1- بحار الأنوار، ج2، ص32.
2- سوره فاطر، آیه 15.
3- ٍقَالَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ (ع) مَنْ تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِالدُّنْیَا تَعَلَّقَ قَلْبُهُ بِثَلَاثِ خِصَالٍ هَمٍّ لَا یُغْنِی وَ أَمَلٍ لَا یُدْرَكُ وَ رَجَاءٍ لَا یُنَالُ. امام صادق (ع) فرمودند: هركس دلبستگی به دنیا پیدا كند دلش سه خصلت پیدا خواهد كرد، اندوهی كه به او سودی نمیرساند و آرزوئی كه به آن نخواهد رسید و امیدی كه بهدست نخواهد آورد.(بحارالأنوار، ج 70، ص 24)
4- منظور؛ کفر اخلاقی و سلوکی است و نه کفر فقهی که موجب خروج از دین باشد.
5- قَالَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ:(ع) «مَثَلُ الدُّنْیَا كَمَثَلِ مَاءِ الْبَحْرِ كُلَّمَا شَرِبَ مِنْهُ الْعَطْشَانُ ازْدَادَ عَطَشاً حَتَّی یَقْتُلَهُ» امام صادق (ع) فرمودند: مَثَل دنیا مانند آب شور دریا میباشد، تشنه هر چه از آن بخورد بر تشنگی او افزوده میگردد، تا آنگاه كه او را میكشد.(بحارالأنوار، ج 7، ص 79)
6- سوره یوسف، آیه 87.
7- قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (ص) أَفْضَلُ النَّاسِ مَنْ عَشِقَ الْعِبَادَةَ فَعَانَقَهَا وَ أَحَبَّهَا بِقَلْبِهِ وَ بَاشَرَهَا بِجَسَدِهِ وَ تَفَرَّغَ لَهَا فَهُوَ لَا یُبَالِی عَلَی مَا أَصْبَحَ مِنَ الدُّنْیَا عَلَی عُسْرٍ أَمْ عَلَی یُسْرٍ. برترین انسانها كسی است كه عاشق عبادت باشد و با وی هم آغوش گردد، و از طریق بدن خود همراه آن باشد و خود را برای عبادات فارغ گرداند، در این حال چنین کسی اصلاً دیگر نگران آن نیست که زندگی او به سختی بگذرد یا به آسانی. (بحار الأنوار، ج67 ، ص 253 )
8- سوره نور، آیه 35.
9- دیوان شمس تبریزی، شماره 323.
10- سوره رعد، آیه 28.
11- سوره کهف، آیات 23 و 24.
12- به معنی استكان.
13- به معنی بزرگ.
14- سوره انبیاء، آیه 10.
15- سوره حجر، آیه 21.
16- سوره انبیاء، آیه 10.
17- سجده نکند.
18- به تعبیر فیلسوفان: «واجبالوجودِ بالذات واجبالوجود است مِن جَمیعِالْجهات وَ الْحِیثیات» یعنی به همان دلیل که خداوند واجبالوجود و عینِ بودن است، از همه جهات، عین آن جهات است و لذا عین جُود و ایجادکنندگی است.
19- سوره الرحمن، آیه 29.
20- سوره طه، آیه 50.
21- سوره ذاریات آیه 56.
22- سوره الذاریات، آیه 56.
23- مرحوم احمد آقای خمینی نقل میکرد؛ عینک حضرت امام شکست، امام فرمودند که آن را تعمیر کنیم، بردم نزد عینکساز که تعمیر کند. با اینکه عینکساز از آن افرادی نبود که ارادتمند امام باشد ولی چون عینک مربوط به یک انسان بزرگی بود پیشنهاد کرد این عینک را میگیرد بدون گرفتن پول اضافی، یک عینک نو مثل همین عینک میدهد. وقتی با امام در میان میگذارند میفرمایند: همان عینک را درست کند. چون حضرت امام«(ره)» به همان اندازه هم نمیخواستهاند توجّهشان به عینک جدید بیفتد و ذهنشان مشغول آن شود و از مقصد اصلی منصرف گردند.
