در جلسات قبل روشن شد كه حقیقت انسان به «بدنش» ربطی ندارد و «بدن» در حكم ابزار است. همچنین روشن شد كه ادراکات انسان مثل دیدن و شنیدن، محدود به بدن نیست. چه بسا انسان بدون این بدن خوابی ببیند كه در آینده با این بدن با آن روبهرو شود. و روشن شد که خواب به معنای جداشدن و فاصلهگرفتن انسان از «بدنش» میباشد. پس «خودِ» انسان به «بدن» و به مكان خاص یا به زمان خاصی محدود نیست. این بدان معنی است كه انسان، «مجرد» است و به عبارت دیگر از محدودیتهای عالم ماده «آزاد» است و لذا وقتی گفته میشود خدا و یا ملائکه و یا نفس انسان مجرد است به این معنی است که به زمان و مکان خاصی محدود نیستند ولی هرکدام مراتب خاص خود را دارند.
عرض شد انسان فقط «هست» و اینکه سؤال شود «انسان چیست؟»، سوال غلطی است. حالا میخواهیم عرض کنیم؛ آری! انسان فقط «هست» و اینکه سؤال شود «جای انسان كجاست؟» سوال غلطی است. چون حقیقت انسان، «تن» او نیست و نفس انسان پدیدة مادی نیست كه محدود به زمان و مكان باشد و اگر چیزی محدود به زمان و مكان نباشد جای خاصی ندارد و فقط «هست»! و «هست».
هر چیزی كه «چیستی» دارد، حد دارد و مكان و مرتبه پیدا میكند، اما چیزی كه «هست» است حدّ ندارد لذا مكان هم ندارد. اشتباه بزرگی است اگر كسی فكر كند «خود» او در «تن» اوست. چنین شخصی به اشتباه چنین میپندارد كه «من» او در لا به لای اعصاب، یا گوشهای از معده یا قلب اوست. هر انسانی با دقت در خود میفهمد كه «خود» او فقط «هست»، و «هست» فقط «هست»! و بدنْ او را محدود نمیکند؛ هر چند به بدن خود نظر دارد و آن را تدبیر میکند ولی داخل بدنش نیست، همچنانکه بیرون بدنش هم نیست، فردی كه دستش را بلند میكند، آیا «من» او در دست اوست؟! و اگر پایش را بلند كند آیا «منِ» او در پای اوست؟! و اگر هم دستش را بلند كند و هم پایش را آیا تكهای از «من» او در دست اوست و تكه دیگری از «من» او در پای او؟! حالا اگر سرش را بجنباند آیا «من» او در سر اوست؟! و آیا دیگر در این هنگام «من» او در دست و پای او نیست؟! اگر چنین باشد انسان هیچ گاه نمیتواند در یك لحظه هم ببیند، هم بشنود، هم سرش را بجنباند، هم دستش را تكان دهد، هم با پایش راه رود و هم «خود»ش، «خود»ش باشد! اما همه میدانند كه انسان در یك لحظه همه این كارها را با هم انجام میدهد و میگوید: «من» دیدم، «من» شنیدم، «من» سرم را جنباندم، «من» دستم را تكان دادم، «من» با پایم راه رفتم. پس «منِ» انسان جای خاصی ندارد و فقط خودش، خودش است، اگر در جایی بود و مکانمند بود مسلّم در جای دیگر نبود.