مرتاضان تبتّی گاهی در گروههای بیست یا سی نفره در پشت سر هم حرکت میکنند، بدون آن که در طول مسیر یک نفر با صحبت خود مزاحم عالَم رفیقش شود، و چون از هم انتظار ندارند که با همدیگر حرف بزنند در قلب و روان خود مشغول این دغدغه نیستند که نکند رفیق ما ناراحت شود که من همچنان در کنار او در سکوت هستم، این را میگویند امنیت قلبی نسبت به همدیگر. چه اشكال دارد ما سه ساعت پهلوی هم بنشینیم، من در فكر خودم باشم و نگران نباشم كه شما بگویید این چرا با من حرف نمیزند، و شما هم همینطور. دغدغهی اینکه ممکن است شما از سکوت من ناراحت شوید نمیگذارد من پهلوی شما درست زندگی كنم. اینجاست که شما با حضور در کنار من، مزاحم من میشوید. اگر نزد من آمدی، سؤال داری بپرس، من هم اگر سؤال دارم میپرسم، شق سوم ندارد. چرا نمیگذاری نزد خودم باشم و در سیری که باید فکرم را جلو ببرم، زندگی را ادامه دهم؟ چطوری نمیگذاری فكر كنم؟ اینکه انتظار داری من وقتی کنار شما هستم یا حرف بزنم یا انتظار داشته باشم شما حرف بزنید. این یك زحمت بزرگ است كه به من میدهی. چه اشكال دارد آدمها كنار هم باشند ولی مزاحم هم نباشند؟ بنا نیست اینهمه به همدیگر گره بخوریم. به گفته جبران خلیل جبران: «امّا در میانه این همراهی، اندکی جدایی باید... دوست بدارید لکن عشق را به زنجیر بدل نکنید... از نان خود به هم ارزانی دارید، اما هر دو از یک قرص نان تناول نکنید... امان دهید هر یک در حریم خلوت خویش آسوده باشد و تنها... در کنار هم بایستید، نه بسیار نزدیک، که پایههای حایل معبد، به جدایی استوارند.»(206)
انسانهایی كه خلوت را نمیشناسند عموماً مزاحم همدیگرند بدون آن که بدانند، همیشه به دنبال کسی یا چیزی هستند که آنها را از تنهایی در آورد. یا تلویزیونی باشد که نگاه كنند، یا کسی باشد که با او اختلاط نمایند. چون با خودشان قهر و بیگانه هستند، بیشتر با بیگانهها زندگی کردهاند و نه با خود. ریشه همه این اشکالها آن است که خلوت بین خود و خدا را نمیشناسند. مولوی در خطاب به این افراد میگوید؛ یك ساعت از مردم دوری، انگار تمام غمهای عالم جلویت را گرفته است.
ساعتی خالی بمانی تو ز خلق
در غم و اندیشه مانی تا به حلق
آری امکان چنین موقعیتی هست که شما پهلوی من باشی اما باز من و شما تنها باشیم و مزاحم همدیگر نباشیم و این در صورتی است که بنده نگران نباشم که شما انتظار دارید با شما سخن بگویم، و شما هم نگران نباشید که من انتظار دارم شما با من سخن بگوئید. اینجاست که با حضور در کنار هم بر خلوت همدیگر شلیك نمیکنیم. چه اشکال دارد چندین روز کنار هم باشیم ولی هرکس پیش خودش باشد و مزاحم دیگری نباشد؟ اصلاً خیلی نمیخواهد با هم باشید، در وصف پیامبر خدا(ص) داریم «یخْزُنُ لِساٰنُهُ اِلاّ عَمَّا یعْنِیهِ...»؛(207) زبان خود را جز در مواردی که به ایشان مربوط میشد، حفظ میکردند. خود را از مردم میپاییدند، حضرت زیاد با مردم نبودند ولی هر وقت با مردم بودند خوشرو بودند، دایم قاطی مردم نبودند که بیایید بنشینید با همدیگر حرف بزنیم. اینها غفلت است، خلوت باید داشت.
آن رفیقی كه نمیگذارد من در ارتباط محكمی که بین من و خدا برقرار است مستقر باشم، دشمن من است. پس حرف این شد؛ محكمترین رابطهها، رابطه بین تو و خدا است. «وَ مَنْ لَمْ یبَالِكَ فَهُوَ عَدُوُّكَ»؛ و آنکس که نسبت به تو و حقوق تو بیمبالات باشد، دشمن توست.
