اگر قبول داری ایدهآلهای «معنوی» حقیقیترین واقعیات هستند، و خودت، آری خودت واقعیتر از تن و اندازه و وزن و مدرك و خانهات هستی، پس وقتی به خودت دست یافتهای به واقعیترین چیزی كه در دسترس تو میتواند باشد دست یافتهای و در این حال از وهم رسته و به حق پیوستهای و در این شرایط دیگر پای ایمان به میان است و نه پای فكر و اندیشه، اینجا دیگر موضوع دانائی به خود نیست، بلكه دارایی خود است، خود ما نزد خود خواهد بود، یعنی ارتباط با واقعیترین چیزی كه هر انسان دارد، اما نه ارتباط با مفهومی از خود، بلكه با نگاهی زنده به خود مینگریم، چون در ارزیابی خود، حیات است كه حیات را مینگرد. آری حیات است كه حیات را مینگرد و در آن صورت حق در منظر جان نمایان میگردد.(147)