تربیت
Tarbiat.Org

آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین
اصغر طاهرزاده

آفات دل‌بستن به غیر خدا

تنها خدا غنی و پایدار است و غیر خدا پوچ و نابودشدنی و رفتنی است. پس دل بستن به غیر خدا یعنی دل بستن به پوچی‌ها. به عنوان مثال: اگر كسی به ساختمان - كه رفتنی است- دل ببندد به پوچی دل بسته است، اما اگر برای ایجاد بستر بهتری جهت بندگیِ خدا، ساختمان بخواهد، دیگر به پوچی دل نبسته است، یا اگر كسی به حافظه‌اش دل ببندد- چون حافظه با دوران پیری از بین می‌رود- در واقع به پوچی دل بسته است، و نتیجه‌ی آن اضطراب خواهد شد. دل بستن به مدرك، قدرت، ثروت و امثال این‌ها نهایتاً موجب پوچی و اضطراب است. «مدرك» با فراموش‌كردن آموخته‌ها، توان واقعی‌اش را از دست می‌دهد. «قدرت» پس از مدتی كم می‌شود، «ثروت» بعد از مدتی تمام می‌گردد، ‌یا ما عمرمان تمام می‌شود و دیگر از آن بهره نمی‌بریم! هر كدام از این‌ها اضطراب‌آور و اذیت‌كننده است و انسان را از آرامش دور می‌كند.
اگر انسان به هر چیز - غیر از خدا- نظر كند و دلِ خود را به آن بدهد، ناخودآگاه در ضمیرش یك نوع دل‌بستن به پوچی‌ها صورت گرفته است،‌هر چند ممكن است در ظاهر اصلاً متوجه نباشد. ممكن است كسی به فرزندش دل ببندد و بگوید: «ماشاءالله فرزندم جوان است وماندنی.» در حقیقت بیان می‌كند كه ناخودآگاه، اضطرابِ رفتنِ او را دارد. اگر به كسی خبر دهند كه در كنكور قبول شده است اول خوشحال می‌شود ولی در عین خوشحالی یك نوع غصه هم در دل آن حالِ خوش دارد. زیرا می‌داند آن خوشحالی نمی‌ماند و باید به چیز دیگری وصل شود. چون صِرف قبول شدن در كنكور هدف انسان نیست، از رفتن به دانشگاه خوشحال است اما در عین حال، اضطراب گذراندن ترم اول و دوم و... را دارد. باز با گذراندن ترم اول، یك خوشحالی دارد و یك اضطراب، خوشحالی از این‌که ترم اول را با موفقیت گذراند، اضطراب از این‌که ترم بعد را چگونه بگذرانم و ... وقتی فارغ‌التحصیل شود باز دلش شور و اضطراب دارد؛ رفتن به سربازی، پیدا كردن كار، ‌فكرِ خانه و همسر و ماشین... و خلاصه اسیرشدن در میان غم‌های بزرگ‌تر! البته منظورم این نیست كه این كارها بد است، بلكه منظورم این است كه هرگونه گرایش به «غیر خدا» اضطراب‌آور است، باید به این نکتة مهم رسید که در دلِ هر چیزِ غیر خدایی یك اضطراب هست، اصلاً جنس دنیا این است0(3) تازه بعد از تمام‌كردن تحصیلات و رسیدن به همسر و خانه مثل پدرش می‌شود! یعنی همچنان اضطراب دارد؛ شوهردادن دخترها، زن‌دادن پسرها و كامل‌كردن خانه و ... بعد پیر می‌شود، و باز هم اضطراب هست آن‌هم به نحوی شدیدتر، زیرا شدیداً احساس پوچی می‌كند. زبان حال پیر مردها و پیر زن‌هایی كه از طریق دل‌بستن به غیر خدا به زندگی و كار پرداخته‌اند این است: «ای دنیا! اُف بر تو!» این بدان معنی است كه آن‌ها به آنچه می‌خواسته‌اند نرسیده‌اند. یعنی زندگی‌شان پوچ شده. پس دل بستن به غیر خدا، ‌مساوی با دل‌بستن به پوچی‌ها و روبه‌روشدن با انواع اضطراب‌ها است.