24- به کتاب «از برهان تا عرفان»، بحث شرح برهان صدیقین رجوع فرمایید.
25- سوره طه، آیه 50.
26- سوره آلعمران، آیه 185
27- قرآن در این رابطه میفرماید:«وَلَئِنْ أَذَقْنَا الإِنْسَانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْنَاهَا مِنْهُ إِنَّهُ لَیَئُوسٌ كَفُورٌ.» و اگر از جانب خود رحمتی به انسان بچشانیم سپس آن را از وی سلب كنیم قطعا نومید و ناسپاس خواهد بود. «وَلَئِنْ أَذَقْنَاهُ نَعْمَاء بَعْدَ ضَرَّاء مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئَاتُ عَنِّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ.» وچون نعمتی به او بچشانیم حتما خواهد گفت گرفتاریها از من دور شد. بیگمان او شادمان و فخرفروش است(سوره هود آیات 9و10)
28- اینکه در متون دینی داریم علت غم عصر جمعه به جهت عدم ظهور وجود مقدس حضرت حجت(عج) است، در همین راستا است. زیرا مقصد اصلی هر فطرتی تماس با حجت خدا(عج) است، ولی برای کسانی که در راستای نور فطرت خود قدم بر ندارند این غم ملموستر است و عملاً غمی است اضافه بر غمی که برای اهل ایمان در آن روز هست. چون نه به نیاز روحی ظهور امام زمان(عج) جواب داده شده، و نه به نیاز اولیة فطرتش که نظر به پاکیها و کمالات بود در آن روز جواب داده.
29- فرمایش حضرت روحالله خمینی«(رض)» در وصیتنامهشان.
30- سوره رعد، آیه 28.
31- ارشادالقلوب، ج 1، ص 60.
32- سوره انعام، آیه 76.
33- سوره انعام، آیه 77.
34- سوره انعام، آیه 78.
35- سوره انعام، آیه 79.
36- سوره عنکبوت، آیه 65.
37- «قَالَ رَجُلٌ لِلصَّادِقِ (ع) یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ دُلَّنِی عَلَی اللَّهِ مَا هُوَ فَقَدْ أَكْثَرَ عَلَیَّ الْمُجَادِلُونَ وَ حَیَّرُونِی فَقَالَ لَهُ یَا عَبْدَ اللَّهِ هَلْ رَكِبْتَ سَفِینَةً قَطُّ قَالَ: نَعَمْ قَالَ: فَهَلْ كُسِرَ بِكَ حَیْثُ لَا سَفِینَةَ تُنْجِیكَ وَ لَا سِبَاحَةَ تُغْنِیكَ قَالَ: نَعَمْ قَالَ فَهَلْ تَعَلَّقَ قَلْبُكَ هُنَالِكَ أَنَّ شَیْئاً مِنَ الْأَشْیَاءِ قَادِرٌ عَلَی ْ یُخَلِّصَكَ مِنْ وَرْطَتِكَ قَالَ: نَعَمْ قَالَ: الصَّادِقُ (ع) فَذَلِكَ الشَّیْءُ هُوَ اللَّهُ الْقَادِرُ عَلَی الْإِنْجَاءِ حَیْثُ لَا مُنْجِیَ وَ عَلَی الْإِغَاثَةِ حَیْثُ لَا مُغِیثَ»؛ معانیالأخبار، ص 4 - توحید صدوق، ص 231- بحارالأنوار، ج 3 ، ص 41.
38- سوره روم، آیه 30.
39- بحارالأنوار، ج 3 ، ص278.
40- سوره اعراف، آیه 172.
41- سوره اعراف، آیه 173.
42- جهت تحقیق بیشتر به کتاب «تربیت اسلامی» از آیتاللهحائری شیرازی رجوع فرمایید.
43- بحار الأنوار، ج64 ، ص45.
