با فیض خدا انسان از «هیچ» بودن در آمده و «هست» شده! و حالا كه هست شده آیا فیض و رحمت خدا اقتضا میکند که انسان در هستی اولیه خودش بماند یا بهتر است خوبتر هم بشود؟! آری مسلّم چون خوب است که انسان بهتر و کاملتر بشود و چون خدایی که عین خوبی و کمال است بستر هر کار خوبی را فراهم میکند، پس بستر کامل شدن انسان را فراهم مینماید. برای خوبتر شدن انسان، اول باید مخلوق بهوجود آید و سپس به سوی کمالش رهسپار شود. پس خدا اول انسان را خلق میكند تا بعد از اینکه انسان خلق شد، خوبتر شدنش شروع بشود. بهعنوان مثال جوجه، مرغِ ناقص است خوب است که به مرغِ كامل تبدیل شود و لذا با هدایت خاصی که در جان جوجه ایجاد میکند، آن جوجه در مسیر مرغشدن قرار میگیرد و طوری عمل میکند که مرغ شود. و وقتی كه جوجه، مرغ شد، به مرغیاش رسیده است، یعنی آنچه را كه نداشته و استعداد بهدستآوردنش را داشته، بهدست آورده است. ناقصبودن بد است همانطور كه نیستی بد است. به همین دلیل خداوند اول به انسان «هست» میدهد، بعد هستی او را كامل میكند. پس خدا انسان را آفرید تا آنچه را انسان ندارد، در بستر خاصّی که خدا برای او قرار میدهد، به دست آورد. از سر رحمتش خواست كه او را از «طریق بندگی»، موجود برتری كند. اول انسان را خلق كرد و سپس برای او دین و شریعت آورد. دین به انسان، بودنِ برتر را پیشنهاد میکند. فرعون از حضرت موسی و هارون«(ع)» پرسید: «خدای شما كیست؟» فرمودند: «رَبُّنَا الَّذِی أَعْطَی كُلَّ شَیْءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدَی»(20) پروردگار ما آن كسی است كه ابتدا خلقت هر چیزی را به او داد و سپس آن مخلوق را به سوی هدف اصلیش هدایت کرد.
چنانچه ملاحظه میفرمایید طبق آیه فوق؛ اول خداوند ایجادمان كرد سپس با ارسال رسولان هدایتمان نمود. پس در یک کلمه جواب سؤالِ «خدا ما را خلق کرد تا ما چه کنیم؟» روشن شد، و معلوم شد خداوند از سر رحمتِ خود خواست شرایط به کمال رسیدن ما را فراهم کند و لذا این که قرآن میفرماید: «وَ مَا خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنسَ إِلَّا لِیَعْبُدُونِ»(21) که جن و انسان را خلق نکردم مگر جهت بندگی. نظر به هدف مخلوق دارد و میخواهد بفرماید هدف خلقتِ جن و انسان آن است که آنها بندگی کنند و در راستای آن بندگی به کمال شایسته خود برسند و خدایی شوند.