دشمنان از سر حسادت مزاحمت ایجاد میکنند ولی دوستان هم عمر انسان را میسوزانند. حتی موقعی که با شما قهر باشند، ذهنتان را مشغول میکنند، چون انسان با غریبهها که قهر نمیکند، لذا قهر با دوستان هم یک نوع فرصتسوزی است. اگر مصلحتتان نیست ارتباط نزدیك با همدیگر داشته باشید، رابطهها را کم کنید ولی قهر نکنید. در یک رابطهی طرفینی بزرگترین كمك من به شما این است كه كاری كنم تا شما بتوانید ارتباطتان را با خدایتان حفظ كنید. كمك شما هم به من در همین حد میتواند باشد. برای ارتباط قلب با خدا ابتدا معرفت به خداوند نیاز است، آن معرفت را باید در جلسات دینی کسب کرد ولی جلسات دینی نباید مقصد بشود، خدا و ایجاد زمینه برای ارتباط با او مقصد است. در جلسهای که پیامبر خدا(ص) موعظه میفرمودند، عربی پس از این که کمی گوش داد بلند شد رفت. بعد از جلسه، صحبت از کاری شد که آن عرب انجام داد حضرت فرمودند کار او به تقوا نزدیكتر است چون رفت تا آنچه فهمید عمل كند. ارتباط با خدا برایش مقصد بود نه ارتباط با اطلاعات.
دوستان شما کسانی هستند كه زمینهی خلوت شما را با خدا زیاد كنند. چرا میگویند دنیا را دوست نداشته باشید؟ برای اینكه دنیا ارتباط شما را با خدا قطع میكند. ولی چرا میگویند قرآن را دوست داشته باشید؟ برای اینكه قرآن کلام خدا است و متذکر اسماء الهی و سنن پروردگار میباشد. همانطور که باید نماز را دوست داشت، چون وسیله ارتباط انسان با خداوند است. ولی میگویند دنیا را دوست نداشته باشید برای اینكه ارتباط ما با آن موجب دوری از خدا است. حال اگر دوستان شما همان کاری را با شما بکنند که دنیا با شما میکند، باید در دوستی آنها تجدید نظر کرد. در روایت عنوان بصری حتماً توجه کردهاید که حضرت صادق(ع) پس از آن که تذکرات لازم را به عنوان بصری دادند فرمودند: «فَقَدْ نَصَحْتُ لَکَ وَ لاَ تُفْسِدْ عَلَی وِرْدِی»؛(208) من برای تو خیر خواهی کردم، دیگر بلند شو برو و ذکر و ورد مرا با حضورت خراب نکن. و بدین شکل ائمه(ع) اجازه نمیدادند کسی وقت آنها را ضایع کند. باز در روایت داریم که اصحاب وقتی در محضر پیامبر خدا(ص) بودند در آن جلسه سکوتی طولانی حاکم میشد تا رسول خدا(ص) هر وقت صلاح میدانستند سخن بگویند، میگویند انتظار اصحاب در آن جلسه مثل انتظار کسی بود که در زیر درخت میوه منتظر بماند تا میوهای از درخت برسد و خودش بیفتد. رحمت بزرگی است که آدم كنار پیامبر خدا(ص) بنشیند اما فضای سکوت آن حضرت را ضایع نکند، انتظار هم نداشته باشد پیامبر(ص) برایش اختلاط بكند. چنین صحنههایی را در خدمت آیت الله بهاءالدینی«ره» دیدیم، خدمت ایشان مینشستیم و انتظار داشتیم ایشان برای ما اختلاط كنند، بعضاً ایشان متوجه بودند كه وظیفهشان سخنگفتن نیست، به ما لطف میكردند وقت میدادند خدمتشان باشیم ولی ایشان در فكر خودشان بودند، گاهی برای اینكه حوصله ما سر نرود از بریانهای اصفهان سؤال میکردند، چون میدانستند ما از آنهایی نیستیم كه حوصله دو ساعت نشستن و هیچ سخن نگفتن را داشته باشیم، ده دقیقهای مشغول وصف بریانها میشدیم و ایشان دوباره در فكر میرفتند. در حالیکه ما هنوز فكر بریانهای اصفهان بودیم. اصحاب میفهمیدند كنار پیامبر(ص) نشستن یعنی چه، همین که کسی كنار مقام رحمةٌ للعالمین بنشیند از وسوسههای شیطان در امان است، و حجابهای بین او و عالم معنا از بین میرود، و یا لااقل بر اساس درجهای که دارد آن حجابها رقیق میشود. نه پیامبر(ص) از دست این اصحاب اذیت میشدند، و نه آنها انتظار داشتند رسول خدا(ص) با آنها اختلاط کنند. پس از مدتی که در محضر حضرت بودند اذن میگرفتند و میرفتند. پس اگر میخواهید دوستیهایتان دشمنی به حساب نیاید، خیلی نمیخواهد با هم باشید، وقتی هم كه با هم هستید اگر سؤال دارید بپرسید، وگرنه، دیگر كاری به كار هم نداشته باشید. اصل مقصد شما روی زمین، ارتباط شما با خدا است، هرکسی و هركاری كه این ارتباط را مختل کند یك نوع دشمنی با شما کرده است. گفت:
در حقیقت دوستانت دشمناند
که ز حضرت دور و مشغولت کنند
اگر مرزها را رعایت كنیم و افراد را مشغول خودمان نكنیم، ارتباطها ارتباطهای با برکتی خواهد بود. آری باز تأکید میکنم، افراد را مشغول خودتان نكنید، بگذارید مشغول خدا باشند همچنان که خودتان نیز مشغول افراد نشوید.