تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این‌چنین باید بود[جلد دوم](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

دقّت در وسیله‌ی رسیدن

بعد می‌‌فرمایند: فرزندم! آیا می‌شود این راه را بدون توشه بروی؟ ‎آیا می شود كه این راه را بدون وسیله بروی؟ می‌فرمایند:
«وَ أَنَّهُ لَا غِنَى بِكَ فِیهِ عَنْ حُسْنِ الِارْتِیَادِ»؛
تو بی‌نیاز نیستی از این‌كه در این راه وسیله خوبی انتخاب كنی و طلب خوبی داشته باشی، پس فرزندم!
«وَ قَدِّرْ بَلَاغَكَ مِنَ الزَّادِ مَعَ خِفَّةِ الظَّهْر»؛
«بلاغ»؛ یعنی آنچه كه انسان را به مقصد می‌رساند. ما وقتی می‌خواهیم به خانه برسیم بلاغمان یا پاهایمان است، یا وسیله نقلیه، می‌فرماید: اگر می‌خواهی به مقامات معنوی برسی، بلاغت را تعیین كن و آن را اندازه بزن، ببین آیا قدرت آن را دارد که تو را به مقصد برساند؟ آن هم در حالتی که تو سبکبار باشی.
گاهی انسان می‌خواهد به مسافرت برود اما آنقدر بار خود را سنگین می‌کند كه تا رسیدن به مقصد جان می‌كَند. در زمانِ کودکی ما، پیرمردی در همسایگی ما بود - خدا رحمتش كند- می‌گفت: می‌خواستم پیاده به مكه بروم، با مقداری كشك كوبیده و مقداری آرد و كمی پول به راه افتادم، با آردها نان می‌پختم و كمی از كشك‌ها را در آب حل می‌كردم و با نان می‌خوردم. می‌گفت: غذای من در این سفر نان و كشك بود، رفتم مكه و برگشتم. نمی‌خواهم بگویم شما این‌گونه باشید. می‌خواهم بگویم كه ملاحظه کنید وقتی مقصد متعالی است چقدر راحت انسان می‌تواند با کمترین بار خود را به مقصد برساند، مطمئن باشید عموماً سنگینی بار، هم در دنیا روح ما را از تحرّك می‌اندازد و هم در قیامت تعلقات روحی نمی‌گذارد ما سبكبار به سوی لقاءالهی سیر کنیم. تعلقات، روح را سنگین می‌كند و از سیر به سوی مقصد متعالی‌اش که همان لقاءالهی است باز می‌دارد.
حضرت می‌فرمایند: فرزندم! اندازه‌ی آنچه كه تو را به مقصد می‌رساند تعیین کن، و جایگاه آن را در زندگی خود مشخص نما. ببین چه چیزی تو را به خدا می‌رساند؟ مسلّم شریعت الهی توان آن را دارد که ما را به مقصد برساند، چون شریعت الهی ما را از تعلقات بیهوده آزاد می‌کند و از وهمیاتِ دست و پاگیر نجات می‌دهد. وقتی خواستیم به دستورات شریعت الهی عمل کنیم، عملاً مجبوریم از خیلی از تعلقات دست برداریم. اگر انسان بخواهد نماز اول وقت بخواند و در ضمن ببیند آخر فلان سریال هم چه می‌شود، و دلش با آن فیلم باشد به تضاد می‌افتد. یا بخواهد شب تا دیر وقت، به مهمانی برود برای نماز شب هم بیدار شود، این نمی‌شود، و با این کارها از مقصدهای متعالی باز می‌ماند، و برای رسیدن به مقصد، وسیلة سبکی انتخاب نکرده، این آدم بلاغش سنگین است، و تعلقات او حركتش را به سوی اهداف عالیه مشکل می‌كند.
وقتی حضرت می‌فرماید: «وَ قَدِّرْ بَلَاغَكَ مِنَ الزَّادِ مَعَ خِفَّةِ الظَّهْر»؛ وسیلة رساندنت را به اندازه انتخاب کن در عینی که بر پشت تو سنگینی نکند. پس باید وسیلة رسیدن ما به مقاصد متعالی درست تعیین شود و در راستای چنین انتخابی مواظب باشیم پشت خود را با تعلقات دنیایی سنگین نکنیم، و لذا باید از هر چیزی كه ما را در سلوك به بیراهه می‌اندازد دست برداریم، چون سلوك الی‌الله اصل است. اگر انسان به این درجه از بصیرت رسید ‌كه در راه دینداری از طریق شریعت الهی، باید از یك چیزهایی بگذرد، به راحتی می‌گذرد.
دوباره به قلبتان تفهیم كنید كه بلاغ ما كه همان دینداری ناب است، باید راحت انجام شود و خودمان را گرفتار کارهایی نکنیم که در انجام دستورات دین به سختی بیفتیم. ما متأسفانه زندگی مشكلی را برای خودمان شکل می‌دهیم بعد می‌خواهیم دینداری هم بكنیم، این نمی‌شود، این دو با هم جمع نمی‌شود. به گفته حافظ:
غلام همت آن رند عافیت سوزم

