بسماللهالرحمنالرحیم
«وَ مَنِ اقْتَصَرَ عَلَى قَدْرِهِ كَانَ أَبْقَى لَهُ، وَ أَوْثَقُ سَبَبٍ أَخَذْتَ بِهِ سَبَبٌ بَینَكَ وَ بَینَ اللَّهِ سُبْحَانَهُ، وَ مَنْ لَمْ یبَالِكَ فَهُوَ عَدُوُّكَ. قَدْ یكُونُ الْیأْسُ إِدْرَاكاً إِذَا كَانَ الطَّمَعُ هَلَاكاً .لَیسَ كُلُّ عَوْرَةٍ تَظْهَرُ وَ لَا كُلُّ فُرْصَةٍ تُصَابُ وَ رُبَّمَا أَخْطَأَ الْبَصِیرُ قَصْدَهُ وَ أَصَابَ الْأَعْمَى رُشْدَهُ»
و هركس اندازهی خود دانست آن اندازه برایش باقى ماند. استوارترین رشته و پیوندى كه برای تو هست، رشته و پیوندى است كه میان تو و خدا هست. آن كه در كار تو نپاید، دشمنت به حساب آید. آنجا كه طمع به هلاكت كشاند، نومید ماندن به رسیدن مقصود ماند. نه هر رخنهاى را آشكار توان دید و نه بر هر فرصتى توان رسید. چه بسا بینا به خطا افتد و كور به مقصد خود رسد.
حضرت به فرزندشان فرمودند: اگر حدّ خودت را بشناسی، آن حد و مرز و موقعیت، برایت باقی میماند، به طوری که هر روز نگران از دستدادن موقعیت خود نیستی. سپس فرمودند: محكمترین رشتهای که میتوانی برای خود پایدار نگهداری و بدان اعتماد کنی ارتباطی است که بین تو و خدای سبحان میتواند برقرار شود. زیرا بقیهی ارتباطها، اعتباری و زودگذر و موسمی است، چون یك چیز است كه حقیقت تو و عین توست و آن بندگی خداست، و بقای حقیقت تو به بندگی خدا است و همین برای تو میماند. که تا حدّی بحث آن گذشت و این دیگر به عهدهی شماست که بر روی آن تأمل بفرمائید و مواظب باشید این توصیه بزرگ از صحنه قلبتان خارج نشود. این نکته را در جان خود نهادینه كنید که هر ارتباطی با هر چیز ارتباط موقتی است، غیر از ارتباط شما با خدا. حالا ما كاری نداریم كه بسیاری از ارتباطها غلط است، غلطبودن آن به جای خود، آن ارتباطهای صحیح هم موقت است، چه ارتباط با خانه، چه با همسر، چه با شغل، چه با مدرك، چه با اطلاعاتی که دارید. نزدیكترین چیز به ما اطلاعات ما است که در یك حادثه همه از یادمان میرود - چیزی که در سكرات مرگ برای همه پیش میآید- فقط خودمان میمانیم، خودمان و ملکات و اعتقاداتمان که عین وجود ما شده است، حتی اعتقاداتی كه عین ما نشده و تحت تأثیر محیط پذیرفتهایم همه از یادمان میرود. در روایت داریم در برزخ وقتی از بعضیها میپرسند «مَنْ رَبُّكَ؟» هیچ جوابی نمیتوانند بدهند. چون آنها در قلب خود چیزی ندارند که بگویند، به قلبشان رجوع میكنند از پروردگار عالم هیچ نوری ندارند که بروز دهند. در آن موطن قلب است که بروز میکند. از یك عدهای میپرسند «مَنْ رَبُّكَ؟»؛ جواب درست میدهند ولی وقتی میپرسند از كجا میگویی؟ میگوید مردم میگفتند. او نیز وارد عذاب میشود، چون اعتقادات او آنچنان نبوده که بین جان او و خداوند پیوند بندگی ایجاد کند. آن مطالب را در بینش اسلامی دبیرستان و معارف اسلامیدانشگاه خوانده یا پای منابر شنیده است، از شما هم بهتر بلبلزبانی میكند ولی به قلب نرسانده و از آنها در راه بندگی خدا استفاده نکرده است. آنچه را میگفته و مدعی هم بوده که قبول دارد، به خودش رجوع نکرده تا ببیند تمام وجودش مطابق این اعتقادات هست تا در صحنهای که فقط قلب میتواند درون خود را اظهار کند، آنجا قلب او دینداری خود را اظهار کند؟ در قیامت دروغگوها، دروغ گفتنشان را میگویند، آنجا نمیتوانند دروغ بگویند كه دروغگو نیستند، بلکه دروغگوبودنشان را اظهار میدارند، چون روزی است که حقِّ هر چیز آشکار میشود. آنجا دروغگوها راست میگویند اما دروغگوبودنشان را راست میگویند و اینكه دروغ میگویند را میگویند.
میخواهیم نتیجه بگیریم، ما ارتباط با همه چیز را، دیر یا زود از دست میدهیم و ما میمانیم و خودمان. حالا اگر آن خودی که در صحنه آوردهایم توانسته است ارتباط خود را با خدا در جانش نهادینه کند، این ارتباط برایش محفوظ میماند وگرنه در آن صحنه هیچ ارتباط دیگری در صحنه نیست و در خلأِ بیارتباطی و بیخدایی قرار میگیرد.