همه شما قبول دارید که روحیهی حساس و عرفانی زنان نیاز به آرامش و آزادبودن از ارتباطات آشفته دارد. زیرا مربی واقعی برای اینکه ظرائف روح افراد تحت تربیت خود را درک کند، باید روحی لطیف و عرفانی داشته باشد و روح لطیف اگر درگیر مسائلی خشن شد، به زحمت میافتد و از کار ظریفی که به عهده دارد باز میماند. اگر تربیت از طریق روحهای لطیف ممکن است باید این روحها در کشاکش مشکلات اجتماعی گرفتار نباشد. و اگر کار ظریف تربیتی به عهدهی زنان با آن روح عرفانی خاص نباشد مسلّم شخصیت دیگری که تا آن حدّ دقیق، چنین کاری را انجام دهد نخواهیم داشت. معلم و کتاب و پدر هیچ کدام آنچه را زنان انجام میدهند نمیتوانند انجام دهند. در تربیت دو چیز ضروری است؛ یکی لطافت و صفای روح، و دیگری روحیه اُنسگیری. مسلّم پدری که صبح میرود و شب میآید، اگر بر فرض هم این دو خصوصیت را داشته باشد نمیتواند اِعمال کند. از طرفی آن اُنسی که روح لطیف کودک نیاز دارد عموماً در روح مردان نیست. علاوه بر کودکان حتی جوانان هم آنقدر که با مادرشان میتوانند تماس و انس بگیرند با پدرشان نمیتوانند. حال اگر به چنین روحیهای نیاز داریم، که داریم، و حال که چنین روحیهای به طور فطری در زنان هست، پس همه افراد جامعه باید سخت مواظب زنان باشند که در گیر و دار زندگی، روحیهی تربیتی آنان آسیب نبیند. و حضرت علی (ع) در این راستا به فرزندشان توصیه میکنند چون پهلوانان با زنان برخورد نکن و بارهای زندگی را بر دوش آنان مگذار.
کار وقتی مشکل میشود که زنان نیز از گوهری که در وجودشان هست غافل باشند و در جهت رشد آن تلاش ننمایند، و نه تنها در رشد آن کوشش نکنند بلکه خود را در ورطههایی بیندازند که روحیهشان به روحیهای مردانه تبدیل شود. چون به قول خودشان میخواهند از مردها عقب نیفتند! «پهلوانْ خانم»شدن که هنر نیست، زن بودن هنر است، در زن بودن گوهر خدمت نهفته است و در پهلوانبودن قدرت، وقتی این دو در زن جابجا شود و روحیهی إعمال قدرت جای ارائه خدمت را بگیرد، مثل این استکه سرکهها شیرین، و شربتها ترش شود، در این صورت هیچکدام به کار نمیآیند.
در فرهنگهای انحرافی کمالاتی را برای زنان تبلیغ میکنند و ارزش مینهند که عملاً زنان را از نظر روحیه به مرد تبدیل میکند، و به اسم شرکت زنان در مدیریت جامعه از زن یک مرد میسازند که بتوانند مثلاً یک بنگاه اقتصادی را اداره کنند.(246) در قبل از انقلاب خانمهایی را به ریاست مدارس دخترانه میگماردند که روحیهای مردانه داشتند، مثل مردان داد میزدند، سیگار میکشیدند، در سخن گفتن با نامحرم بیپروا بودند و راحت جلو نامحرم قهقهه میزدند، اتفاقاً شوهر یکی از این مدیران همکار بنده بود، میگفت: من و بچهها سخت از خانم میترسیم، حالا این خانم، مدیر نمونه و موفق به حساب میآمد و به دختران ما القاء میکردند اگر میخواهید موفق شوید باید مثل این خانم باشید که به جای یک مرد چهار مرد است، و امیرالمؤمنین(ع) درست در مقابل چنین افکاری میفرمایند: «...فّإنَّ الْمَرْأَةَ رَیْحَانَةٌ وَ لَیْسَتْ بِقَهْرَمَانَةٍ»؛ زنان چون گُل بهاری لطیفاند، و پهلوان نیستند، پس طوری با آنها برخورد کن و انتظاراتی از آنها داشته باش که روحیه حساس و لطیف آنها برای آنها باقی بماند، زیرا اگر زن به جای چهار مرد که هیچ، به جای صد مرد هم باشد و زن نباشد، هیچ چیز نیست، و در ظلمات بیهویتی هر روز یک شخصیت برای خود میسازد و در آخر هم نمیداند کیست.
سخنان حضرت مولیالموحدین(ع)، ابداً سخنان عادی و نصیحتهای موسمی و مربوط به قوم و قبیله خاص نیست، راز بقاء یک ملت است. فرهنگ حکیمانهای که از اسرار درست زندگی کردن پرده بر میدارد و امروز با غفلت از این سخنان جوامع بشری با بدترین بحرانها روبهرو خواهند شد. همان همکار ما که همسرش مدیر دبیرستان بود میگفت در خانه ما زندگی گم شده است، خانم من با من و بچهها مثل دانشآموزان دبیرستان دخترانه رفتار میکند، مادر بودن یادش رفته است، این است که دائماً باید متوجه باشیم طبق سخن حضرت(ع) ما «پهلوانْ خانم» نمیخواهیم، که نمیخواهیم، که نمیخواهیم. مادری میخواهیم که دارای روحی لطیف و امکان و فرصت اُنسگرفتن با فرزندانش را داشته باشد.