حضرت در همین رابطه ادامه میدهند که
«وَ أَكْرِمْ نَفْسَكَ عَنْ كُلِّ دَنِیَّةٍ وَ إِنْ سَاقَتْكَ إِلَى الرَّغَائِبِ»(124)
نفس خود را از پستیها بزرگ بدار، و اگر با حقارت در مقابل اهل دنیا، به نتایج بزرگ دنیایی هم برسی این کار را نکن.
بنابراین است كه ما با حفظ کرامت خود و با فاصلهگرفتن از رذائل، شایسته قرب الهی شویم، اما اگر این موضوع را فراموش کنیم و تلاش ما این باشد كه دنیایمان را تغییر بدهیم، به هر پستی تن خواهیم داد تا مثلاً سر درِ خانة ما زیباتر از سر در خانه همسایه شود. چون پذیرفتهایم به تغییر دنیای خود بپردازیم. حضرت ما را متوجه این خطر میکنند که مگر نیامدی خود را متعالی كنی، تو بیرونی و از جنس دنیا نیستی که اینهمه مشغول بیرون شدی. به گفته مولوی:
ویسه و معشوق هم در ذات تو است
وین برونیها همه آفات تو است
پرداختن به بیرونیها موضوع را برعکس میکند و به جای آن که دنیا در خدمت من باشد من در خدمت دنیا قرار میگیرم. خداوند میفرماید: «كَیْفَ تَكْفُرُونَ بِاللَّهِ وَكُنتُمْ أَمْوَاتاً فَأَحْیَاكُمْ ثُمَّ یُمِیتُكُمْ ثُمَّ یُحْیِیكُمْ ثُمَّ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ، هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَكُم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً»؛(125) ای آدمها چرا به خداوند كفر میورزید در حالیکه مردگانی بودید که زندهتان کرد سپس به سوی او برگشت خواهید کرد. او خدایی است که آنچه در زمین است برای شما خلق کرد.
خداوند در آیات فوق میفرماید: من بیرون را در خدمت شما گذاشتم، نه شما را در خدمت بیرون. میگوید من زمین و آنچه در آن است را برای شما خلق کردم، نه شما را برای زمین و آسمان، و لذا نباید خود را برای بهدستآوردن این دنیا کوچک کند. اینجا است که حضرت میفرمایند نفست را بزرگ بدار، و نفس از طریق ارتباط با غیب و عالم برتر از این دنیا بزرگ میماند. اگر بدانی آمدهای در این دنیا كه از طریق ارتباط با عالم غیب بزرگ شوی، و بزرگی تو به اندازة قرب به آن عالم است، شخصیت خود را دیگر برای گرفتن امکانات دنیایی لگدمال و لجن مال نمیكنی. میفرمایند: «وَ أَكْرِمْ نَفْسَكَ» خود را بزرگ بدار و در مقابل اندک بهره دنیا حقیر مشو. کسانی که از آیه و روایت مذکور غفلت میکنند به هر ذلتی تن میدهند و در هر شرایطی به رنگ آن شرایط در میآیند. اگر به آنها بگویند سرتان را بگذارید زمین و پاهایتان را بالا ببرید تا برایتان دست بزنیم، آن کار را میكنند. اگر بگویند لخت شوید و مثل حیوانها باشید، آن کار را میكنند، چون جایگاهشان را در نظام هستی گم کردهاند. آنهایی که قیمت خود را از کلّ هستی بالاتر میدانند فقط و فقط اگر خدا یعنی خالق آنها بگوید سجده كن، سجده میكنند. گفت:
من غلام آنكه نفروشد وجود
جز به آن سلطان با افضال وجود
من غلام آن مس همّتپرست
كه به غیر از كیمیا نارد شكست
«مس» فقط حاضر است در مقابل یك چیز خودش را ببازد، آن هم در مقابل كیمیا، تا طلا شود. میگوید من غلام آن مسی هستم كه فقط اگر كیمیا به آن بخورد حاضر است خودش را ببازد، چون از خودِ مادون به خود برتر سیر میکند. لذا در ادامه میگوید: من غلام آن کسی هستم که وجود خود را جز به آن سلطان با فضل و بخشش نمیفروشد. اگر من برای این حرف بزنم كه شما بگویید فلانی خوب حرف زد، خودم را در مقابل شما شكستهام، شمایی که مثل من مردنی هستید و هیچ نورانیتی نمیتوانید به من بدهید. فقط یك وجود است كه قائم و قیّوم است و آن حضرت حق است، اگر من خود را در مقابل حضرت حق بشكنم میتوانم به صفات حق نزدیك شوم. باید ببینیم ما خودمان را باید در چه چیزی فانی كنیم و در چه چیزی باقی نماییم. به قول معروف:
