قرآن تأکید میفرماید که ای انسانها جان همة شما در شرایطی خاص با پروردگارتان میثاق و تعهد بسته و خداوند در آن شرایط، حقیقت شما را با خودتان روبهرو نموده و از شما سؤال کرده «آیا من پروردگار شما نیستم؟» و حقیقت همة انسانها به پروردگارشان عرضه داشتند؛ «آری تو پروردگار ما هستی». لذا میفرماید:
«وَإِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِن بَنِی آدَمَ مِن ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَأَشْهَدَهُمْ عَلَی أَنفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّكُمْ قَالُواْ بَلَی شَهِدْنَا أَن تَقُولُواْ یَوْمَ الْقِیَامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هَذَا غَافِلِینَ»(40)
آنگاه كه از فرزندان آدم، از پشت نسلهایشان،تعهد گرفتیم، خودشان را گواه بر خودشان گرفتیم، كه آیا من ربّ شما نیستم؟ گفتند: آری شهادت میدهیم. این كار را كردم تا روز قیامت نگویند ما نسبت به ربوبیت تو غافل بودیم.
آیه فوق خبر از تعهد فطری انسان در مقابل خدا میدهد مبنی بر این كه انسان ذاتاً حق را میشناسد و ربوبیت او را پذیرفته است. سپس در ادامه میفرماید:
«أَوْ تَقُولُواْ إِنَّمَا أَشْرَكَ آبَاؤُنَا مِن قَبْلُ وَكُنَّا ذُرِّیَّةً مِّن بَعْدِهِمْ أَفَتُهْلِكُنَا بِمَا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ»(41)
و نیز نگویند كه پدران ما مشرك بودند و ما هم فرزندان آنها بودیم و از کفر و شرک آنها اطلاعی نداشتیم، آیا ما را هلاك میكنی به جهت كاری كه آن باطلان كردند؟
آری آیات فوق نشان میدهد انسان ربوبیت حق را پذیرفته و اذعان نموده و لذا جان او با حق آشناست، اینطور نیست که شرایط و محیط نقش اصلی در انتخابهای انسان داشته باشند و اگر در شرایط غیر الهی به دنیا آمد، شرایطی که هیچکس متذکر پروردگار عالمیان نبود، جان انسانها از پروردگارشان بیخبر باشد. با دقت در محتوای آیات فوق روشن میشود که ذات همة انسانها با پروردگار خود روبهرو شدهاست و همه بدون استثناء ذاتاً به رببودن خداوند شهادت دادهاند. به طوری که همه پروردگار خود را با یك علم ذاتی و حضوری میشناسند. و لذا در قیامت بدكاران نمیتوانند بگویند ما از ربوبیت خداوند بیاطلاع بودیم، چون جانشان چنین تصدیقی را همواره داشته، هرچند با مشغولكردن خود به دنیا، آن صدا را در خود خاموش كرده و در نتیجه نمیشنوند. با توجه به فطرتِ آشنای به پروردگار هستی، نمیتوانند بگویند چون پدران ما مشرك بودند ما هم مشرك شدیم و محیط و تربیت خانوادگی را بهانهای برای انحراف خود از بندگی پروردگار قرار دهند، زیرا ریشه اصلی بد بودن و خوب بودن هر كس، خودِ فرد است و محیط و خانواده و پدر و مادر و جامعه و ژن، همه علت مُعِدِّه و یا شرایط میباشند و علت اصلی خود انسان است كه در مقابل ندای فطرت چه موضعی بگیرد و چه انتخابی بكند. چه بسا از والدین غیر صالح و در محیطی فاسد، انسانهایی متعالی سربرآورند، زیرا این انسانها نگذاشتند صدای فطرت در جانشان خاموش شود.
چنانچه ملاحظه بفرمایید این نوع رویارویی با پروردگار كه از طریق علم حضوری و شهود قلبی انجام میگیرد، جای انكار و عذری باقی نمیگذارد. وچون انسان فطرت و ذاتی دارد كه آن ذات و فطرت، خدا را میشناسد، انسان میتواند با فعّال نگهداشتن فطرت، حق را از باطل تشخیص دهد.
كار مربی در اصلاح انسانها «ذكر و تذكر» به حقایق است تا انسان براساس فطرتش به خود آید و به خودِ حقیقیاش كه از رسیدن به آن راضی است، دست یابد، نه از خود گرفته شود. و نقش اصلی را در پذیرفتن ندای فطرت و یا پشتكردن به آن، خودِ فرد بهعهده دارد و به همین جهت هم میشود از یك پدر و مادر در شرایط مساوی دو فرزند بهوجود آید كه یكی كاملاً به فطرت خود پشت كرده باشد و یکی نه. لذا نباید نقش محیط و خانواده و امثال اینها را عمده كرد و انحراف منحرفین را از دوش آنها برداشت، و یا والدین را علت اصلی انحراف فرزندان به حساب آورد.(42)
توحید فطری: عَنِالصَّادِقِ(ع) «أَنَّهُ سُئِلَ مَا تِلْكَ الْفِطْرَةُ قَالَ هِیَ الْإِسْلَامُ»(43) از امام صادق(ع) پرسیدند آن فطرت چیست؟ فرمود همان اسلام است. یعنی انسان فطرتاً خدا را هم «خالق هستی» و هم «ربّ هستی» و هم «اله و معبود هستی» میشناسد. به عبارت دیگر فطرت انسان، توحید را در همه ابعاد آن درك میكند. لذا امام باقر(ع)میفرمایند: «فَطَرَهُمْ عَلَیالتَّوحید»(44) یعنی انسان براساس توحید سرشته شده. و در نتیجه در عمق جانش میفهمد خدایی در صحنه است كه هم خالق هستی و هم رب هستی و هم معبود اوست.
در رابطه با اینکه انسانها در عمق جان خود با پروردگار خود عهد کردهاند شیطان را نپرستند و خداوند را بپرستند؛ قرآن میفرماید:
«أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَیْكُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَن لَّا تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُّبِینٌ، وَأَنْ اعْبُدُونِی هَذَا صِرَاطٌ مُّسْتَقِیمٌ»(45)
ای فرزند آدم! مگر به شما سفارش نكردم و شما تعهد نكردید كه شیطان را نپرستید، زیرا كه او برای شما دشمنی آشكار است، و مرا بپرستید كه راه مستقیم همین است و بس؟
پس راه راست، همان راهی است كه فطرت انسانی نشان میدهد و آن پرستش خدای یگانه است و پرستش هر معبودی غیر خدا كجروی و انحراف از مسیر مستقیم فطرت است و فراموشی پرستش خدای متعال در واقع؛ دورافتادن از فطرت انسانی و فراموشكردن خویشتن حقیقی خویش است و روبهروشدن با شخصیتی از خود است که هرگز از آن راضی نیستیم و احساس یأس و افسردگی میکنیم که گفت:
این همه که مرده و پژمرده ای
زان بود كه ترك سرور كرده ای
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»