مقام معظم رهبری«حفظهالله» در رابطه با مبنا قراردادن حضرت امام میفرمایند:
امام خمینی، شخصیتی آنچنان بزرگ بود كه در میان بزرگان و رهبران جهان و تاریخ، بهجز انبیاء و اولیای معصومین(ع)، به دشواری میتوان كسی را با این ابعاد و این خصوصیات تصور كرد.آن بزرگوار، قوّت ایمان را با عمل صالح، و ارادهی پولادین را با همت بلند، و شجاعت اخلاقی را با حزم و حكمت، و صراحت لهجه و بیان را با صدق و متانت، و صفای معنوی و روحانی را با هوشمندی و كیاست، و تقوا و ورع را با سرعت و قاطعیت، و ابهت و صلابت رهبری را با رقّت و عطوفت و خلاصه بسی خصال نفیس و كمیاب را كه مجموعهی آن در قرنها و قرنها به ندرت ممكن است در انسان بزرگی جمع شود، همه و همه را با هم داشت. الحق شخصیت آن عزیزِ یگانه، شخصیتی دستنیافتنی، و جایگاه والای انسانی او، جایگاهی دور از تصور و اساطیرگونه بود.(30)
مقام معظم رهبری با این طور توصیفکردن امام میخواهند روشن کنند نسبت ایشان با امام بر اساس این تعریف است و نهتنها با این توصیف جایگاه خود را مشخص کردند، راز بصیرت خود را نیز روشن نمودند، به این صورت که بر همهی ابعاد شخصیت امام تأکید دارند. حتماً میدانید که مقام معظم رهبری به اینکه فلسفه خوانده باشند مشهور نیستند - وگرنه انصافاً خوب فلسفه خواندهاند(31)- ولی با اینهمه با توجه به صدراییبودنِ تفکر امام میفرمایند: «امام چکیده و زبدهی مکتب صدرایی است، نه فقط در زمینهی فلسفیاش، در زمینهی عرفانی هم همین طور است».(32) چرا اینقدر اصرار دارند اندیشمندان و علماء حوزه وارد مباحث فلسفه و عرفان شوند و در سفر اخیرشان به قم باز اصرار کردند بر این که باید فلسفه و عرفان در حوزهها رونق پیدا کند؟ جز این است که از این طریق میخواهند جوانب فلسفی و عرفانی مکتب حضرت امام(ره) به طور فعال در صحنه باشد؟ اینها همه حکایت از آن دارد که مقام معظم رهبری میخواهند مثل خودشان که مبادی فکری خود را از امام گرفتهاند، جامعه نیز به حضرت امام متصل گردد. آیا اینکه ایشان خود را اینطور متصل به حضرت امام نمودند موجب نشد نسبت به بقیه موفقتر عمل کنند؟ آیا این نشان نمیدهد خداوند مسیر بصیرت و رستگاری ما را در پذیرش همهجانبهی حضرت امام قرار داده و باید سلوک خود را در ذیل اندیشه و شخصیت امام محقق کنیم؟ اجازه دهید ادامهی بحث در جلسهی بعد مطرح شود.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»