کام یزید دادهای از کشتن حسین
بنگر که را به قتل که خوشحال کردهای
انسان همیشه چیزی را میكُشد و چیزی را زنده میكند، مثلاً حرص را میكشیم عفت را زنده میكنیم، یا عفت را میكشیم و حرص را زنده میكنیم. سر سفرة غذا اگر با حرص غذا بخورید عملاً حرص را زنده و عفت را كشتهاید و یا بر عکسِ آن است اگر حرص را کنترل کنید. به هر صورت باید دائم این سؤال را از خود داشته باشیم «كه را به قتل كه خوشحال كردهای؟». ما در مقابل چه چیزی خودمان را ببازیم. حضرت میفرماید در مقابل هدیههای دنیا خود را نباز و کوچک مکن «وَ أَكْرِمْ نَفْسَكَ عَنْ كُلِّ دَنِیَّةٍ» در مقابل هر پستی خودت را مواظبت كن «وَ إِنْ سَاقَتْكَ إِلَى الرَّغَائِبِ» هر چند كه این سبككردنْ تو را به سوی هدیههای بزرگ دنیوی بكشاند. اگر فقیر در مقابل انسان دیگری اظهار فقر كند كار مكروهی كرده است، چون در واقع امیدش به غنی مطلق کم شده است. آری یك وقت به عنوان تكلیف از شرایطی كه خداوند در اختیار ما گذاشته استفاده میكنیم. این نهتنها اشکال ندارد بلکه وظیفه است. ولی عزت مؤمن به استغناء و طلب بینیازی نسبت به غیر خدا است، نباید در مقابل مال دنیا و اهل دنیا خود را حقیر کند. در روایت از علی(ع) داریم میفرمایند: «مَنْ تَوَاضَعَ لِغَنِیٍّ طَلَباً لِمَا عِنْدَهُ ذَهَبَ ثُلُثَا دِینِه»؛(126) هركس به طمع مال در برابر توانگرى تواضع كند دو سوم دینش از دست رفته است.
حضرت علی(ع) در ادامه سخنانشان به امام حسن(ع) میفرمایند:
«فَإِنَّكَ لَنْ تَعْتَاضَ بِمَا تَبْذُلُ مِنْ نَفْسِكَ عِوَضاً»
زیرا هرگز برابر آنچه از شخصیت خود مایه میگذاری به دست نخواهی آورد.
آیا ارزش دارد که بزرگی خود را که انسانیت و خلیفهی الهیبودن است بدهی و دنیا را بگیری؟ در حالیکه چیزی در عوض آن که در حدّ آن باشد نگرفتهای اگر تو روح بزرگ خود را ارج بگذاری با خدا روبهرو میشوی، ولی اگر از کرامت نفس خود غفلت کنی با دنیا روبهرو میشوی که برای هیچکس پایدار نبوده است، و در نتیجه خود را دادهایم و پوچی و بیثمری نصیب خود کردهایم. روح خود را به خدا بده، حضرت رسول خدا(ص) میفرمایند: «فَلَیْسَ لِأَنْفُسِكُمْ ثَمَنٌ إِلَّا الْجَنَّةُ فَلَا تَبِیعُوهَا بِغَیْرِهَا- فَإِنَّهُ مَنْ رَضِیَ مِنَ اللَّهِ بِالدُّنْیَا فَقَدْ رَضِیَ بِالْخَسِیس»؛(127) بهائى برای شما نیست جز بهشت، به كمتر از بهشت خود را نفروشید. مبادا با چیز دیگرى خود رامعامله كنید زیرا هركس خشنود باشد از خدا به دنیا، چیز بسیار پستى را خواسته است.
عرض شد با توجه به پیام اصلی دین، قرار است من در این دنیا خودم را آنچنان تغییر بدهم که شایسته قرب شوم، نه این که کار من تغییر دنیا باشد؛ دنیا را باید در خدمت بگیرم، نه اینکه من در خدمت دنیا قرار بگیرم. ملائكه به من سجده كردند چون من در مقام آدمیت خودْ اسماء الهی را جلوه و ظهور دادم، حالا آمدهام در این دنیا که آن شخصیت را در چنین شرایطی بنمایانم. گفت:
تو را ز كنگرة عرش می زنند صفیر
ندانمت كه در این دامگه چه افتاده است
آن وقت من چگونه خود را آنقدر پایین بیاورم که ارزش خود را در حدّ دنیا بپندارم و عمر و سرمایه معنوی خود را بدهم و دنیا را بگیرم؟