44- بحار الأنوار ج64 ص44. «وَ عَنِ الْبَاقِرِ (ع) فَطَرَهُمْ عَلَی التَّوْحِیدِ عِنْدَ الْمِیثَاقِ عَلَی مَعْرِفَةِ أَنَّهُ رَبُّهُمْ قَالَ لَوْ لَا ذَلِكَ لَمْ یَعْلَمُوا مَنْ رَبُّهُمْ وَ لَا مَنْ رَازِقُهُمْ» كه آنها را سرشت در میثاق بر شناخت اینكه او پروردگارشان است و گر نه ندانستند كیست پروردگارشان و نه روزیدهشان.
45- سوره یس، آیه 60 و 61
46ـ بحارالأنوار، ج 93 ، ص 456- غررالحکم، ص 232.
47ـ در روانشناسی روان را بیشتر محدود به عکسالعملهای تن میدانند و این غیر از خودشناسی است که در فلسفه و عرفان مطرح است.
48- از مباحث فلسفی، موضوع فوق را تحت عنوان «تغایر بین مدرِک و مدرَک» بحث میکنند.
49 ـ تفاوت مؤمن و کافر در رؤیای رحمانی است زیرا روح مؤمن در خواب استعداد سیر به سوی حقایق اعلی را دارد ولی روح کافر در خواب هم مشغول دنیا و صورتهای دنیایی است.
50- رؤیاها، یا خوابهای صادقه: عبارت است از ارتباط نفس با سبب غیبی حادثهای كه بعداً در ظرف مكان و زمانِ خاص محقق میشود. نفس به علت تجردش با وجود برزخی یا عقلیِ یك حادثه در خواب ارتباط پیدا میكند و بعداً آن حادثه در عالَم ماده حادث میشود. البته نفس پارهای از حقایق آن عالَم را به مقدار استعدادش دریافت میكند.
51 ـ سوره شمس، آیه 7.
52- بحارالأنوار، ج 93، ص 457.
53 ـ شیخالرئیس ابن سینا«(ره)» در راستای این که خداوند عین هستی است و چیستی برای او معنی ندارد میفرماید: «ماٰهِیتُهُ اِنِیتُهُ» چیستی او همان هستی اوست، به عبارت دیگر خداوند چیستی ندارد فقط هستی است.
54- سوره حجر، آیه 29.
55 ـ عنایت داشته باشید که «روح» مخلوقی است از مخلوقات خدا، منتها عالیترین مخلوق است و به همین جهت خداوند آن را به خود نسبت داد، همانطور که بهترین قطعهی زمین را که همان بیتاللهالحرام باشد به خود نسبت داد و فرمود: «بیتی» در حالیکه نه خدا خانه دارد که محل او باشد و نه جسم دارد که روحی داشته باشد. (جهت بررسی بیشتر این موضوع به کتاب «ده نکته از معرفت نفس» از صفحات 56 به بعد رجوع فرمائید).
56 ـ سوره شوری، آیه 11
57 ـ شرح غررالحکم، ج 2 ، ص 419 ، شماره 3105.
58- بحار الأنوار، ج75، ص 352.
59- غرر الحكم و دُرر الكلم، ص 232.
60- الكافی، ج1، ص 93 ، باب النهی عن الكلام فیالكیفیة
61- أمالی مفید، ص150 ، المجلس الثامن عشر - وسائلالشیعه، ج 4 ، ص 686.
62-بحار الانوار ج10 ص91.
