این یک غرور شیطانی است که آدم کمتر از طریق دعا با پروردگار خود مرتبط شود. مگر ما در روایت نداریم بندهای که نمازش را بخواند و بعد از نماز دعا نکند، خداوند به ملائکه ندا میدهد آیا این بنده من حاجتی نداشت؟! خیلی حرف است که خدا بستر طلب از خودش را فراهم میکند و بنده از آن استفاده نمینماید. مبانی فلسفی دوستداشتن دعای بنده، روشن است، زیرا خدا خودش را به عنوان کمال مطلق دوست دارد. از طرفی ما تکویناً پرتو او هستیم. خدا ذات خودش را بیشتر از مخلوقاتش دوست دارد، چون کمال او در ذات شدیدتر است. مخلوقاتش را هم به تبع ذاتش و از آن جهت که پرتو ذات او هستند دوست دارد. حالا اگر شما به عنوان مخلوقِ او از طریق دعا مقرّب او بشوید و وسعت پیدا کنید، سنخ شما بیشتر از قبل سنخ پروردگار میشود و به عبارت دیگر با دعا قرب شما بیشتر میشود و به ذات او نزدیکتر میشوید. پس چون ذات خود را دوست دارد دعای شما را هم که شما را به ذاتش نزدیک میکند دوست دارد و وقتی بین شما و دعایتان اتحاد قلبی برقرار میشود شما از طریق دعا محبوب خدا میشوید. چون ذات خود را بیشتر دوست دارد بنده مقرّب را نیز دوست دارد و ابزار مقرّبشدنِ بندهها دعاست، پس خداوند دعای بنده را دوست دارد.
حضرت میفرمایند: «فَمَتَى شِئْتَ اسْتَفْتَحْتَ بِالدُّعَاءِ أَبْوَابَ نِعْمَتِهِ وَ اسْتَمْطَرْتَ شَآبِیبَ رَحْمَتِهِ»؛ دعا را برای تو قرار داد تا هروقت که خواستی از طریق دعا، درهای نعمتش را بگشایی و باریدن باران رحمتش را طلب نمایی. امام روح دعا را به فرزندشان آموزش میدهند تا همه ما وارد چنین فرهنگی شویم. زیرا نفس دعا مقصد است. گاهی خداوند امورات بنده را متوقف میکند تا دعا کند. چون نفس توسل به ساحت قدسی حق برای بنده کمال است و خداوند کمال بنده را میخواهد و لذا در قرآن میفرماید:
«وَ إِذَا سَأَلَكَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ»؛(77)
ای پیامبر! هرگاه بندگان من از تو درباره من بپرسند، من نزدیكم و دعاى دعاكننده را به هنگامى كه مرا بخواند اجابت مىكنم.
میفرماید: من را نزدیک ببین و بیواسطه دعا کن، حتی به پیامبر(ص) خطاب نمیکند که: «بگو به آنها من نزدیکم»، عملاً با این آیه میفرماید: ای پیغمبر بین من و بندههایم مباش، اگر بندههای من از تو در بارهی من سؤال کردند «إِنِّی قَرِیبٌ» من نزدیک هستم. بالاتر از پیامبر(ص) دیگر کسی در هستی نیست. میگوید تو هم برو عقب، من هستم نمیگوید بگو من هستم، بلکه خطاب به بندگان میفرماید: «من نزدیک هستم».
مشکل بشر آن است که به وسایل و اسبابها اصالت میدهد و در نتیجه نقش خدا را درست نمییابد و لذا انگیزة دعاکردن در او ضعیف میشود. به قول مولوی:
چشمبند خلق جز اسباب نیست
هر كه لرزد بر سبب ز اصحاب نیست
چشم باطنی مردم را جز علل و اسباب ظاهری نبسته است. هرکس به وسیلة ضعف اسباب بلرزد از یاران ما نیست.
لیك حق، اصحابنا اصحاب را
در گشاد و برد تا صدر سرا
ای یاران ما؛ حضرت حق درِ حقیقت را به روی اصحاب حقیقت گشوده و آنان را تا صدر مجلس برده است.
در عدم ما مستحقان كى بدیم
كه بر این جان و بر این دانش زدیم
این دعا تو امر كردى ز ابتدا
ور نه خاكى را چه زهرهى این بُدى
چون دعامان امر كردى اى اُجاب
این دعاى خویش را كن مستجاب
اى اخى دست از دعاكردن مدار
با اجابت یا ردِ اویت چه كار
ای برادر هرگز دست از دعا بر مدار، تو چهکار داری که دعایت مستجاب میشود یا نه. نفس دعاکردن ارتباط جانِ نامحدود است با حقیقت بینهایت بیکرانه، اگر بنده قدر این را بداند چه بسا حاضر باشد که خواستة دنیویاش اجابت نشود تا این ارتباط برقرار ماند.
نان كه سد و مانع این آب بود
دست از آن نان مىبباید شست زود
اگر نانی جلوی اشک و خشوع قلبی را بگیرد باید از آن نان دست برداشت.
خویش را موزون و چست و سخته كن
ز آب دیده نان خود را پخته كن(78)
شخصیت خود را معتدل و فعّال و سنجیده بار بیاور، و نانِ خود را با اشکِ چشم و دعا پخته گردان و مواهب دنیوی را در عین فعالیت مربوطه با ارتباط با خدا بهدست آور تا موجب تیرگی درون نباشد و حجاب بین تو و پروردگارت نگردد.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»