تربیت
Tarbiat.Org

آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین
اصغر طاهرزاده

برکات دست‌یابی به هدف حقیقی

از آن طرف حتماً عنایت دارید كسی كه بندگی نمی‌كند آن‌چنان نیست كه هیچ كاری نكند؛ اتفاقاً خیلی هم كار می‌كند امّا کارهایی می‌کند که عمق جانش از آن كارها قانع و راضی نمی‌شود. از این در به آن در، و از این مُد به آن مُد رو می‌كند اما آرام نمی‌گیرد. برعكسِ چنین انسان‌هایی، مؤمنین هستند كه گرچه به ساده‌ترین شكل زندگی می‌كنند اما چون به مقصد رسیده‌اند آرامش مطلوب خود را یافته‌اند، دیگر مثل انسان‌های سرگردان همین‌طور زندگی خود را عوض نمی‌كنند بلكه در پایگاهی استوار و با امیدواری کامل روز به روز دینداری خود را رشد می‌دهند. گفت:
هر که بی‌سامان شد اندر راه عشق
در دیار عشق سامانش دهند
طرح سؤالِ «خدا ما را خلق كرد كه چه كنیم؟» برای انسان هوشیار سؤال بسیار اساسی و لازمی است تا از مقصد اصلی باز نماند. در زمانی که ابراهیم ادهم صاحب حكومت بلخ بود، آن آهویی كه ابراهیم تعقیبش می‌كرد به سخن درآمد كه: «اَوَ لِهذا خُلقتَ اَمْ بِهذا اُمرتَ»؟ آیا برای این خلق شده‌ای یا به این کار امر گشته‌ای که زندگی را با شکارکردن این حیوان یا آن حیوان تمام کنی؟ فوراً توبه کرد و آن شد که شد.
هر انسانی كه به «خود»ش رجوع كند در درون خود می‌یابد که می‌خواهد «وجودی برتر» داشته باشد. هیچ كس به وجوداولیه‌اش قانع نیست. خدا انسان را وجود بخشید و با نشان دادن راه کمال به او، به او كمك كرد تا او به وجود برتری كه كمالش در آن است برسد. هر انسانی ذاتاً آن كمال را می‌خواهد و دوست ندارد كه وجودش پوچ و بیهوده باشد. و با توجه به این که کمال مطلق خدا است، باید تأکید کرد که انسان فقط از طریق زندگیِ دینی و بندگی خدا می‌تواند به هستی برتر و قرب الهی برسد.
وقتی این موضوع کاملاً برای جان شما روشن شد که اگر انسان به وجود برتر نرسد به پوچی خواهد رسید و انواع اضطراب‌ها او را احاطه می‌كند، متوجه این نکته می‌شوید که چرا بعضی انسان‌ها به شكل افراطی تنوع‌طلب می‌گردند و در ارتباط با اطراف خود نمی‌توانند اُنس طولانی داشته باشند. به قول شهید مطهری«(ره)» تنوع‌طلبیِ افراطی نشانه سرگردانی انسان بی‌هدف است. ممكن است كسی بپرسد مگر جابه‌جا كردن میز یا فرش اطاق اشكالی دارد؟ نه اشكالی ندارد، ‌اما اگر زندگی انسان فقط همین جابه‌جاکردن‌ها و عوض و بَدَل‌کردن‌ها بشود چیز بدی است زیرا در آن صورت دیگر به مقصد حقیقی‌اش نمی‌رسد و مقصد حقیقی از منظرش می‌رود و همین عوض و بدل کردن‌ها و هر لحظه به کاری بودن برایش زندگی می‌شود و چون مشغول حادثه‌های جدید می‌شود یک ارضای کاذب در او به‌وجود می‌آید. (23)