كه در گدا صفتی كیمیاگری آموخت

یعنی آن انسانی بزرگ است، كه عافیت طلبی‌های دنیا را بسوزاند و نگذارد این میل‌ها او را از آن سیر بزرگ و آن مقصد اعلی محروم كند. باید بلاغ خود را بندگی و گداصفتی در مقابل خدا، یعنی تواضع و تقوا قرار داد و از این طریق كیمیای رسیدن به مقصد را به دست آورد.
بیایید طوری زندگی‌هایتان را عوض كنید که در راه انجام دستورات الهی به زحمت نیفتید، آن وقت ببینید دینداری چقدر شیرین است. البته ممکن است این کار در ابتدا سخت باشد، چون با رفع تعلقات وَهمی همراه است. خود حضرت می‌فرمایند این سلوك «ذا مَسَافَةٍ بَعِیدَةٍ وَ مَشَقَّةٍ شَدِیدَةٍ» کاری است که زمان می‌برد و دارای سختی‌های شدیدی است. آری؛ دینداری سخت نیست، ولی برای آن‌که شرایط دینداری را فراهم كنیم باید تلاش کنیم، اما نمی‌شود به صرف سخت‌بودن از انجامش سر باز زد، سخت است ولی باید عمل كرد و چون مطابق فطرت است برای انسان گوارا است و مدد ولی‌الله اعظم حضرت بقیة‌الله(عج)حتمی است، چون کار بزرگ و پر نتیجه‌ای است، آسان نیست. اگر آسان بود امام به فرزندشان از سختی آن سخن نمی‌گفتند. حضرت(ع) می‌فرمایند: این سیر سخت و زمانبر است، پس ما دنبال آسانی نباشیم و از سختی‌های پرنتیجه نهراسیم، مشکل آن است که اگر زندگی‌تان را دینی نكنید، مشکلات شیرین آن به سختی‌های طاقت‌فرسا تبدیل می‌شود، و شرایط به گونه‌ای می‌گردد كه دیگر نماز صبح را هم به راحتی نمی‌توانید بخوانید، و این بدبختی بزرگی است، درست است که در ابتدا سخت است كه مثلاً بعد از نماز مغرب و عشاء تلویزیون نگاه نكنیم یا به دیدن كسی نرویم و زود بخوابیم تا قبل از اذان صبح بیدار شویم و از آن فرصت طلایی، نهایت استفاده را بکنیم، اما این سختی‌ها شما را وارد عالم سیر و سلوك می‌کند و در هر قدمی که در این مسیر بردارید، قدمی به مقصد خود نزدیک شده‌اید. ولی سختی‌های دنیا شما را از سلوك و رسیدن به مقصد باز می دارد، پس شما به گونه‌ای سختی بكشید كه زندگی دینی‌تان حفظ شود. مگر بی‌دینان برای رسیدن به مقاصد دنیایی سختی نمی‌کشند؟ هزار برابر بیشتر سختی می‌کشند، ولی به نتایجی می‌رسند كه در آن «خَسِرالدُّنیا وَ الآخِرَة» می‌شوند، در حالی كه دینداران، چه آن‌هایی كه شهید شدند و در خون خود غلطیدند، و چه آن‌هایی كه ماندند، مشكلاتی داشتند و دارند که آن‌ها را در سیر و سلوك به سوی مقصد عالیه جان و روح، سیر می‌دهد، و در عمق جانشان رضایت فوق‌العاده‌ای احساس می‌كنند كه اهل دنیا تصور آن را هم نمی ‌توانند بكنند.