ما در تاریخ خود از تنگناهای مهمی عبور کردهایم و تنگناهای مهمتری نیز در پیش رو داریم. اگر قبل از وقوع دفاع مقدس به ما خبر میدادند دنیا متحد شده تا با شما بجنگد مسلّم تزلزلی در بین ملت ما ایجاد میشد ولی دیدید که دنیا به ما حمله کرد و ما با روح ایمانی خود از آن مرحله از تاریخِ خود گذشتیم، به طوری که اگر امروز به ما خبر دهند همهی مستکبرین بنا دارند به شما حمله کنند، هیچگونه عکسالعمل غیر عادی از ما نخواهند دید، همینطور هم از تحریمهای بینالمللی عبور کردهایم، گفتند: همهی غرب برنامهریزی کرده تا ایران را گرفتار تحریمهای فلجکننده بکند ولی ایرانیها با خیال راحت در عید نوروز با خوشحالی تمام به دید و باز دید مشغولند. اینها نمونههایی است از «عبور تاریخی» از تنگناها از یک طرف و «رجوع به آرمانهای تاریخی» از طرف دیگر. ما از طریق حضرت امام این مراحل را پشت سر گذاشتیم. ما تاریخ جدید خود را پیدا کردهایم، هر چند ممکن است هنوز بعضی از مردمِ ما بیرون از این تاریخ بهسر ببرند و خود را در تاریخی که از انبیاء شروع شده و به مهدی(عج) ختم میشود احساس نکنند.
همینطور که با رجوع به شخصیت حضرت امام و عبور از بعضی از تنگناهای تاریخ، فعلاً از تاریخ خود بهرهمند هستیم، اگر در سیر تاریخی خود با جدّیت تمام، رجوعِ خود به امام را کامل کنیم به اساسیترین بهرهی تاریخی که همان تفکر و تفاهم و وحدت است خواهیم رسید. همینطور که اگر 50 سال پیش میگفتند به کمک شخصیت حضرت امام میتوانید از ترسِ مقابله با استکبار عبور کنید، آن را بعید میدانستید، ولی به جهت پذیرفتن شخصیت اشراقی حضرت امام(ره) از آن مرحله عبور کردید، اگر رجوع خود را به امام کامل کنیم از یک تاریخ، سوء تفاهم نیز عبور خواهیم کرد و تفاهم و وحدت جزء تاریخ ما خواهد شد. همینطور که فکر نمیکردیم روحیهی عدم ترس از استکبار جزء تاریخ ما شود و شد. در همین رابطه حضرت امام(ره) میفرمایند: «...ما باز مراحلی در پیش داریم و باید به آن مراحل برسیم و جمهوری اسلامی با محتوای واقعی خودش در ایران پیاده شود.»(166)
حضور در تاریخِ سراسر وحدت، زمینهی شکوفایی عمیقترین ابعاد روحانی افراد در جامعه میشود. ما باید متوجه باشیم افراد و گروههایی هستند که مانع ایجاد فضای معنوی و وحدت حقیقی میباشند و باید بدانیم چگونه از القائات این افراد عبور کنیم. در رابطه با تنگناهای تاریخی که پشت سر گذاشتهایم حضرت امام میفرمایند:
«در شروع مبارزات اسلامی اگر میخواستی بگویی شاه خائن است، بلافاصله جواب میشنیدی كه شاه شیعه است! عدهای مقدس نمای واپسگرا همه چیز را حرام میدانستند و هیچكس قدرت این را نداشت كه در مقابل آنها قد علم كند. خون دلی كه پدر پیرتان از این دستهی متحجّر خورده است، هرگز از فشارها و سختیهای دیگران نخورده است. وقتی شعار جدایی دین از سیاست جا افتاد و فقاهت در منطق ناآگاهان، غرقشدن در احكام فردی و عبادی شد و قهراً فقیه هم مجاز نبود كه از این دایره و حصار بیرون رود و در سیاست [و] حكومت دخالت نماید، حماقت روحانی در معاشرت با مردم فضیلت شد. به زعم بعض افراد، روحانیت زمانی قابل احترام و تكریم بود كه حماقت از سراپای وجودش ببارد و إلاّ عالِم سیّاس و روحانی كاردان و زیرك، كاسهای زیر نیم كاسه داشت. و این از مسائل رایج حوزهها بود كه هركس كج راه میرفت متدینتر بود. یادگرفتن زبان خارجی، كفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرك بهشمار میرفت. در مدرسهی فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفی از كوزهای آب نوشید، كوزه را آب كشیدند، چرا كه من فلسفه میگفتم. تردیدی ندارم اگر همین روند ادامه مییافت، وضع روحانیت و حوزهها، وضع كلیساهای قرون وسطی میشد كه خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و كیان و مجدِ واقعی حوزهها را حفظ نمود.
علمای دینباور در همین حوزهها تربیت شدند و صفوف خویش را از دیگران جدا كردند. قیام بزرگ اسلامیمان نشأت گرفته از همین بارقه است. البته هنوز حوزهها به هر دو تفكر آمیختهاند و باید مراقب بود كه تفكر جدایی دین از سیاست از لایههای تفكر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نكند و یكی از مسائلی كه باید برای طلاب جوان ترسیم شود، همین قضیه است كه چگونه در دوران وانفسای نفوذ مقدسین نافهم و سادهلوحان بیسواد، عدهای كمر همت بستهاند و برای نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشتهاند. اوضاع مثل امروز نبود، هركس صد در صد معتقد به مبارزه نبود زیر فشارها و تهدیدهای مقدسنماها از میدان به در میرفت؛ ترویج تفكر «شاه سایهی خداست» و یا «با گوشت و پوست نمیتوان در مقابل توپ و تانك ایستاد» و اینكه «ما مكلف به جهاد و مبارزه نیستیم» و یا «جواب خون مقتولین را چه كسی میدهد» و از همه شكنندهتر، شعار گمراهكنندهی «حكومت قبل از ظهور امام زمان(ع) باطل است» و هزاران «إن قُلتِ» دیگر، مشكلات بزرگ و جانفرسایی بودند كه نمیشد با نصیحت و مبارزهی منفی و تبلیغات، جلوی آنها را گرفت؛ تنها راه حل، مبارزه و ایثار خون بود كه خداوند وسیلهاش را آماده نمود. علما و روحانیت متعهد سینه را برای مقابله با هر تیر زهرآگینی كه به طرف اسلام شلیك میشد آماده نمودند و به مسلخ عشق آمدند.»(167)