63 ـ سوره بقره، آیه 21
64 ـ در متون روایی ما و در فرهنگ عرفا در« حال» به سر بردن را اصطلاحاً در «وقت» به سر بردن گفتهاند ،یکی از نکاتی که در سیر حضوری به سوی حقایق، برای انسان پیش میآید «وقت» است و به همین جهت به اهل ایمان توصیه شده است «وقت» خود را پیدا کنید و در آن قرار گیرید تا آزاد از حجاب گذشته و آینده در «حال» و در «حضور» مستقر شوید. حضرت امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «إنَّ ماضِیَ یَوْمِكَ منتقل وَ باقَیه مُتَّهَمٌ فَاغْتَنِم وَقْتَك بِالْعَمَل» (غررالحکم ص151) آنچه از روز تو گذشته که دیگر نیست، و آنچه هم که باقی است و هنوز نیامده است که قابل اعتماد نیست، پس «وقت» خود را جهت عمل غنیمت شمار.
چنانچه ملاحظه میفرمایید حضرت میخواهند ما را از گذشتهای که رفته است و دیگر نیست و آیندهای که نیامده و معلوم نیست بیاید، آزاد کنند و در این شرایط است که از نیستی به هستی سیر کردهایم و در مقامِ جمعِ خواطر قرار میگیریم و به اصطلاح در «حضور» میرویم، در این حالت با حضور حق روبهرو میشویم و از علم به عین میآییم.
باز حضرت امیرالمؤمنین(ع) میفرمایند: «أَلا إِنَّ الْأَیَّامَ ثَلَاثَةٌ یَوْمٌ مَضَی لا تَرْجُوهُ وَ یَوْمٌ بَقِیَ لا بُدَّ مِنْهُ وَ یَوْمٌ یَأْتِی لا تَأْمَنُهُ فَالْأَمْسِ مَوْعِظَةٌ وَ الْیَوْمَ غَنِیمَةٌ وَ غَداً لا تَدْرِی مَنْ أَهْلُهُ... وَ الْیَوْمَ أَمِینٌ مُؤَد...»،(بحار الانوار ج75 ص60) کلّ روزگار سه روز بیشتر نیست، روزی که گذشت و امیدی به بازگشت آن نداریم، و روزی که مانده و اکنون در آنیم، و روزی که میآید و اطمینان به آمدن آن نیست، دیروز پند است و امروز غنیمت، و از فردا خبر نداری که از آن کیست ... امروز امانتداری است که هرچه به او بسپاری به تو باز خواهد گرداند.
حضرت در این روایت جلیلالقدر ما را متذکر عدمیبودن گذشته و آینده میکنند، تا زندگی خود را در گذشته و آینده به پوچی نکشانیم. و اگر آزاد از دیروز و فردا در «حال» بهسر بری، این حال «أَمِینٌ مُؤَد» است، هرچه در آن انجام دهی برای تو میماند، چون از جنبة وجودی خود با وجودْ مرتبط شدهای. با بهکار بردن توصیة حضرت؛ به اصطلاحِ عرفا انسان «ابنالوقت» میشود و مولوی در رابطه با آن میگوید:
صوفی ابنالوقت باشد ای رفیق
نیست فردا گفتن از شرط طریق
65 ـ سوره نمل آیه40
66- مثل این كه حضرت یونس(ع) مرتكب ترك اولی شدند و خداوند در شكم ماهی قرارشان داد، این موارد اگر درست باشد با عصمت انبیاء تناقضی ندارد، چون معصیتی در مقابل حكم مولویِ پروردگار انجام ندادهاند.
67- شوره شوری- آیه 11
68- سوره زمر، آیه 42.
69- البته انواع دیگر سکته مورد بحث ما نیست، هر چند همهی انواع سکته به جهت عکسالعمل غیر طبیعی نفس است بر تن، حتی مواردی که علت سکته گرفتگی عروق قلب است، وقتی نفس انسان در یک مدت طولانی، در اثر گرفتگی عروق، نتوانست فرمان خود را به طور طبیعی بر قلب إعمال کند با یک فشار شدید برقلب، عکسالعمل نشان میدهد.
70 ـ برای بررسی بیشتر این موضوع به کتاب « معاد از دیدگاه امام خمینی((ره))» انتشارات مؤسسه نشر آثار امام خمینی((ره)) و کتاب « معاد، بازگشت به جدّیترین زندگی» از همین نویسنده رجوع شود.
