عمده آن است که متوجه باشیم رسیدن به قیامت كیفی است و نه كمی، به اندازهای كه كیفیتِ جان ما عوض شود، در قیامت خواهیم بود، نه به اندازهای كه از سن ما بگذرد. داستان زیدبن حارثه را قبلاً عرض کردم که حضرت امام صادق(ع) نقل میکنند كه پیامبر(ص) صبح كه آمدند نماز صبح بخوانند، دیدند جوانی بسیار لاغر و نحیف با چشمهایی گود در صف جماعت است، به او گفتند در چه حالی؟ گفت یا رسول الله در یقین هستم. حضرت پرسیدند: «فَماٰ حَقِیقَةُ یقِینُک؟» حقیقت یقین تو چیست؟ گفت: «یا رسولالله! در اثر یقین همواره محزونم ...نَفْسِ من بهکلی از دنیا انصراف پیدا کرده است. تا جایی که گویا اهل بهشت و آتش را میبینم «کَاَنَّ» صدای شعلههای جهنم را میشنوم»(120) چنانچه ملاحظه میفرمایید چون آن جوان جهت جان خود را از دنیا منصرف کرده بود، كیفیت نگاه او عوض شده بود هرچند که سنّی هم نداشت و حضرت رسول خدا(ص) هم فرمودند: «هَذا عَبْدٌ نَوَّرَاللهُ قَلْبَهُ بِالْاِیمان» این بندهای است که قلب او را خداوند به نور ایمان نورانی كرده است. به عبارت دیگر كیفیت شخصیت او معنوی شده و نظام فكریاش را از دنیا به قیامت كشانده و تجزیه و تحلیل زندگی دنیا را به قیامت وصل كرده است.
زندگی بسیار زیبایی است كه انسان، دنیای خود را به قیامت گره بزند و حضرت با توصیههای خود چنین شرایطی را برای ما برنامهریزی میفرمایند. و اگر کسی کوتاهی کرد در قیامت میبیند که چقدر خوب بود اینچنین عمل میکرد. میفرمایند: فرزندم! اندکی تأمل کن وقتی كه پردهها عقب میرود گویا محملها به صحرای قیامت آمده و میتوانی ببینی - و میشود آنچنان صحنهای را حس كرد- و در ادامه میفرمایند: بدون شک آنکس که با سرعت بیشتر متوجه قیامت شد زودتر به آن ملحق میشود - و قیامتی بودنش را بهتر شدّت میبخشد- مییابد كه قیامت یافتنی است و باید در دنیا آن را یافت.
اگر گفتهاند معاد از اصول دین است، به جهت این است که هم اکنون میتوان با آن زندگی کرد. مثل اعتقاد به توحید كه از اصول دین است و یک حقیقت یافتنی است، به طوری که انسان موحد، سراسر عالم را آینه تجلی اسماء الهی مییابد، قیامت هم به همین صورت یافتنی است، همچون زیدبنحارثه که با چشم دل میبیند قیامت هماکنون حاضر است و هرکس در آن جا چه موقعیتی دارد. و پیامبران و ائمه(ع) با دیدن قیامت توصیهها و دستوراتی به ما دادند تا اولاً چشم ما را متوجه ابدیت کنند. ثانیاً: دنیای ما را اصلاح نمایند.