راستی آیا قیام در خود و سیر از خود وهمی به خودِ حقیقی عاملی نیست که با اولین جرقه حیات از لابهلای خاكستر روزمرّگی روبهرو شویم؟ تا از آن جرقه مشعلی فراهم آید كه هم فرا راه خود را روشن كنیم و هم دیگران را دعوت به رفتن نماییم؟
از طریق آشتی با خود، راهِ دقیق نگاهکردن به عالم درون آشکار میشود، راهی به ماوراء عالم اشیاء. خودت، آری خودِ خودت، یك انگشت اشاره به عالم لایتناهی هستی، و میتوانی تو ای انگشت اشاره به عالم درون! از طریق خودت راه زندگی صحیح را بیابی، آنوقت كه خود را یافتی، میبینی که خودت یك زندگی صحیح هستی، آنكه بیراهه میرود ناخود تو است، خود را ناخود نكن، خود باش تا زندگی باشی، و این هم آغاز راه است و هم پایان راه، تفاوت در چگونهبودن خود است، كه چقدر خود هستیم، و چقدر از ناخود آزاد شدهایم.