71- «یَا مُعَاذُ سَأَلْتَ عَنْ أَمْرٍ عَظِیمٍ مِنَ الْأُمُورِ ثُمَّ أَرْسَلَ عَیْنَیْهِ وَ قَالَ یُحْشَرُ عَشَرَةُ أَصْنَافٍ مِنْ أُمَّتِی بَعْضُهُمْ عَلَی صُورَةِ الْقِرَدَةِ وَ بَعْضُهُمْ عَلَی صُورَةِ الْخِنْزِیرِ وَ بَعْضُهُمْ عَلَی وُجُوهِهِمْ مُنَكَّسُونَ أَرْجُلُهُمْ فَوْقَ رُءُوسِهِمْ یُسْحَبُونَ عَلَیْهَا وَ بَعْضُهُمْ عُمْیاً وَ بَعْضُهُمْ صُمّاً وَ بُكْماً وَ بَعْضُهُمْ یَمْضَغُونَ أَلْسِنَتَهُمْ فَهِیَ مدلات عَلَی صُدُورِهِمْ یَسِیلُ الْقَیْحُ یَتَقَذَّرُهُمْ أَهْلُ الْجَمْعِ وَ بَعْضُهُمْ مُصَلَّبُونَ عَلَی جُذُوعٍ مِنَ النَّارِ وَ بَعْضُهُمْ أَشَدُّ نَتْناً مِنَ الْجِیفَةِ وَ بَعْضُهُمْ مُلْبَسُونَ جِبَاباً سَائِغَةً مِنْ قَطِرَانٍ لَازِقَةٍ بِجُلُودِهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ عَلَی صُورَةِ الْقِرَدَةِ فَالْقَتَّابُ مِنَ النَّاسِ وَ أَمَّا الَّذِینَ عَلَی صُورَةِ الْخَنَازِیرِ فَأَهْلُ السُّحْتِ وَ أَمَّا الْمُنَكَّسُونَ عَلَی وُجُوهِهِمْ فَآكِلَةُ الرِّبَا وَ أَمَّا الْعُمْیُ فَالَّذِینَ یَجُورُونَ فِی الْحُكْمِ وَ أَمَّا الصُّمُّ وَ الْبُكْمُ فَالْمُعْجَبُونَ بِأَعْمَالِهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ قُطِّعَتْ أَیْدِیهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ فَهُمُ الَّذِینَ یُؤْذُونَ الْجِیرَانَ وَ أَمَّا الْمُصَلَّبُونَ عَلَی جُذُوعٍ مِنْ نَارٍ فَالسُّعَاةُ بِالنَّاسِ لِسُلْطَانٍ وَ أَمَّا الَّذِینَ أَشَدُّ نَتْناً مِنَ الْجِیَفِ فَالَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الشَّهَوَاتِ وَ اللَّذَّاتِ وَ مَنَعُوا حَقَّ اللَّهِ فِی أَمْوَالِهِمْ وَ أَمَّا الَّذِینَ یُلْبَسُونَ الْجِبَابَ- أَهْلُ الْكِبْرِ وَ الْفُجُورِ وَ الْبُخَلَاءُ» (جامع الأخبار، ص 177 - بحار الأنوار، ج7، ص89 ).
72- کتاب جهانبینی اسلامی(معاد)، مراکز تربیت معلم، ص 90، نقل از حیات پس از مرگ، فصل پنجم، از علامه طباطبائی«(ره)»
73- سوره فصلت، آیه 21.
74. سوره ق، آیه 22
75- بحارالانوار، ج 6، ص 243.
76- عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ (ع) عَنْ جَابِرِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ قَالَ: قَالَ: رَسُولُ اللَّهِ (ص) إِذَا حُمِلَ عَدُوُّ اللَّهِ إِلَی قَبْرِهِ نَادَی حَمَلَتَهُ أَ لَا تَسْمَعُونَ یَا إِخْوَتَاهْ أَنِّی أَشْكُو إِلَیْكُمْ مَا وَقَعَ فِیهِ أَخُوكُمُ الشَّقِیُّ أَنَّ عَدُوَّ اللَّهِ خَدَعَنِی فَأَوْرَدَنِی ثُمَّ لَمْ یُصْدِرْنِی وَ أَقْسَمَ لِی أَنَّهُ نَاصِحٌ لِی فَغَشَّنِی وَ أَشْكُو إِلَیْكُمْ دُنْیَا غَرَّتْنِی حَتَّی إِذَا اطْمَأْنَنْتُ إِلَیْهَا صَرَعَتْنِی وَ أَشْكُو إِلَیْكُمْ أَخِلَّاءَ الْهَوَی مَنَّوْنِی ثُمَّ تَبَرَّءُوا مِنِّی وَ خَذَلُونِی وَ أَشْكُو إِلَیْكُمْ أَوْلَاداً حَمَیْتُ عَنْهُمْ وَ آثَرْتُهُمْ عَلَی نَفْسِی فَأَكَلُوا مَالِی وَ أَسْلَمُونِی وَ أَشْكُو إِلَیْكُمْ مَالًا مَنَعْتُ مِنْهُ حَقَّ اللَّهِ فَكَانَ وَبَالُهُ عَلَیَّ وَ كَانَ نَفْعُهُ لِغَیْرِی وَ أَشْكُو إِلَیْكُمْ دَاراً أَنْفَقْتُ عَلَیْهَا حَرِیبَتِی وَ صَارَ سَاكِنُهَا غَیْرِی وَ أَشْكُو إِلَیْكُمْ طُولَ الثَّوَاءِ فِی قَبْرِی یُنَادِی أَنَا بَیْتُ الدُّودِ أَنَا بَیْتُ الظُّلْمَةِ وَ الْوَحْشَةِ وَ الضَّیْقِ یَا إِخْوَتَاهْ فَاحْبِسُونِی مَا اسْتَطَعْتُمْ وَ احْذَرُوا مِثْلَ مَا لَقِیتُ فَإِنِّی قَدْ بُشِّرْتُ بِالنَّارِ وَ بِالذُّلِّ وَ الصَّغَارِ وَ غَضَبِ الْعَزِیزِ الْجَبَّارِ وَا حَسْرَتَاهْ عَلَی مَا فَرَّطْتُ فِی جَنْبِ اللَّهِ وَ یَا طُولَ عَوْلَتَاهْ فَمَا لِی مِنْ شَفِیعٍ یُطَاعُ وَ لَا صَدِیقٍ یَرْحَمُنِی فَلَوْ أَنَّ لِی كَرَّةً فَأَكُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ» (الكافی، ج 3، ص233، باب أن المیت یمثل له ماله و ولده).
77- امام صادق(ع) میفرمایند: «وقتی میت را به طرف قبر آوردی، به سرعت و یك مرتبه او را وارد قبر نكن، بلكه او را دو یا سه ذراع پایینتر از قبر به زمین گذاشته و به حال خود بگذار تا تحصیل آمادگی برای قبر بكند.....». یا میفرمایند: «وقتی میت را به طرف قبر آوردی با آرامی و از جانب پاها او را وارد قبر بكن» یا اینكه میفرمایند: برای او از خداوند در حین گذاشتن در قبر طلب رحمت و مغفرت كنید».(وسائل الشیعه، ج 2، باب استحباب وضع میت كنار قبر.)
78 ـ تهذیبالاحکام، ج 1، ص 457، باب تلقینالمحتضرین
79-به كتاب «معاد، بازگشت به جدی ترین زندگی» ص 68 رجوع شود.
80- سوره زمر، آیه 42.
81 ـ برای بررسی بیشتر به کتاب «جوان و انتخاب بزرگ»، مقالة «تأثیر روح بر حرکات ورزشی» رجوع شود.
82- سوره اسراء،آیه 14
83- سوره اعراف، آیه 8
84- سوره کهف، آیات 104 و 105.
