تربیت
Tarbiat.Org

فرزندم این‌چنین باید بود[جلد دوم](شرح نامه ۳۱ نهج البلاغه)
اصغر طاهرزاده

بالاتر از زمانه

سپس حضرت در ادامه می‌فرمایند:
«مَنْ أَمِنَ الزَّمَانَ خَانَهُ وَ مَنْ أَعْظَمَهُ أَهَانَهُ»؛
فرزندم کسی که خود را از زمانه اَمن ببیند روزگار به او خیانت می‌کند. و کسی که روزگار را بزرگ بپندارد او را خوار می‌کند.
روزگار یعنی نسبت شما با غیر. قبلاً باب بحث تا حدّی باز شد که شما همیشه با خودتان به‌سر می‌برید و شما همیشه هستید، ولی روزگار همیشه نیست. یک روز شاه هست یک روز نیست، یک روز روی جنگ تأکید می‌شود، یک روز روی توسعه، یک روز روی ایمان مسؤولان تأکید می‌شود یک روز روی تخصص آن‌ها. یک روز بحث توسعه اقتصادی است، حتی به قیمت زیر پا گذاردن عدالت، یک روز روی توسعه سیاسی تأکید می‌شود بدون رعایت ارزش‌های الهی. آیا می‌شود خود را دست این حرف‌های روزگار داد و از اهداف مقدسی که باید در دنیا دنبال کنیم غافل شویم؟ باید خیلی این حرف‌ها را بزرگ نپنداشت و حرف‌های بالاتر از زمانه را پیدا کرد، وگرنه اگر به این حرف‌ها اعتماد کردیم زمانه به ما خیانت می‌کند و ما را خوار می‌نماید، و به اصطلاح می‌گویند طرف از نظر سیاسی بریده است. قرآن به مبارزان جنگ اُحد می‌فرماید: «إِن یَمْسَسْكُمْ قَرْحٌ فَقَدْ مَسَّ الْقَوْمَ قَرْحٌ مِّثْلُهُ وَتِلْكَ الأیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ وَلِیَعْلَمَ اللّهُ الَّذِینَ آمَنُواْ وَیَتَّخِذَ مِنكُمْ شُهَدَاء وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الظَّالِمِینَ»؛(213) اگر به شما آسیبى رسیده آن قوم را نیز آسیبى نظیر آن رسید و ما این ایام را میان مردم به نوبت مى‏گردانیم تا خداوند كسانى را كه ایمان آورده‏اند معلوم بدارد، و از میان شما شهداء و گواهانى بگیرد، و خداوند ستمكاران را دوست نمى‏دارد.
می‌فرماید روزگار بین مردم می‌چرخد، نفرمود بین مومنین می‌چرخد، یعنی یک روز مومنان پیروز می‌شوند و یک روز دشمنان آن‌ها به ظاهر پیروزند. این آیه بعد از شکست در جنگ اُحد آمد تا بفرماید اگر به زمانه اعتماد کنید - حال چه به پیروزی‌های آن و چه به شکست‌های آن - خود را از دست می‌دهید، آنجایی هم که فکر کنید شکست شما یک موضوع جدّی است یک نوع اعتماد به زمانه است. در هر صورت به هرچیزِ روزگار تکیه کنید و فکر کنید در محل امنی قرار دارید از همان نقطه ضربه می‌خورید، ولی اگر ماوراء قیل و قال‌های زمانه، نظرتان به سنن الهی جاری در عالم باشد موفق خواهید شد. آنچه امروز به عنوان ارزش مطرح است، چیزی نیست که خود را فدای آن کنید و بخواهید در زیر سایه آن زندگی را بگذرانید. تنها حقیقتِ قابل اعتماد آن است که من و شما بنده‌ی خداییم و او پروردگار ماست. بقیه معادلات ناپایدارند و تکیه بر آن‌ها با ناکامی و خیانت از جانب آن‌ها همراه است. اگر به بیرونی‌ها بیش از آنچه هستند اعتماد کردید، درست در آن زمان که می‌خواهید از آن‌ها بهره بگیرید با بی‌وفایی و بی‌ثمری آن‌ها روبه‌رو می‌شوید. و همه چیز غیر از خدا و آثار الهی این‌چنین است، حتی آن چیزی که شما فعلاً در زندگی خود از آن احساس امنیت می‌کنید.
