حضرت امامالموحدین(ع) در این فراز به فرزندشان میفرمایند:
«وَ إِیَّاكَ أَنْ تُوجِفَ بِكَ مَطَایَا الطَّمَعِ فَتُورِدَكَ مَنَاهِلَ الْهَلَكَةِ»؛
فرزندم! مواظب باش كه شتران و مرکبِ طمعورزی، تو را به سوی جایگاههای هلاكت نرانند.
انسانی که طمع به جانش افتاده، مثل كسی است كه اسیر شتری شده كه عنانش را در دست ندارد، و شتر او را به درهای هلاکتبار میبرد. اگر طمع عنان ما را گرفت دیگر ما به دنبال طمع خود به راه میافتیم و به جای این که ما عنان طمع را در دست بگیریم، طمع عنان ما را در دست میگیرد و هر جا كه طمع میخواهد ما میرویم، نه هر جایی كه ما میخواهیم. و مسلّم ما را به سر منزل سعادت نمیبرد. «قناعت» یعنی كنترل میلهایی که میخواهند ما را به دنبال خود بکشانند و هلاک نمایند. و طمع یعنی حاکمیت میلهایی که میخواهند ما را از هدف اصلی زندگی منصرف کنند. در نتیجه طمع یعنی ویرانی اهداف اصلی انسان. شما خود را امتحان كنید، اگر با توجه به اهداف اصلی زندگی، حدّ بهره دنیاییتان را تعیین نكردید، و اگر برای رسیدن به اهداف اصلی زندگی، به قناعت در دنیا روی نیاورید یک مرتبه متوجه میشوید گرفتار طمعی شدهاید که هیچ مرزی نمیشناسد و تا زیر پاگذاردن همهی شخصیت و انسانیت ما جلو میرود. عموماً انسانی كه طمع به جانش افتاد توقفی برای خود نمیشناسد و این صفت سیاه همواره زندگی او را به سوی آرزوهای خیالی جلو میبرد. و به تعبیر دیگر همه زندگی را از او میگیرد، لذا حضرت(ع) آن را به «مَنَاهِلَ الْهَلَكَةِ» تعبیر کردهاند، یعنی جایگاه هلاكت که تعبیر بسیار زیبا و واقعبینانهای است. هلاكت یعنی بیثمری. در حالی که تصور اولیه انسانِ طمعزده آن است که بیشتر داشته باشد تا زندگی او به ثمرهی بیشتری برسد، ولی از این نکته غافل است که طمع زمینهای برای ثمردهی واقعی برای او باقی نمیگذارد.
شما یك نفر را نمیشناسید كه شترِ طمع، عنان او را در دست گرفته باشد و زندگی او را جز به اضمحلال به جای دیگری ختم کرده باشد. و برعکسِ طمع «قناعت» است و پذیرفتن آنچه خداوند برای ما مدیریت کرده است. شخصی میگفت: خانه کوچکی داشتیم و یك قطعه زمین. آنها را فروختیم تا با پول آن دو، خانة بزرگتری بسازیم، بعد طمع به جانمان افتاد که خوب است برای آیندة فرزندانمان هم فکری بکنیم و شروع كردیم یک خانه سه طبقه ساختیم ولی در به پایانرساندن آن ماندیم، حالا هم خودمان اجارهنشین هستیم، و اجارهخانه میدهیم، هم قسط بدهكاریها را داریم، و هم خانه نداریم، و با این وضع تا آخر هم خانهدار نمیشویم. کسی هم این ساختمان نیمهکاره را از ما نمیخرد چون با سلیقهی آنها جور در نمیآید. حالا در نظر بگیرید این شخص كجا زندگی میكند؟ آیا اسم این کارها آینده نگری است یا طمع؟! اسم این کار، همان هلاكت است كه طمع برای او بهوجود آورد. این قاعده را از حضرت امامالموحدین(ع) بگیرید که محال است كسی طمع به جانش بیفتد و سرانجامش سلامت باشد. امام عزیزِ من و شما دارد میگوید: «حذر كن از این كه شترانِ طمع، تو را به سوی درههای هلاكت بكشانند» یعنی مواظب باش سوار چنین مرکبی نشوی. انسانهایی كه طمع به جانشان افتاده است همواره احساس میکنند هیچ چیز ندارند، خودِ این طمع، همین حالا دارد آنها را هلاك میكند، همین طور دویدن پشت دویدن. كار پشت كار، حرص پشت حرص، نیازمندیها را میافزایند و طمعی را كه این نیازمندیها را افزوده است نمیبینند، چیزی که حضرت میبیند و لذا به ما توصیه میفرماید: اصلاً به دنبال طمع نرو و نخواه با چنین روحیهای زندگی كنی، زیرا این روحیه تو را به سوی هلاكت میکشاند.