85- سوره زمر، آیه 42.
86- سوره إسراء، آیه 14.
87- سوره حدید، آیه 20
88- بحار الأنوار، ج70 ، ص 112
89. سوره طه، آیه 131
90- آیتاللهحسن زاده، دفتر دل
91- سوره إسراء، آیه 14.
92. سوره همزه، آیات 6 تا 9
93. سوره كهف، آیه 49
94. سوره مدثر، آیه 38
95. سوره طه، آیه 14.
96- شرح مقدمه قیصری، سید جلال الدین آشتیانی ص 771
97ـ بحارالأنوار، ج 66 ، ص 209
98- سوره بقره، آیه 282 .
99- سوره حجرات، آیه 13
100- الكافی، ج 2، ص 53 ، باب حقیقة الإیمان و الیقین
101- قرآن در آیه 31 سوره بقره میفرماید: «وَعَلَّمَ آدَمَ الأَسْمَاء كُلَّهَا» و خداوند تمام آن اسماء را به آدم آموخت.
102- عنایت داشته باشید که رضایتهای وَهمی و احساساتی، آنچنان نیست که فطرت را راضی کند و لذا ناپایدار است.
103- سوره رعد، آیه 28
104- فصوصالحکم، مقدمه قیصری، ص 85 - جامعالاسرار، ص 300 .
105- سوره تغابن آیه 11
106- بحارالأنوار، ج 53 ، ص 326 .
107- سوره مدثر، آیه 1
106- سوره مدثر، آیه 2
109- تازه آن عارف در صورتی مفتخر به تجلی انوار الهی در قلب خود میشود که راهی را طی کند که پیامبر(ص) آن راه را از طرف خدا برای بشر آورده است.
110- سوره اعلی، آیه 6
111- علامه طباطبائی، سننالنبی(ص) ، ترجمه فقهی، ص 309 .
112- سوره بقره، آیه 21
113- سوره شعرا، آیات 192-194.
114- سوره بقره، آیات 1 و 2
115- سوره واقعه، آیات 79-77
116- بحارالأنوار، ج 2، ص 32 .
117- به کتاب «جایگاه و معنی واسطه فیض»، پاورقی صفحه 317 رجوع شود.
118- ارشاد القلوب، ج1، ص60 .
119- خداوند در آیه 82 سوره نساء میفرماید: « اَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا كَثِیرًا» اگر این قرآن از طرف خداوند یعنی حضرت اَحد نبود، باید آثار کثرت و عدم یگانگی در آن مییافتید، در حالیکه چنین نیست و آنچنان در یگانگی و انسجام است که به حق آینه نمایش حضرت اَحد است.
120- سوره بقره، آیه 115
121- سید حیدر آملی، جامعالأسرار، ص 211.
122- سوره واقعه، آیه 85 .
123- سوره ق، آیه 16 .
124- به كتابهای «مبانی معرفتی مهدویت» و «جایگاه و معنی واسطه فیض» از همین نویسنده رجوع شود.
125- قرآن در مورد فاسقان میفرماید: «... نَسُوا اللَّهَ فَأَنسَاهُمْ أَنفُسَهُمْ أُوْلَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ»(سوره حشر، آیه 19) آنها خدا را فراموش کردند و خداوند هم خودِ آنها را از یادشان برد. و لذا دیگر نمیتوانند به مصالح و سعادت خود بیندیشند.
126- طبق آیه فوق خداوند میفرماید هر مخلوقی جنبهای از شرّیت میتواند برای تو داشته باشد که با پناهبردن به «ربّ فلق» و خدای بصیرت و بیداری، او ظلمات را میشکافد و تو را از آن جنبة شرّیت نجات میدهد.
127- شرح كتاب غرر الحكم، ج 4، ص 340، شماره 6266
128- تصنیف غرر الحكم و درر الكلم، ص233.
129- شرح غررالحکم، ج 4، ص 241، شماره 6270.
