تربیت
Tarbiat.Org

سلوک ذیل شخصیت امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه)
اصغر طاهرزاده

نیاز به مبادی دلپذیر

اگر ما متوجه نباشیم افراد در چه عالمی فکر می‌کنند و فقط به فکری که ارائه می‌دهند نظر کنیم، معلوم نیست بتوانیم با مخاطب خود به تفاهم برسیم. ولی اگر متوجه شدیم که انسان‌ها در عالَم‌شان تفکر می‌کنند، قبل از آن‌که به اندازه‌ی فکر آن‌ها نظر کنیم به حقانیت یا عدم حقانیت عالَم و مبادی آن‌ها نظر می‌اندازیم و دقت می‌کنیم آیا مطابق مبادی مخاطب، امکان گفتگو و تفاهم با او هست یا نه؟ لازم است برای خود روشن کنیم اگر به جهت مبادی وَهمی مخاطب امکان تفاهم با او نیست آیا امکان تغییر عالَم او هست یا نه؟ حضرت امام در مورد دفاع مقدس عالَم جامعه‌ی ما را به صورتی شکل دادند که طبقات مختلف توانستند با همدیگر تفاهم کنند و در کنار همدیگر در دفاع مقدس شرکت نمایند و این‌طور نبود که چنین حالتی برای مردم ما با استدلال حاصل شده باشد، بلکه حضرت امام با شخصیت اشراقی خود مبادی لازم را در راستای دفاع از اسلام و انقلاب در قلب جوانانِ مستعد و طالب این اشراق، اشراق نمودند. مثل همان جنبه‌ی ولایی که در ذیل امامان معصوم به قلب مؤمنین اعمال می‌شود و ملکوت آن‌ها را نورانی می‌کند. در دل تحقق چنین مبادی حضوری بود که ملت ایران هرکدام در دفاع مقدس به میدان آمدند.
حرف ما این است که انسان‌ها به طور طبیعی دارای عالمی هستند که به صورت اشراقی در جان آن‌ها ظهور کرده و همه می‌توانند براساس فطرت‌شان تفکر کنند و به تفاهم برسند. تفاوت انسان‌ها در عدم تفاهم با یکدیگر، مربوط به تفاوت آن‌ها در رجوع و عدم رجوع به فطرتشان است. خداوند به طور موهبی به هرکس فطرتی کامل داده است و هرکس می‌تواند براساس همان کشش و گرایش درونی‌اش فکر کند. و از آن جایی که شریعت الهی صورت متعین همان فطرت است، انسان‌ها همه می‌توانند به شریعت الهی نظر داشته باشند و احکام آن را عین جان خود بدانند. شریعت الهی مسلمانان را به حبّ اهل البیت(ع) توصیه می‌کند زیرا اهل البیت(ع) صورت بالفعل فطرت هر انسانی است که حالت طبیعی فطرت خود را حفظ کرده است، خداوند با لطف و کرمش بر اساس فطرتی که به انسان‌ها داده آن‌ها را در جهت تفکرِ صحیح و تفاهم حقیقی هدایت کرده و لذا اگر کسی در تفکر منحرف شد باید خودش را ملامت کند که از فطرت خود منحرف شده و به سوی غرایز حیوانی و وَهمیات غیر واقعی سوق پیدا کرده است.
اگر گفته می‌شود تفکر بر اساس مبادی صحیح ممکن است از این نکته نیز نباید غفلت کنیم که خداوند به شکلی اصیل، از طریق فطرت، مبادی انسان‌ها را شکل داده تا تفکر آن‌ها را هدایت کرده باشد. مبادی همه‌ی انسان‌ها الهی است و قرآن در این رابطه می‌فرماید: «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَیْها»(91) فطرتی که حضرت رب العالمین آن را بنا نهاده، پس اگر ما بر اساس مبادی اصیل خودمان فکر کنیم حتماً بر اساس برنامه‌ی تربیتی صحیحی فکر کرده‌ایم. بر اساس همین قاعده عرض می‌کنیم، در راستای مبادی اشراقی هرکس، حضرت امام در حال حاضر صورت کاملی جهت پای‌بندبودن انسان‌ها بر فطرت‌شان است.(92) به قول شیخ محمود شبستری:
برای عقل، طوری دارد انسان

