تربیت
Tarbiat.Org

سلوک ذیل شخصیت امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه)
اصغر طاهرزاده

بیرون‌افتادن از تاریخ

اگر متوجه شرایط تاریخی خود باشیم روشن می‌شود چنانچه عزیزان در ذیل شخصیت امام، به معارف اسلامی رجوع نکنند مطمئناً از برکات مخصوصی که آن معارف در این شرایط در بردارند بی‌بهره خواهند شد و عملاً در بیرون از تاریخِ زمان خود خواهند ماند.
امیدوارم بر روی این موضوع به اندازه‌ی کافی حساس باشید که بعضی از حرف‌ها و گفتارها و افراد، بیرون تاریخ‌اند و آن حرف‌ها نمی‌توانند محل و مجلای اراده‌ی الهی برای ظهور حقایقِ امروز بشر باشند. حضرت حق برای تحقق اراده‌ی خود افراد مناسب را می‌یابد ولی آن‌هایی که خود را آماده‌ی چنین ظهوری نکرده‌اند بخواهند و یا نخواهند، بیرون تاریخ امروز قرار می‌گیرند، این‌ها هیچ بصیرتی که بتوانند حضرت حق را در عین ثابته‌ی امروز اجتماعِ خود ملاقات کنند و حق را در آینه‌ی مخلوق ببینند، ندارند، این‌ها نه اراده‌ی حق را در تحقق انقلاب اسلامی یافتند و نه قلوب مردم را در نهم دی‌ماه سال 1388، که محل و مجلای هدایت الهی بود درست دیدند، هرگز متوجه نشدند که چگونه خداوند در نهم دی، انقلاب را منور به فتح تاریخی دیگری کرد. این‌ها حتی به دنبال خدایی هستند که خارج از آینه‌ی جمال حضرت محمد(ص) در عالم حضور دارد. در حالی‌که وقتی خدا در سیره و گفتار پیامبر اسلام(ص) پیدا نشود خدای ذهنی است. همین‌طور که اگر اسلام در مناسبات جامعه‌ی اسلامی ظهور نکند، اسلام نیست. حقیقت اسلام در تمام عوالم حضور دارد ولی در هر موطنی، ظهور خاص خود را دارد، حقیقت اسلام در موطن عالم ارض به ظهور آن است در مناسبات اجتماع و بر همین مبنا حضرت روح‌الله(ره) اصرار دارند اسلام باید در جامعه‌ی اسلامی پیاده شود، همان‌طور که ولایت امیرالمؤمنین(ع) باید در جامعه ظهور کند و حاکمیت در قبضه‌ی امام معصوم باشد. حقیقت امیرالمؤمنین(ع) که قبل از خلقت آدم(ع) خلق شده است، در جای خودش، آنچه در غدیر مطرح شد ظهور ولایت حضرت است در عالم ارض. حساس‌بودن بر روی غدیر به جهت آن است که می‌دانیم لازم است حق در جمال قرآن و عترت، در یک حیات اجتماعی، خود را نشان ‌دهد تا از این طریق تاریخ انبیاء و اولیاء ظهور کند و ادامه یابد. تاریخ یعنی ظهور حق در سیره‌ی انبیاء و اولیاء برای اُنسِ هرچه بیشترِ خلق با حق.
شما حق را باید در آیات الهی پیدا کنید، کامل‌ترین آیت حضرت حق، پیامبر و آل پیامبر(ع) هستند. فقط این‌ها به عنوان آیات الهی در زمین، در نظام اجتماعی و در مدیریت و ولایت و حکومت، می‌توانند حق را نشان دهند. این تهمت است که می‌گویند ائمه‌ی معصومین(ع) یا علمای بزرگی مثل ملا صدرا و علامه‌ی طباطبائی و حضرت امام منزوی بوده‌اند و در مسائل اجتماعی و در تاریخ خود حضور نداشتند. اتفاقاً علماء بالله با شعور تاریخی که داشتند می‌فهمیدند چگونه تاریخ خودشان را و تاریخ آینده را تغذیه کنند و جلو ببرند. مطابق شرایط‌ زمانه‌ی خود می‌دانستند از کجا شروع کنند ولی نه به آن صورتی که مورد تأیید فرهنگ مدرنیته باشد. این‌ها در فرهنگِ دعای ندبه متوجه نقش تاریخی خود بودند و به خوبی آن نقش را اجرا کردند. اشکال از ما است، این‌که ما راضی بشویم اهل البیت(ع) در حاشیه‌ی تاریخ بنشینند و مسئله بگویند، این نشان می‌دهد ما سیره‌ی اهل البیت(ع) را نشناخته ایم. بهترین دلیل بر این که اسلام و علماء اسلام به حضور تاریخی مکتب الهی فکر می‌کنند، خودِ فقه است. ائمه(ع) روی فقه تأکید می‌کردند زیرا وقتی فقهِ اسلام مدون و منظم باشد امکان مدیریت جامعه فراهم است و انضباط اجتماع بر مبنای حکم خدا - نه نگاه سکولاری- در میدان است. حضرت امام(ره) در کتاب ولایت فقیه‌شان تأکید می‌کنند اکثر مسائل فقهی اسلام بر مبنای نظام اجتماعی مسلمانان است و در صورتی آن احکام اجراء می‌شود که نظام در دستِ فقیه باشد و به عبارت دیگر فقاهت حاکم باشد. در همین رابطه علماء اسلام با رویکرِد تحقق جامعه‌ی اسلامی علم خود را تدوین می‌کردند، چه آن علم فلسفه‌ی اسلامی باشد و توسط ملاصدرا تدوین شود و چه تفسیر المیزان باشد و توسط علامه‌ی طباطبائی مدون شود. همه‌ی علماء به دنبال حضور قرآن و عترت در صحنه‌ی اجتماع بودند تا حق به صورت عینی در میدان بماند و خلق در تمام شئونات زندگی خود با حق زندگی کنند.