هر چیزی از زمانه این‌چنین است که اولاً: اگر به آن اعتماد کنی به تو خیانت می‌کند و تو را ناکام می‌گذارد. ثانیاً: اگر آن را بزرگ بپنداری تو را خوار و حقیر می‌نماید. حال با چشم بیدار اطراف خود را وارسی کنید تا نه با ناکامی روبه‌رو شوید و نه با حقارت. قرآن حتی نسبت به نزدیک‌ترین نزدیکانمان ما را هشدار می‌دهد که: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِنَّ مِنْ أَزْوَاجِكُمْ وَأَوْلَادِكُمْ عَدُوًّا لَّكُمْ * إِنَّمَا أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَاللَّهُ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ»؛(214) که ای مؤمنان اگر هوشیار نباشید و امیدتان را به همسر و فرزندان خود دوختید همان‌ها دشمن شما خواهند شد. زیرا که مال و فرزند وسیله امتحان شما است تا معلوم شود به چه‌چیز باید اعتماد کرد. می‌فرماید: «وَاللَّهُ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ»؛ آنچه نزد خداست اجر عظیم است و نتیجه‌ای است که چون با آن روبه‌رو شوید احساس ناکامی نمی‌کنید. به مال و فرزند و مدرک اعتمادکردن خیانت و خواری به همراه می‌آورد ولی به حکم وظیفه با آن‌ها برخوردکردن موضوع دیگری است. یک زمانی بعضی‌ها به مدرک پزشکی خود تکیه داشتند، با کثرت فارغ‌التحصیلانِ رشته پزشکی، همان مدرکی که ده سال قبلش این‌قدر ارزش داشت یک مرتبه به شدّت کم ارزش شد و همه فکر کردند با تخصص مشکل حل می‌شود، حالا آن‌هایی که به تخصص خود تکیه دارند چیزی نمی‌گذرد که با همان مشکلی روبه‌رو می‌شوند که غیر متخصصین قبلاً با آن مواجه شدند، مگر این‌که متوجه باشند «وَاللَّهُ عِندَهُ أَجْرٌ عَظِیمٌ»؛ حال در هر شغلی که باشند با نتیجه‌ی مورد رضایتی روبه‌رو می‌شوند. و کسانی نظر به اجر عظیم دارند که هرگز نظر خود را از خدا به چیز دیگری نمی‌اندازند و بندگی خدا برایشان ارزش است، این‌ها هیچ وقت خوار نمی‌شوند.
ریشه‌ی همه مشکلات روحی را در سخن اخیر امام الموحدین(ع) پیدا کنید. با خودتان خلوت کنید ببینید آیا تمام مشکلات جز این است که ما به گذران روزگار دل می‌بندیم؟ بعضی مواقع این گروه سیاسی به میدان می‌آید و ارزش‌های خاص خود را تبلیغ می‌کند و سپس می‌رود و گروه رقیبش می‌آید، حال اگر کسی همه فکر و ذکر خود را صرف گروه اول کرد پس از مدتی با ناکامی و حقارت مواجه می‌شود، چیزی که اگر فکر و ذکر خود را در عالم قدس و معنا صرف می‌کرد، با آن مواجه نمی‌شد. وقتی در سال‌های اول انقلاب مردم با دولت موقت روبه‌رو شدند که نسبت به بسیاری از ارزش‌های انقلاب بی‌تفاوت بود فکر کردند همه چیز از دست رفت، وقتی بالأخره آن دولت رفت، همه خوشحال شدند که مشکل حل شد، ولی عده‌ای با الهام از آیه «تِلْكَ الأیَّامُ نُدَاوِلُهَا بَیْنَ النَّاسِ»؛(215) متوجه بودند «شلاق عوض می‌شود» بدین معنی که چهره دیگری از روزگار عوض شد و باید صورت دیگری از امتحان را طی کرد، و به هیچ شرایط و زمانه‌ای نباید به‌طور مطلق اعتماد نمود. ولی چیزی نگذشت که با شلاق بنی‌صدر روبه‌رو شدیم، زمانه بنی‌صدر طوری شد که مردم می‌گفتند این برود هر چه می‌خواهد بشود. همه این مشکلات به آن جهت است که زمانه و روزگار را برای خود بیش از حدّ بزرگ می‌کنیم و از این که هر شرایطی بستری است جهت امتحان، غافل می‌شویم. یک روز جنگ است، یک روز صلح، یک روز دولتی‌ها راستی‌اند، یک روز چپی‌اند، خوشا به حال آن‌ها که ماوراء این گرایش‌ها به حکم وظیفه در خدمت مردم هستند و انجام وظیفه را بزرگ می‌دانند و نه روزگار را. زیرا که «مَنْ أَعْظَمَهُ أَهَانَهُ»؛ هرکس روزگار را بزرگ دانست خوار می‌شود. سپس در ادامه می‌فرمایند:
«لَیسَ كُلُّ مَنْ رَمَى أَصَابَ»؛
آنچنان نیست که هرکس تیری رها کرد به هدف بخورد.
