حضرت امامالموحدین(ع) میفرمایند: باید سیر و صعود خود را اصلاح كنی، زندگی چیزی جز سیر نیست، کلّ زندگی گذر از یك گردنه است. فرزندم! قبل از آنكه به منزل نهایی و به محلی که باید در آن نزول كنی وارد شوی، با عقاید پاک و اخلاق و اعمال پاک، بستر سیر و محل نزول خود را مناسب زندگی ابدی خود گردان. «عقیده»، «اخلاق» و «عمل پاك» به انسان جهت میدهد.
كسی میتواند از ساعت وسط دریا دست بردارد که جهت دلش جای دیگر باشد، و كسی که دلش را در توجه به امثال ساعت مشغول کرده است به ساحل هم که آمده هنوز دلش در وسط دریا پیش ساعتش میباشد. چه كسی در امثال آن اتّفاقات میتواند دلش را به ساحل بیاورد؟ كسی كه عقیدهاش این باشد كه كمال حقیقی، در ارتباط با خدا بهدست میآید. حالا ساعتش كه در دریا افتاد، خودش از دست نرفتهاست، آن چیزی که آن فرد را به ساحل میكشد عقیده به خداست و دلبستن به آنچه نزد اوست. در حالی که اگر كسی چنین عقیدهای نداشته باشد، ساعتش كه در دریا افتاد، دل خود را نمیتواند به ساحل بكشاند، تن به ساحل میآید امّا خودش نمیآید، خودش را دیگر ندارد. جهنّم جای كسانی است كه به جهت حبّ دنیا از درون آتش گرفتهاند.
جمله حضرت خیلی عجیب است، دوباره نگاه كنیم! حضرت میفرمایند: فرزندم! قبل از فرود آمدن در قیامت چیزهایی را برای خودت پیش بفرست، تا تو را از دنیا به سوی قیامت بکشند.
امام صادق(ع) میفرمایند: «مردی از اباذر پرسید چرا ما از مرگ کراهت داریم؟ فرمود: چون شما دنیا را آباد و آخرت را خراب کردید، پس کراهت دارید از اینکه از آبادانی به سوی خرابی انتقال یابید».(49)
وقتی معنی دنیا از یک طرف و معنی قیامت از طرف دیگر برایمان روشن شد، به راحتی میتوانیم از دنیا بگذریم. صفت گذشت یك مَلَكه است که با توجّه به قیامت بهوجود میآید. اگر گذشت داشته باشید و ساعتتان وسط دریا افتاد، آن صفت به راحتی شما را از قعر دریا به ساحل میكشاند. اگر این صفت را داشتید، میتوانید با دل خود، و نه فقط با تن خود به ساحل بیایید، میتوانید بگویید حالا دیگر رفت که رفت. لذا میفرمایند:«وَ وَطِّئِ الْمَنْزِلَ قَبْلَ حُلُولِكَ»؛ منزل خود را قبل از فرود آمدن در آن، آراسته و پیراسته گردان.
ما یك منزلی داریم که آن منزلِ جان است، منزل تن را با یک فرش میتوان آمادهی زندگی کرد. امّا از خود باید پرسید جانمان را كجا بگذاریم که امکان ادامهی زندگی در حیات ابدی برایمان فراهم باشد. تجربه کردهاید که گاهی جان انسان مکان و قرار ندارد؛ مثلاً اگر شما حسود باشید محل قرارِ جانتان كجاست؟ جان انسان در آن حالت مثل اسپند روی آتش، دائم در تلاطم است، جان را كجا بگذاریم تا به راحتی بتواند با خدای خود زندگی را ادامه دهد؟