وقتی منِ انسان نه مرد بود و نه زن، متوجه میشویم که «من» فقط «هست»!، وقتی كه انسان میگوید: «من»، این من گفتن هیچ ربطی به «تن» او ندارد، و بدن انسان، «من» او نیست. وقتی كه انسان کودک است میگوید: «من»؛ وقتی كه جوان شد باز میگوید: «من»؛ پیر هم كه شد باز میگوید: «من». پس «منِ» انسان به «تن» او كاری ندارد. «تن» انسان است كه پیر میشود و زن یا مرد و كوتاه یا بلند است، پس روشن میشود که من او فقط «هست» بدون آنکه بتوان بر آن اسمی گذاشت، چون این اسم و رسمها همه مربوط به تن انسان است.
فرق انسان با سایر موجودات این است که مثلاً میز، میز است و چیزی غیر از میز نیست. در مورد یك میز آهنی نمیتوان گفت میز با آهن فرق میكند چون همان آهنها، میز شدهاند. اما گوشتها و اندامهای انسان، «من» انسان نیست. و بدن انسان با من او فرق دارد و تنها خصوصیاتی که میتوان برای آن طرح کرد این که بگوئیم «من» انسان فقط «هست»! و فهم این نکته، بسیار ارزشمند است، چون از این طریق با حقیقتی روبهرو میشویم که «چیستیاش همان هستیاش میباشد» و هیچ چیزی نیست مگر اینکه «هست». شاید بهترین تعبیر در این مورد تعبیر مولوی است که میگوید:
وه چه بی رنگ و بینشان که منم
کی بدانم مرا چنان که منم
توجه به موجودی که هیچ شاخصهای جز بودن ندارد، نیاز به شعوری دارد که آن شعور متوجه ذاتیات شده باشد و لذا مولوی آرزو دارد منِ خود را آنطور که بیهیچ شکل و تعریفی هست، بیابد. و این نیاز دارد که انسان از دیدن با چشمِ سر آزاد شده باشد و چشم دل خود را به صحنه بیاورد.
اگر این نکته را خوب توجه کنیم میفهمیم که زن یا مرد بودن انسان، ربطی به «خود» انسان ندارد، از طرفی اینکه به شما میگویند «من»، اشاره به چیز دروغی نیست، پس «من» فقط «هستم». اگر از كسی بپرسید: «چه هستی؟ و او جواب دهد: «مرد هستم» یا «زن هستم» جواب درستی نداده است، چون ما نپرسیدیم از نظر بدنی چه هستی؟ او باید بگوید «من» فقط «هستم»! اگر كسی در جواب ما بگوید مرد است یا زن است به «تن»خود نظر كرده است نه به «من» خود! «منِ» انسان، فقط «هست». كسی كه اسمش اكبر است اسم «تن» او اكبر است و اكبر، اسم یك شخص است که تن او مرد است.
هر انسانی در خواب، «خودش، خودش» است، در بیداری هم «خودش، خودش» است. هیچ كس نمیتواند از «خودش» فرار كند. انسان در خواب میتواند از «تن» خود فرار كند، اما از «خودش» نمیتواند فرار کند چون خودش هستی اوست و هیچکس از هستی خود نمیتواند فرار کند. و این مطلب مهمی است كه انسان بداند فقط «هست».