معنی زندگی به واقع مراقبهای است جهت از دستندادن خود، و برگرداندن نظر از ناخودها به سوی خود، و مرگ چیزی جز ادامه و استمرار همین خود، و آزادشدن از سلطه طبیعت نیست. در مراقبه و در این استمرارِ خود واقعی، انسان خود را از تاریخ و طبیعت بزرگتر مییابد، و در این حال هرگز لقمهای در دهان تاریخ و طبیعت نخواهد بود، بلكه سازنده خود و سازنده زندگی خود میباشد.
گفت: «هرکس چشم از حرام نگاه دارد ، و تن از شهوات، و باطن را آباد گرداند به مراقبت دائم، و ظاهر را آراسته دارد به متابعت شریعت، و عادت دهد تن را به خوردن حلال، فراست وی خطا نیفتد».(148)