پیامبران و اولیاء الهی در مقام عبودیتِ محض بودهاند. كنار این عبودیت، هر وقت پیش میآمد كار هم میكردند. اگر میبینید امیرالمؤمنین(ع) نخلستان درست میكردند، این نخلستانها را برای كمك به انسانها احداث مینمودند، ولی میبینید كه هیچوقت هم دغدغة رزق نداشتند. خداوندی كه میفرماید شما را برای بندگی آفریدم - و اگر گرفتار رزق شویم از بندگی باز میمانیم - پس حتماً دنیایش را طوری نیافریده است كه ما گرفتار رزق شویم، چون خداوند حكیم است و كار لغو نمیكند و تكلیفی كه از طاقت بنده بیرون باشد، از حكیم صادر نمیشود. یعنی هیچوقت حكیم پای مرغها را نمیبندد و به آنها بگوید به لانه بروید! اگر گرفتار رزق دنیا شدن لازمة زندگی دنیا باشد و در نتیجه به جهت این گرفتاری نتوانیم به بندگی بپردازیم - و آنوقت از طرفی فرموده است ما شما را برای بندگی خلق كردیم- پس چه موقع بندگی كنیم؟ پس معلوم میشود دنیا را طوری آفریده است كه با اندك فعالیت، رزق حقیقی ما برسد و نباید نگران رزق خود باشیم و از وظیفة اصلی خودمان، كه همان بندگی خدا است، غافل گردیم.