تربیت
Tarbiat.Org

آشتی با خدا از طریق آشتی با خود راستین
اصغر طاهرزاده

چگونگی نیل به مقام نبوت

اگر كسی جوهر نامحدودش را از خاك رنگین - که همان گوشت و نان است- آزاد كند «خود» به «خود» با خدا ارتباط دارد و هم‌نشین عالم الهی خواهد بود، عمده آن است که به اقتضای روحِ نامحدود خود عمل کند. در چنین حالی اگر خدا اراده كند كه سخن خود را به بشر برساند چنین انسان وارسته‌ای را «مبعوث» می‌كند، تحول عظیمی در نفس آن انسان به وجود می‌آورد و آن‌چنان او را تغییر می‌دهد و دگرگون می‌كند كه تمام «وجود» آن انسان، منوّر به نوری خاص می‌گردد. در این حال او به عنوان «پیامبر» مبعوث و برانگیخته می‌شود.
پیامبر اكرم(ص) از حدود 20 سالگی در غار حرا جهت آزاد شدن از دنیای محدود و اتصال به حقایق و خدای نامحدود، عبادت و تزكیه می‌كردند. امیرالمومنین(ع) می‌فرماید: «بارها به غار حرا می‌رفتم و برای پیامبر(ص) غذا می‌بردم، ولی ایشان اصلاً متوجه آمدن من نمی‌شدند!» - زیرا اگر كسی به واقع با خدا ارتباط برقراركند دیگر به امور محدودی مثل غذا توجهی نمی‌كند- پیامبر(ص) حدود 20 سال با خدا زندگی كردند و این در حالی است که هنوز پیامبر نبودند! در مسیر اُنس با حقایق معنوی رشد زیادی كرده بودند اما هنوز مبعوث نشده بودند. در جریان بعثت، خود پیامبر(ص) می‌فرمایند: «آنچنان فشاری به من آمد كه زمین و آسمان، برایم تغییر كرد و نزدیك بود خودم را از كوه پرت كنم!» فشار بعثت، آنچنان عجیب بوده است که پیامبر(ص) با این‌كه 20 سال با خدا بوده است و آمادگی‌های فوق‌العاده‌ای داشته، باز تحمل پیام خاص خدا را نداشته است! هیچ‌كس نمی‌تواند بفهمد كه این فشار چگونه است مگر این‌كه برای خود او روی بدهد «که صاحب‌دل بداند آن چه حال است» و مسلّم در آن حدّی که برای رسول خدا(ص) پیش آمد برای اَحدی پیش نیامده و نمی‌آید.
پیامبر(ص) به خانه هم كه برگشتند تحت فشار بودند حالات خودشان را به حضرت خدیجه كبری(س) گفتند و حضرت خدیجه، جامه بر روی پیامبر(ص) انداختند. بعد جبرائیل آمد و گفت: «یَا أَیُّهَا الْمُدَّثِّرُ»(107) ای جامه به خود پیچیده «قُمْ فَأَنذِرْ»(108) «برخیز و بشریت را از کفری که گرفتار آن شده‌اند انذار کن!» که یك مأموریت الهی به تو داده شده است. پیامبر(ص) می‌فرمایند: «هر چه در افق نگاه می‌كردم جبرائیل را می‌دیدم!» باید دقت كرد كه بعثت، در جان پیامبر(ص) روی داد نه در جسم ایشان. و به همین دلیل پیامبر(ص) به هر طرف كه رو می‌كردند جبرائیل را می‌دیدند. در واقع چون پیامبر (ص)از عمق «جانشان» با غیب مرتبط شده بودند، جبرائیل از «جان» ایشان طلوع می‌كرد نه از بیرون! این‌كه ما برای جسم پیامبر(ص) هم ارزش قائلیم از آن جهت است كه به «خود» پیامبر(ص) عشق می‌ورزیم و این جسم، جسمی است که در باطن خود آن‌چنان روح مقدسی را دارا است.
به جهان خرم از آنم كه جهان خرم از اوست
عاشقم‌بر‌همه عالم‌كه‌همه‌عالم‌از‌اوست
حقایق غیبی به «جان» عارف، فقط نور می‌دهد(109) اما برای كسی كه مبعوث می‌شود علاوه بر این‌كه به «جان» او نور می‌دهد، در روح او هم خیالات نورانی ایجاد می‌كند، در گوش او هم ایجاد صوت می‌كند و در لفظ او هم ایجاد كلمه می‌كند! «نبوت» مسأله عجیبی است كه برای فهم آن باید از خود پیامبر(ص) مدد گرفت.