با توجه به مباحث گذشته روشن شد به اعتبار واسطهی فیضبودن حضرت مهدی(عج)، رجوع به حضرت مهدی(عج) - در فرهنگ انتظار- رجوع به حقیقیترین وجود در عالم امکان است. با توجه به این امر است که عرض شد «اگر وجود مبنای تفکر جامعهای شد، بهترین تفکر و بهترین عمل ظهور میکند» و اساس مکتب حضرت امام روح الله(ره) همین موضوع است که از یک طرف به مهدی(عج) نظر دارد و از طرف دیگر به مکتب اصالت وجود صدرایی فکر میکند.
با دقت در موضوع فوق بنده تأکید میکنم راه امروز ما تفصیل فرهنگ مهدویت است در ذیل شخصیت اشراقی حضرت امام، تا از یک طرف به راحتی از سوبژکتیویتهی غربی نجات یابیم و از طرف دیگر به حضرت مهدی(عج) رجوع داشته باشیم و به بهترین فکر و بهترین عمل نایل شویم.(283)
پس اولاً: باید رجوع به «وجود» را در مکتب حضرت امام اصل بگیریم. ثانیاً: در رجوع به وجود، رجوع به وجودِ متعینِ محقَق درخارج یعنی حضرت مهدی(عج) مدّ نظر ما باشد و نه یک وجود ذهنی انتزاعی. در این صورت ما از آن نوع اصالت وجودی که مکتب ابن سینا معتقد است و بر وجودات متباین تأکید میکند، عبور میکنیم. حتی از اصالت نوری که مکتب اشراقِ سهروردی مدّ نظر دارد نیز میگذریم.(284)
فرق «وجود» در مکتب ملاصدرا با اشراق در مکتب سهروردی در این است که با آنچه ملاصدرا مطرح میکند میتوان نظامسازی کرد و به تمدن اسلامی دست یافت، زیرا اصالت وجودِ صدرایی در عین اشراقیبودن، کاملاً عقلها را مخاطب قرار میدهد ولی در مکتب اشراقی سهروردی نمیتوان تا این حدّ عقلها را به تفکر دعوت نمود و به سلوک فلسفی راهنمایی کرد. مکتب صدرایی تفکری است اجتماعی جهت رسیدن به تفاهم و وحدت حقیقی، ولی آنچه مرحوم سهروردی در مکتب اشراقیاش طرح میکند در عین آن که نظر به واقعیتی است نوری ولی یک تفکر اجتماعی نیست تا بتوان بر مبنای آن یک نظام اجتماعی همهجانبهای را شکل داد و آن اندیشه را مبنای تفکر اجتماع قرار داد. به همین جهت با ظهور حکمت متعالیه مکتب شیخ اشراق تا حد زیادی به حاشیه رفت.
مقصد اسلام تدوین نظامی است مبتنی بر شریعت الهی و در این راستا نیاز به فقه و فلسفه دارد، زیرا همینطور که فقه، امور جامعه اسلامی را در احکام و اصول عملیه تدوین میکند، فلسفه، مبادی تفکر جامعه را براساس وَحی الهی و انوار قرآنی تدوین مینماید و بر این اساس ملاصدرا حکمت متعالیه را تدوین کرد و حضرت امام و مقام معظم رهبری بر آن تأکید دارند. در راستای تمدنسازی است که موضوع مهدویت مطرح است و در فرهنگ انتظارِ مهدی(عج) عرضه میداریم: «أَیْنَ مُعِزُّ الْأَوْلِیَاءِ وَ مُذِلُّ الْأَعْدَاءِ، أَیْنَ جَامِعُ الْكَلِمَةِ عَلَی التَّقْوَی»(285) کجا است آن کسی که موجب عزتمندی اولیاء الهی و خواری دشمنان خدا خواهد بود، کجا است آن کسی که همتهای اجتماع را بر مبنای تقوا شکل دهد. در این فراز نظر به نظامی دارید که انسانهای برتر در آن حاکم باشند و حضرت مهدی(عج) نظامی را مدون میکنند که نظام ارزشی آن بر مبنای ارزشگذاشتن به اولیاء الهی است و دشمنان خدا در آن ذلیلاند و نمیتوانند ابتکار امور را در دست بگیرند و تنها با محوریت تقوا جامعه اداره میشود.
ملاحظه کنید چگونه در فراز فوق در دعای ندبه، نگاه ما در فرهنگ انتظار، نظر بر روی جمع و اجتماع است، وقتی معلوم شد فرهنگ مهدویت نظر بر تحقق اجتماع دارد میفهمیم که در فرهنگ انتظار آنچه مدّ نظر است نظامسازی است با توجه به این امر آن نوع رویکردی را در فلسفه و عرفان مورد توجه قرار میدهیم که جامعهی اسلامی شکل بگیرد و تفاوت مکتب ملاصدرا با مکتب شیخ اشراق در همین جا است. پس در واقع اصالت وجودی که ملاصدرا میگوید در عین احترام به نظر شیخ اشراق، نظر به وجود نوری نظامساز دارد، که وسعت آن از آن «نوری» که شیخ اشراق مطرح میکند وسیعتر است.