130- شرح غررالحکم، ج 2، ص 387، شماره 2936.
131- شرح غررالحکم، ج 5 ، ص 178.
132- سوره حج، آیه 5.
133- در قیامت که تمام عوامل غفلت از خود از بین میرود، خودمان میمانیم و خودمان، حضرت پروردگار ندا میکنند: «اقْرَأْ كَتَابَكَ كَفَی بِنَفْسِكَ الْیَوْمَ عَلَیْكَ حَسِیبًا» نامهات را بخوان كافی است كه امروز خودت حسابرس خود باشی.(سوره إسراء، آیه 14) این آیه نشان میدهد که میشود انسان خود را بخواند و لذا میفرمایند کتاب جان خود را بخوان.
134- مصباح الانس، ص 220.
135- سوره بقره، آیه 31.
136- سوره ذاریات، آیه 56 .
137- قرآن در مورد کسانی که خودِ گمشدهشان حجاب توجه به خدا شده، میفرماید: «وَالَّذِینَ كَفَرُوا أَعْمَالُهُمْ كَسَرَابٍ بِقِیعَةٍ یَحْسَبُهُ الظَّمْآنُ مَاء حَتَّی إِذَا جَاءهُ لَمْ یَجِدْهُ شَیْئًا وَوَجَدَ اللَّهَ عِندَهُ فَوَفَّاهُ حِسَابَهُ وَاللَّهُ سَرِیعُ الْحِسَابِ، اَوْ كَظُلُمَاتٍ فِی بَحْرٍ لُّجِّیٍّ یَغْشَاهُ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ مَوْجٌ مِّن فَوْقِهِ سَحَابٌ ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِذَا أَخْرَجَ یَدَهُ لَمْ یَكَدْ یَرَاهَا وَمَن لَّمْ یَجْعَلِ اللَّهُ لَهُ نُورًا فَمَا لَهُ مِن نُّورٍ» (سوره نور، آیات 39 و 40)؛ و كسانی كه كفر ورزیدند كارهایشان چون سرابی در زمینی هموار است كه انسان تشنه آن را آب میپندارد ولی چون بدان رسد آن را چیزی نیابد و خدا را نزد خویش یابد و حسابش را تمام به او دهد و خدا سریعالحساب است، یا كارهایشان مانند تاریكیهایی است كه در دریایی ژرف است كه موجی آن را میپوشاند و روی آن موجی دیگر است و بالای آن ابری است، تاریكیهایی است كه بعضی بر روی بعضی قرار گرفته است، هر گاه دستش را بیرون آورد به زحمت آن را میبیند و خدا به هر كس نوری نداده باشد او را هیچ نوری نخواهد بود. چنانچه ملاحظه میفرمایید خداوند در آیات فوق اینچنین انسانهایی را که از دیدن خود ناتواناند، ترسیم میکند.
138- به کتاب «سوخته» و یا کتاب «در کوی بینشانها» شرح زندگینامة آیتاللهانصاریهمدانی«(ره)» رجوع شود.
139- مناجات خواجه عبدالله انصاری، شماره 2.
140- برای بررسی بیشترِ معنی «عین ربط» بودن معلول نسبت به علتِ حقیقی، به کتاب «از برهان تا عرفان» قسمت هویت تعلقی معلول از همین نویسنده رجوع فرمایید.
141- بحارالأنوار، ج 64 ، ص 137.
142- بحارالأنوار، ج 66 ، ص 408.
143- سوره اعلی، آیه 13.
144- سوره نساء، آیه 120.
145- سوره حشر، آیه 19.
146- نهجالبلاغه، خطبه 111.
147- برای شرح این نکته به کتاب «آنگاه که فعالیتهای فرهنگی پوچ میشود» رجوع فرمایید.
148- کشفالمحجوب هجویری، سخنان ابوالفوارس شاه بنشجاع کرمانی
149- سوره سبأ، آیه 46.
150- سوره تکاثر، آیه 1و 2.