که بشناسد بدان اسرار پنهان

عرض شد شریعت صورت تئوریک و نظری حکم فطرت است و همان شریعت می‌فرماید اگر می‌خواهید بهترین برخورد را با رسالت و نبوت پیامبر خدا(ص) داشته باشید، «قل لا أَسْئَلُكُمْ عَلَیْهِ أَجْراً إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبی»‏(93) ای پیامبر به مسلمانان بگو به آن رسالت جواب درست نمی‌دهید مگر با مودت به نزدیکان من. خداوند در این آیه موضوعِ مودت و حُبّ انسان‌هایی را به میان می‌کشد که در مقام عصمت هستند تا از آن طریق مسلمانان در ذیل شریعت الهی، وارد عالم شوق و حضور شوند و عالَم خود را عالَم حُب به انسان‌های معصوم قرار دهند. از این آیه معلوم می‌شود انسان نیاز به نوعی از مبادی دارد که دلپذیر او باشد، در همین راستا در حال حاضر برای مبادی انسان‌ها، شخصیت اشراقی حضرت امام می‌تواند مبادی دلپذیری باشد.
پایداری بر عهد فطری از یک طرف نیاز به شریعت الهی دارد، تا فطرتی که بر توحید سرشته شده با غلبه‌ی کثرت به حاشیه نرود و از طرف دیگر نیاز به نمودی عینی و خارجی یعنی امام معصوم دارد، امامی که متذکر حقایق قدسی است. بر این اساس در دعای ندبه در توصیف جایگاه حضرت بقیت‌الله(عج) می‌گوئید: «اللَّهُمَّ وَ نَحْنُ عَبِیدُكَ التَّائِقُونَ إِلَی وَلِیِّكَ الْمُذَكِّرِ بِكَ‏ وَ نَبِیِّكَ خَلَقْتَهُ لَنَا عِصْمَةً وَ مَلَاذاً »(94) خداوندا ما مشتاق ولی تو هستیم، آن کسی که یادآور و متذکر تو و پیامبر تو است و او را برای ما حافظ و پناهگاه قرار دادی. هرکس نظرش را به طور جامع و در عمل به حضرت بقیت الله(عج) بیندازد در ذیل شخصیت ایشان می‌تواند مبادی فکری این زمان باشد تا اولاً: ما را از مبادی غلطی که روح غربی بر ما تحمیل کرده است برهاند. ثانیاً: جامعه ‌را به آن نوع از مبادی رجوع دهد که به تفکر و تفاهمی حقیقی برسد.
دکارت در ذیل عالمی که گالیله پدید آورد، تفکری را طرح کرد که صورت‌بندی ریاضی داشت و در همین راستا در قرن نوزدهم زبان علوم انسانی زبان ریاضیات و آمار شد. وقتی دکارت می‌گفت: اخلاق علم است منظورش آن بود که می‌توان آن را به زبان ریاضی مطرح کرد به این صورت که مثلاً آمار طلاق را مشخص می‌کنند و اخلاق جامعه را اندازه می‌گیرند و عملاً در چنین نگاهی بسیاری از حقایق در حجاب می‌روند و نگاهی که نظرش به حضور حق باشد در میان نمی‌ماند و نهادهای بین المللی براساس این نگاه شکل گرفتند. البته قبلاً عرض شد کسی که منور به نگاه اشراقی شود به نهادهای بین المللی دنیای ظلمانی هیچ توجهی ندارد، دلیل آن هم عرض شد که روح اشراقی صورت‌های نفس اماره را به خوبی می‌شناسد و به جای امیدبستن به نهادهای بین المللی به مردم رجوع می‌کند و در همین راستا تشکیل بسیج مردمی در منظرش ظهور می‌نماید.