تربیت
Tarbiat.Org

آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین
اصغر طاهرزاده

انسان بی‌بدن زنده‌تر است

«نفس» بدون «بدن» هم می‌تواند ادراك داشته باشد. چنان‌كه انسان در خواب چشم و گوش دارد و بدون «بدن»، می‌بیند، حرف می‌زند و می‌شنود؛ حتی حوادثی را می‌بیند كه چشم سر، هنوز آنها را ندیده است! انسان در رؤیای صادقه چیزهایی را می‌بیند كه بعداً در بیداری خواهد دید! در واقع این «بدن مادی »، مانع و حجاب انسان است تا خیلی از چیزها را ببیند و بفهمد. پس می‌توان گفت كه انسان، بدون «بدن» مادی‌اش زنده‌تر هم هست! قرآن می‌فرماید ما در روز قیامت پرده‌ها را از جلوی چشمان شما بر می‌داریم پس چشم شما بینا می‌شود. می‌فرماید:
«فَكَشَفنَا عَنكَ غِطَائَكَ فَبَصَرُكَ الْیَومَ حَدید».(74)
ما پرده از برابرت برداشتیم و امروز چشمانت تیزبین شده است. یعنی در روز قیامت، انسان، بیناتر است.
انسان فقط «هست» و بدون «بدن»، زنده تر هم «هست» پس هرگز نمی‌میرد و وقتی هم كه به اصطلاح، انسان می‌میرد، دقیقاً می‌بیند كه می‌میرد. وقتی دست انسان قطع شود می‌بیند كه دستش قطع ‌شد. اگر دست دیگرش هم قطع شود باز می‌بیند كه هر دو دستش قطع شد. اگر دو پای او هم قطع شود باز می‌بیند كه دو پایش قطع شد. حالا اگر همه «بدنش» از او جدا شود باز هم می‌بیند كه همه بدنش از او جدا شد. در روایت از امام سجاد(ع) آمده است:
«اِنَّ الْمُؤمنَ لَیقالُ لِروحِهِ وَ هُوَ یغَسَّل: اَیَسُرُّکَ اَنْ تُرَدَّ اِلی‌الْجَسَد الّذی کُنْتَ فیه؟ فَیَقُولُ: ما اَصْنَعُ بِالْبَلاءِ وَ الْخُسْرانِ وَ الْغَمِّ».(75)
در حالی كه بدن مؤمن را غسل می‌دهند به روح او گفته می‌شود آیا دوست داری به بدنی كه در آن بودی برگشت داده شوی؟ می‌گوید: چه خواهم گرفتاری و خسران و غم و اندوه را؟
انسان مؤمن اصلاً نمی‌خواهد كه به بدن خود برگردد. ولی اگر آن شخص مؤمن نباشد فریاد می‌زند و می‌گوید ای مردم! مواظب باشید كه دنیا شما را مثل من فریب ندهد. من دنیا را برای شما گذاشتم و رفتم و اكنون «خودم» برای خودم مسأله هستم.
از امام باقر(ع) روایت داریم كه حضرت رسول(ص) فرمودند:
«وقتی جنازه دشمن خدا را به‌سوی قبرش حمل می‌كنند، روح او در حالی كه مضطرّ است ندا سر داده و حاملین جنازه را ندا می‌كند و می‌گوید: ای برادران آیا نمی‌شنوید «اَلا تَسْمَعون یا اِخْوَتاه» من به شما از وضع بدی كه این برادر شقّی شما به آن گرفتار شده است شِكوه می‌كنم. حقیقت این است كه دشمن خدا (شیطان) مرا فریب داده و در مهلكه‌ای انداخت كه راه برگشتی ندارد و او قسم یاد كرد كه دلسوز من است و مرا بازی داد. و شكایت می‌كنم از دنیایی كه مرا فریب داد و از مقصد اصلی باز داشت و به خود مشغول كرد و وقتی به آن مشغول گشته و با تمام وجود به سوی او اقبال نمودم مرا ترك نمود. و شكایت می‌كنم به شما از دوستان راهِ هوس، كه مرا گرفتار هوس نمودند وسپس (هنگام مرگ) از من دوری جستند و مرا تنها گذاشتند. و شكایت می‌كنم به شما از فرزندانی كه از آن‌ها حمایت نمودم و بر خودم مقدم داشتم، پس مال مرا خوردند و مرا رها كردند. و شكایت می‌كنم به شما از مالی كه (براساس علاقه به آن) حقِّ خدا را از آن پرداخت نكرده و امتناع نمودم و وبال آن بر گردن من افتاد ومنفعت آن به دیگران رسید. و شكایت می‌كنم از منزلی كه هر چه مال داشتم برای آن صرف نمودم و غیر من در آن سكونت كرد. و شكایت می‌كنم از قبری كه دارد ندا می‌كند و می‌گوید، من خانه مؤذِّیات زمینی و خانة ظلمت و وحشت و ضیق و تنگنا هستم. ای برادران من! به فریاد من برسید و هر چه می‌توانید جنازه مرا نگه دارید و به زیر خاك نبرید، و بترسید از این‌كه به مثل آنچه من گرفتار شده‌ام گرفتار شوید...».(76)
به این شكل، انسان می‌بیند كه می‌میرد، و البته به جهت آن که روح انسان به بدن مادی‌اش نظر دارد، پس از مرگ وقتی «بدن» او را در قبر می‌گذارند مستقیماً بر روی بدن او خاك نمی‌ریزند بلكه ابتدا سنگ لحد را می‌گذارند كه با ریختن خاک‌ها به بدن او فشار نیاید. در آداب تدفین آمده‌است كه جسد را به سرعت وارد قبر نكنند، آن را آهسته وارد قبر كنند، از سر وارد نكنند و ...(77) درست است كه آن شخص، مرده است اما می‌بیند كه مرده است و درست است كه خاك‌ها بر روی «تن» او ریخته می‌شود نه روی «من» او، اما حالاتی را که بر «تن» می‌گذرد، «من» حس می‌كند. پس برای این‌كه «من» اذیت نشود مستقیماً خاک‌ها را روی بدن نمی‌ریزند. و این‌که می‌فرمایند قبل از رسیدن جسد به قبر، آن را چند مرتبه روی زمین بگذارند به جهت آن است که «من»، آماده شود! و نیز هنگامی كه جسد را در قبر گذاشتند آن را تكان دهند و تلقینش كنند. این تكان دادن جسد كه باید محكم و به شكل پیوسته صورت پذیرد(78) به‌خاطر آن است كه اگر «من» او به جای دیگری توجه دارد، متوجه «تن» خودش شود. وقتی متوجه «تن» خودش شد می‌بیند كسی دارد آن را تكان می‌دهد و تلقین می‌كند، پس تلقین که یادآوری عقاید حقه‌ی اوست او را متوجه عالم برزخ و قیامت می‌کند و هول و هراس او كم می‌شود. البته اینها مسائلی است كه باید در جای دیگری بحث شود،(79) مقصود ما فقط این نكته است كه «هستی» انسان مرگ نمی‌پذیرد و انسان نه تنها نمی‌میرد بلکه حالات مرگِ «بدن» را نیز حس می‌كند و بدون بدن زنده‌تر است.