از دنیا كه نباید فرار كرد ولی حیف نیست كه خود را در مقابل دنیا پست کنیم و اندازه و قیمت خود را دنیا بدانیم، خود را بدهیم و دنیا را بگیریم؟ آری این كه دنیا را به عنوان ابزار داشته باشیم تا در راستای اهداف مقدس خود از آن استفاده کنیم کاری است دینی و منطقی. ولی این غیر از آن است که خود را برای بهدستآوردن دنیا ذلیل کنیم، و این را کسی میفهمد که متوجه باشد دنیا برای اوست و نه او برای دنیا. شما یک انسان مؤمن برای من مثال بزنید كه در عین نداشتن دنیا برای بهدستآوردن آن به گدایی و فلاكت و سبكی افتاده باشد. ممكن است اهل دنیا از نظر خودشان بگویند فلانی سبک است چون مثل آنها به دنیا نچسبیده، اما حقیقتاً آنهایی حقیرند که دنیای حقیر را گرفتند و کرامت نفس خود را زیر پا گذاردند. حتماً عکس محمد رضا شاه در مقابل کندی رئیس جمهور آمریکا را دیدهاید. آنچنان در مقابل کندی رکوع کرده بود که هرگز در مقابل خدا چنین رکوعی نمیکرد، به این امید که رئیس جمهور آمریکا به او اجازه دهد مدتی بیشتر شاه ایران باشد، ببینید چه چیزی داد و چه چیزی گرفت و در آخر چه شد!
انسان در زیر سایهی حق محال است گرفتار حقارت شود، چون خود مادون را میدهد تا چیزی بالاتر بگیرد، برعکس اهل دنیا. فرعون هم به حضرت موسی(ع) گفت: «فَلَوْلَا أُلْقِیَ عَلَیْهِ أَسْوِرَةٌ مِّن ذَهَبٍ»؛(128) اگر پیامبر خدا است چرا دستبند طلا به او ندادهاند. او فكر میكرد كه دستبندداشتن كمال است و باید پیامبر خدا(ص) هم مثل فرعون زندگی کند، این بینش فرعونی است. ولی حضرت موسی(ع) یك عصا داشتند و یك پیراهن از جنس پشم و به تعبیر امیرالمؤمنین(ع) آن قدر از علف بیابان خورده بودند كه پوست شكمشان سبز شده بود. ولی از همة اغنیاء عالم خود را غنیتر میدانستند. گفت: «شراب خانة عالم شده است سینة ما». گفت:
خونِ غم بر ما حلال و خون ما بر غم حرام
هرغمی كوگِرد ما گردید، شد در خون خویش
اصلاً غم به آن معنی که اهل دنیا گرفتار آن هستند، نمیتواند در زندگی انسان متدین حضور داشته باشد. آنها اگر نگرانند، از آن جهت است که نکند از کمالات معنوی که میتوانند بهدست بیاورند، عقب بیفتند، در یک حزن مقدس میباشند، اشک میریزند تا راههای آسمان را به جان خود باز کنند و لذا این اشک با یک نشاط درونی همراه است.(129)