در روایت داریم كه روز قیامت فرد نگاه میكند به زندگی دنیاییاش، میبیند كه اكثر وقتها مرده بوده است، فقط در سجدههایش زنده بوده - چون بهترین حالت بنده در سجده است- بنده در سجده میگوید: «سُبْحَانَالله»؛ و از طریق این ذکر توجه قلب را از دنیا به سوی حقیقت سبحاناللّهی حضرت حق میاندازد، و در نتیجه به ذلت خود مینگرد و از این طریق تا نزدیکی به جلال الهی خود را جلو میبرد، و به واقع این یک سیر اساسی است به سوی مقصدی متعالی. وقتی توجه ما به فرش خانهمان میافتد میگوئیم چه فرش خوبی! این توجه و سیر یک سیر حقیقی به سوی مقصدی واقعی نیست، اما وقتی میگوئیم: «سُبْحَانَالله» قلب ما به سوی حق، از آن جهت كه سبّوح و بلند مرتبه است، سیر میكند، آن هم سیر وجودی و نه سیر مفهومی.
همینكه میگوییم: «سُبْحَانَ رَبِیَّ الْاَعْلَی وَ بِحَمْدِهِ» چشمِ قلب متوجه بلند مرتبه بودن پروردگارمان میشود که بسی اعلا و قابل ستایش است، و خود را در تماشای زیباییهای او میبینیم و از این طریق قلب جهت میگیرد و سیر میکند، به طوریکه دیگر دلش نمیآید سر از سجده بردارد و خود را از این سیر و از این تماشا محروم کند. در حالی که وقتی میگویید: «چه فرش خوبی!» سیری نکردهاید، چون جایی نرفتید، در همان زمینی كه بودید، باز هستید. آری؛ در توهّم و خیال خود یك وجه مطلوبی برای آن فرش در نظر گرفتید و قلب را متوجه آن وجه مطلوبِ وَهمی كردید، ولی آن وجه مطلوب یک وجه واقعی نیست تا قلب حقیقتاً از نور آن سیراب شود، ولذا سیری واقع نشده است. دقیقاً مثل این است كه توجه قلب از سنگی به سنگ دیگر منتقل شود، اما وقتی كه گفتید: «الله اكبر!» و قلب را متوجه كبریایی حق نمودید، به واقع این سیر در جان شما واقع شد، و از عالم مادون به عالم برتر سیر کردید، و چون کبریائی الهی حدّ ندارد، هر چقدر بروی، سیر کردهای، اما در توجه قلب به فرش كجا سیر کردهای؟ صورت وَهمی فرش در ذهن ما که یک حقیقت بینهایت نیست، سیر به ناکجاآبادی است بیثمر و پوچ، چون شأن قلب توجه به حقایق بالا بود، حالا ما آن را متوجه عوالم سفلی نمودیم. برعکس؛ عباداتی که خداوند به بشر هدیه کردهاست، تماماً سیر است، در عبادات نظر به خدا دارید و در منظر خود پیامبر و امام(ع) را مجسم میکنید. خدا، یعنی افق هستی و اصل اساس وجود و کمال، و پیامبر و امام(ع) یعنی افق انسان. در واقع با نظر به خداوند، به كمالِ بینهایت نظر دارید، و با نظر به پیامبر و امام(ع) به بینهایت انسانیت نظر داریم که راه ارتباط با خدا میباشند. اگر در جایی این دو افق مدّ نظر نبود، بدانید آنجا سخن دین مطرح نیست.