هركس باید بتواند پوچی و اضطراب خود را به راحتی تفسیر كند. یكی از دلایل اینكه اهل دنیا معمولاً عصر جمعه احساس پوچی و دلمردگی دارند این است كه جمعهشان را صرف دنیا كردهاند. اما كسانی كه در یك معنویت طولانی زندگی كردهاند و از زمینههای معنوی روز جمعه بهره گرفتهاند، در عصر جمعه شاد و سرحال هستند. دعا میخوانند، عبادت میكنند، صله رحم به جا میآورند، به قبور اموات سر میزنند؛ خلاصه در حالت معنوی خود عیش میكنند! گفت:
اینكه بینی مرده و افسردهای
زان بود كه ترك سرور كردهای
اگر كسی علت افسردگی و دلمردگیِ عصر جمعه را نفهمد فكر میكند دلیل غصهاش، نداشتن سرگرمیهای مهیج است! میگوید اگر فلان وسیله بازی و سرگرمی را داشتم، عصر جمعه مشغول بازی با آن میشدم و دیگر خسته و افسرده نبودم! اما وقتی همان وسیله را خرید پس از مدتی از آنها هم خسته میشود. حالا در واقع با داشتن آن وسیله، بیوسیله میشود! درست مانند اهل دنیا كه با داشتن دنیا، بیدنیایند! و چون علت افسردگی را نمیدانند مجبور میشوند چیز دیگری از همان دنیا را جایگزین آن كنند... همة اینها به جهت آن است که علت افسردگی خود را نمیدانند و متوجه نیستند اگر كسی بخواهد با غیر خدا قرار و آرامش پیدا كند همیشه بیقرار و بیآرامش است. گفت:
آن نفسی که با خودی بسته ابر غصهای
و آن نفسی که بیخودی مه به کنار آیدت
آن نفسی که با خودی یا ر کناره میکند
وآن نفسی که بیخودی باده یار آیدت
آن نفسی که با خودی همچو خزان فسردهای
وآن نفسی که بیخودی دی چو بهار آیدت
جمله بیقراریت از طلب قرار توست
طالب بیقرار شو، تا كه قرار آیدت
بیقراری و عدم آرامش انسان بهخاطر آن است كه میخواهد با دنیا قرار بگیرد در حالی كه باید طالب حق شود؛ مثل مؤمنین واقعی که از طریق ارتباط با حق آرام هستند، از خود رسته و به حق پیوستهاند. لذا میفرماید: «آن نفسی که بیخودی، بادة یار آیدت» وقتی از منیت خود آزاد شدی، با صفات یار بهسر میبری و مست نظر به اویی. امام خمینی«(ره)» هنگامی كه از پاریس به ایران برمیگشتند و به ظاهر بزرگترین پیروزی را بهدست آورده بودند و شاه و نظام شاهنشاهی را سركوب كرده و ملت به دعوت ایشان قیام نموده بودند، علیالقاعده باید خیلی خوشحال باشند، خبرنگاری از ایشان پرسید: «آقا در چه حالی هستید؟» امام فرمودند: «هیچی!» این جواب نشان میدهد امام؛ طالبِ بیقرارِ خداست نه طالبِ پیروزی دنیایی. امام«(ره)»، «قرار» را از جای دیگری بهدست آوردهاند. همان که گفت: «آن نفسی که بیخودی، مه به کنار آیدت» خدا نزد تو است. امام«(ره)»، خوشحال است چون بندگی كرده است نه چون بر شاه پیروز شده است. لذا مولوی در ادامه میگوید:
جملهِ نامرادیت از طلب مراد توست
ورنه همه مرادها جمله نثار آیدت(9)
تا دنبال آرزوهای دنیایی هستی، همواره با نامرادی روبهرو میشوی، وگرنه چنانچه خود را از آرزوهای وَهمی دنیا آزاد کردی، مییابی که همه آنچه بهواقع میخواستی در پیش خود داری. همهی انسانها به دنبال آرامش هستند، ولی كسی با دنیا آرام نمیشود، آرامش با خدا فرا میرسد، و كسی كه با خدا آرام گیرد همهی آرزوهای حقیقیاش برآورده میشود. خدا میفرماید: «... أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(10) یعنی ای انسانها! همهی شما به دنبال آرامش میگردید، بدانید كه این آرامش و اعتماد و اطمینان فقط با خدا بهدست میآید.