فرزندم در راستای آن که نباید به روزگار اعتماد کرد، نباید چنین بپنداری که همه کارها و آرزوها آن‌طور که تو می‌خواهی نتیجه بدهد. و وقتی به اهدافی که دنبال می‌کردی نرسیدی احساس یأس و شکست بکنی. زیرا به صِرف عمل نباید به دنبال نتیجه بود، باید روش ما درست و عاقلانه باشد و مصلحت ما نیز در تحقق آن نتیجه باشد. فکر نکنیم چون قصد ما خیر است پس باید به آنچه ما می‌خواهیم برسیم. این طور نیست که چون نیت شما خیر است نتیجه کارتان هم خیر باشد و کار و تلاشتان نتیجه بدهد. باید علاوه بر نیت نتیجه‌ی کار هم خیر باشد. پس نه هر تیری به هدف می‌خورد و نه هر تلاشی به نتیجه می‌رسد، ولی چون خداوند فرمود: «اِنَّ اللّهَ لا یضِیعُ اَجْرَ الْمُؤْمِنِین»؛(216) نتیجه‌ی تلاش مؤمنین را خداوند از بین نمی‌برد. اکثر ما می‌خواهیم خدا را بپرستیم ولی چون با موانع آن، از جمله با کبر و منیت و وَهمیات مبارزه نمی‌کنیم به نتیجه لازم نمی‌رسیم چون علاوه بر نیت باید بقیه عوامل را نیز به میدان آورد.
در این جلسه سخن حضرت این بود که: نه هر نقصی مانع رسیدن است و نه هر فرصت و امکاناتی عامل رسیدن. چه بسیار بیناهایی که مقصد را گم می‌کنند و چه بسیار نابیناهایی که به رُشد و کمال خود دست می‌یابند، پس به بهانه‌ی نقص‌ها و نداشتن‌ها، امید خود را در رسیدن به کمالات واقعی سست نکن.
انجام عمل شَرّ را به تأخیر انداز که همیشه فرصت انجام آن هست، تا فضای دوستی‌ها به کینه‌ورزی‌ها تبدیل نشود.
فاصله گرفتن از جاهل، نزدیکی به عاقل را به همراه دارد. پس همواره از مشغول کردن زندگی در کنار افراد جاهل بپرهیز و با کسانی مجالست کن که تو را به یاد خدا می‌اندازند. حتی ما حق نداریم به بهانه صله رحم زندگی خود را کنار انسان‌های جاهل از بین ببریم. نهایتاً وظیفه ما آن است که از ارحام خود دلجویی کنیم و اگر خواسته مشروعی دارند برآورده سازیم، کجا گفته‌اند ساعت‌ها وقت و فرصت خود را با حرف‌های لغو از بین ببریم و از شرایط ارتباط با عقلا محروم شویم؟
فرمودند: به چیزی بالاتر از زمانه و ارزش‌های زودگذرِ آن باید تکیه کرد وگرنه با ناکامی و حقارت روبرو می‌شوی. و هر تلاشی به صِرف تلاش نتیجه‌ای را که تو می‌خواهی به دنبال ندارد. در راستای عدم اعتماد به زمانه می‌فرمایند: «إِذَا تَغَیرَ السُّلْطَانُ تَغَیرَ الزَّمَانُ»؛ چون نظام فکری حاکم بر جامعه تغییر کند، زمانه هم تغییر می‌کند. اگر خود را براساس زمانه ارزیابی کنی و بند نافت به ارزش‌های حاکم بسته شد، چون زمانه بلرزد تو می‌لرزی. چون به چیز لرزان تکیه کرده‌ای. إن‌شاءالله در جلسه آینده به فراز اخیر می‌پردازیم.
«والسلام علیكم و رحمةالله و بركاته»