تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این‌چنین باید بود[جلد دوم](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

جدایی از حرص

پس از آن که جایگاه دنیا را روشن کردند حال می‌فرمایند:
«فَخَفِّضْ فِی الطَّلَبِ وَ أجْمِلْ فِی الْمُكْتَسَبِ»
پس طلب خود را از دنیا كم كن و در به‌دست‌آوردن آن بدون آن‌که حرص بزنی، میانه‌رو باش.
در دنیا از دنیا كم بخواه، اما در دنیا خدا را زیاد بخواه، حال كه حقیقت دنیا را شناختی راه نجات همین است و در موقعی كه همه‌ی افراد چهاراسبه می‌تازند كه مبادا از دنیا عقب بمانند، تو اگر این مطلب را فهمیدی نجات می‌یابی و با آن‌ها همراهی نمی‌کنی. مثلاً طرف فرزندش را در فلان مدرسه غیر انتفاعی بالای شهر ثبت نام كرد تا حتماً به زعم خود در کنکور قبول شود، اگر شما هم دنیا را نشناخته باشی خودت را به هزار فلاكت می‌اندازی كه فرزندت از فرزند او عقب نیفتد، اما اگر دنیا را شناخته باشی و این که دنیا محل برآوردن آرزوها نیست، بدون هیچ حرصی مسیر عادی زندگی‌ات را طی می‌كنی. عمده آن است که باید برسیم به این نكته كه از دنیا كم بخواهیم. به ما می‌گویند این‌ها حرف‌های صوفی‌ها است. آیا اگر کسان دیگری از توصیه‌های امیرالمؤمنین(ع) استفاده کردند ما که آن حضرت را امام خود می‌دانیم نباید از توصیه‌های آن حضرت استفاده کنیم؟
حضرت قبل از این نکته، سه نكته را فرمودند و بعد این نتیجه را گرفتند؛ فرمودند: اولاً: در دنیا به آرزویت نمی‌رسی، ثانیاً: اجلت را نمی‌توانی تغییر دهی، ثالثاً: تو در حال حاضر همان راهی را داری می‌روی که گذشتگان رفتند، پس از دنیا كم بخواه و حرص نزن. شما آن سه نکته را دائماً در منظر خود داشته باشید تا ببینید حرف حضرت در رابطه با عدم حرص نسبت به دنیا چه اندازه کارساز و صحیح است. اتفاقاً امروزه كه همه در ولع دنیا داری هستند، هنر ما باید به نور امیرالمؤمنین(ع) این باشد که از طریق آن حضرت نجات پیدا كنیم. حالا که روان اکثر انسان‌ها را ظلمات گرفته، هنر نهج‌البلاغه آن است که می‌تواند افراد را نجات دهد.
آری می‌فرمایند: «وَ أَجْمِلْ فِی الْمُكْتَسَبِ» در به‌دست‌آوردن آنچه كه باید به‌دست آوری میانه‌رو باش. نه آن چنان از تلاش در زندگی جدا شو كه فقرت تو را بشكند، و نه آن چنان حرص بزن كه همة روحت گرفتار طلب دنیا گردد. هر كس باید برای خودش این مطلب را حل كند كه اگر چه اندازه از این دنیا داشته باشد كافی است؟! به خود بگوید چقدر از این دنیا كه داشته باشم می‌توانم ادامة حیات معنوی بدهم؟! آیا این صحیح است كه بگوییم هر اندازه که توانستیم به‌دست ‌می‌آوریم و سیری نداشته باشیم؟ این‌كه همة عمر ما را می‌برد. مثلاً طرف حساب کند اگر یك خانه با سه اتاق داشته باشد برایش كافی است و می‌تواند به حیات معنوی‌اش ادامه دهد. پس دیگر ربطی به او ندارد كه فلانی خانه‌ای با هشت اتاق دارد. باید بنشینیم و برای خودمان ترسیم كنیم كه از این زندگی اگر چقدرداشته باشیم برای حیات ابدیمان می‌تواند مقدمة خوبی باشد. به ما چه ربطی دارد كه بقیه بیشتر می‌خواهند. وقتی آدم‌ها حدّ و مرز داشتن دنیا را برای خود تعیین کردند، اولاً: تا ابد انرژی‌هایشان صرف طلب دنیای بیشتر نمی‌شود. ثانیاً: امکان به‌دست آوردن دنیا از بقیه گرفته نمی‌شود. حضرت اول فرمودند طلب و درخواستت را از این دنیا كم كن، بعد در راستای چگونگی آن فرمودند میانه‌رو باش، نه افراط و نه تفریط.