تربیت
Tarbiat.Org

آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین
اصغر طاهرزاده

چگونگی نزدیکی به خود

عرض شد كه انسان فقط «خود»ش است و در قیامت به «خود»ش بر می‌گردد و به او می‌گویند: «إقْرَأْ كَتَابَكَ كَفَی بِنَفْسِكَ الْیَوْمَ عَلَیْكَ حَسِیبًا»؛(91) ای انسان کتاب خود را بخوان، که خودِ تو برای ارزیابی خودت کافی هستی.
وقتی كه انسان به «خود»ش برگشت، «خود» او می‌تواند در آن شرایط پذیرای خود باشد و یا ضد خود باشد. اگر انسان در دنیا با رعایت دستورات شریعت، مطابق فطرتش زندگی كرده باشد، به «خود حقیقی»اش نزدیك بوده و هنگام رجوع به قیامت طالب و پذیرای خود می‌باشد. اما اگر در دنیا با غرایزش زندگی كرده باشد و به «خود غیر حقیقی»اش پرداخته باشد، در قیامت و هنگام رجوع به «خود»، فطرتش ضد اوست! برای تقریب به ذهن می‌توان حالات متفاوت دو انسان در عصر جمعه را همان‌طورکه قبلاً عرض شد مثال زد: اگر كسی در یك روز جمعه با غرایزش زندگی كند عصر كه می‌شود از «خود»ش بدش می‌آید، اما اگر همان فرد در جمعه دیگری مطابق با فطرتش زندگی كند عصر كه می‌شود فطرتش از او راضی است و پذیرای خودش می‌باشد. عین همین حالت برای عصر زندگی دنیایی انسان صادق است، در قیامت هم كسی كه در دنیا مطابق فطرتش زندگی كرده باشد، وقتی كه نزد «خود»ش می‌رود خوشحال است، اما كسی كه با غریزه و با «غیر خود»، با خلأها و سراب‌ها زندگی كرده باشد وقتی كه به «خود» رجوع می‌كند با «خلأ» رو به رو می‌شود، از «خود»ش فراری می‌شود و دیگر فایده‌ای هم ندارد! همه ریاضت‌ها در این دنیا به خاطر آن است كه انسان از «بیرونی ها» دست بردارد و به «خود»ش نزدیك شود.
هر چقدر كه انسان از حکومت «بدنش» بیشتر فاصله بگیرد، بیشتر نزد «خود»ش است و با «خود»ش است. البته درست است که انسان در برزخ با خودش است ولی نسبت به قیامت هنوز كاملاً با «خود»ش نیست. تنها پس از اقامه شدن میزان است كه انسان، تماماً نزد «خود»ش خواهد بود و از آن به بعد، تا ابد با خودش - با آن‌همه بیكرانگی- به سر می‌برد. در آن هنگام دیگر «خود» انسان است و «خود»ش! تا ابد هم با «خود»ش است.
در برزخ، بعضی از مؤمنینی را كه مقداری ناخالصی دارند عذاب مختصری می‌دهند تا تعلقات دنیایی آنها قطع شود و در یوم‌الحساب، اذیت نشوند، اما عده‌ای كه به جای پرداختن به عمق جان «خود»، به غرایز و «دنیا» پرداخته‌‌اند در یوم‌الحساب كه با «خود»شان رو به رو می‌شوند با «خلأ» مواجه می‌گردند؛ از درون این‌ها آتش می‌جوشد و «جانشان» را اشغال می‌كند. قرآن در مورد آن‌ها می‌فرماید:
«نَارُ الله الْمُوقَدَةُ، الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأفْئِدَةِ، اِنَّهَا عَلَیْهِم مُّوءْصَدَةٌ، فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَةِ»(92)
آتشی که خدا برمی‌افروزد، آتشی که از قلب‌ها بیرون می‌آید و طلوع می‌کند، آن‌ها را در ستون‌های ممتد احاطه می‌کند. ‌
در این دنیا انسان به تمام معنا نزد «خود»ش نیست و می‌تواند به «بیرون» از «خود»ش هم توجه كند. به همین دلیل در این دنیا اگر كسی از دست خودش اذیت شود می‌تواند از «خود»ش فرار كند مثلاً می‌تواند با كسی صحبت كند، چیزی بخورد و از «خود»ش غافل شود. اما وقتی كه انسان از دنیا برود دیگر به هیچ عنوان نمی‌تواند از «خود»ش فرار بكند. به خصوص پس از «یوم‌الحساب»، دیگر «خود» انسان است و «خود»ش و تا ابد هم همان است! در آن هنگام اگر «خود» انسان، نورانی نباشد و خودش، «خود» را نپسندد برای او بسیار مشكل است. فهم این نكته فكر بسیار می‌طلبد. گفت:
بر در یاران تهی دست ای فتی
هست چون بی‏گندمی در آسیا
حق تعالی خلق را گوید به حشر
ارمغان كو از برای روز نشر
جئتمونا و فرادی بی‏نوا
هم بدان سان كه خلقناكم كذا
هین چه آوردید دست آویز را
ارمغانی روز رستاخیز را
یا امید باز گشتنتان نبود
وعده‏ی امروز باطلتان نمود
در هنگامی كه قرآن می‌فرماید: «وَ وَجَدُواْ مَا عَمِلوُ حَاضِراً»(93) آنچه كرده‌اند را حاضر می‌بینند. خداوند به ما كمك كند و توفیق دهد تا آنچه را در قیامت می‌بینیم غذای روحمان باشد، نه آتش جانمان! و هم‌اکنون با هرچه بیشتر آزادشدن از بیرونی‌ها ، جان خود را پاک نگهداریم.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»