سؤال: اگر شیمیدانها با بینش توحیدى، كشفیات خود را انجام مىدادند چه تفاوتى در نتیجهی علم آنها با بینش غیر توحیدی، ایجاد مىشد؟
جواب: عنایت داشته باشید که عالَم، در منظر انسانی که عالم را آیات الهی میداند، با منظر علم شیمی که عالم را عناصر مردهای میداند که هیچ ارادهی قدسی در پشت آن نیست، تفاوت اساسی دارد، در نگاه دوم است که انسان اجازهی هر تصرفی در طبیعت و عناصر آن را به خود میدهد و نتیجهاش این میشود که بشر امروز با طبیعتی روبهرو است که سراسر آلوده به مواد شیمیایی است، همچنانکه توسط همین علم، داروهایی ساخته شد که در آمریکا یک برنامهی پنجاهساله برای از بینبردن آثار سوء داروهای شیمیایی دویست سال گذشته، ریختند.
کیمیاگری که سعی میکند نوامیس عالمِ وجود را بشناسد و طبق آن محصولاتی را به دست آورد با شیمیدانی که قائل به نوامیسی در عالم نیست، دو نوع رویکرد به عالم دارند و حاصل کار آنها یکسان نیست. حاصل علم شیمی کودهای شیمیایی بود که خاکهای کشور هلند را پس از پنجاه سال از حیات خارج کرد و حالا استفاده از کود شیمیایی را در کل آن کشور ممنوع کردهاند.
وقتی نظر عالمان به نوامیس عالم وجود باشد با صرف کمترین انرژی از استعدادهای طبیعت در راستای اهداف انسانی استفاده میکنند و لذا نه طبیعت را خراب و نه اینهمه وقت خود را طرف زندگی دنیایی مینمایند. مصیبت بزرگ ما این است كه پیچ و مهره سفتكردن را كار مىدانیم ولى ذكر «لاالهالاالله»گفتن را كار نمىدانیم. عمر ما یك هدیه الهى است كه باید در آن به تزكیه و تطهیر قلب بپردازیم. وقتی موضوعِ تزکیه مورد غفلت قرار گرفت، وقت زیادی از عمر ما صرف تغییر طبیعت میشود و بشر عملاً در آن بستر از هویت اصلى خود خارج میگردد.
منظور آنهایی که میفرمایند: «علم جدید سکولار است»(153) آن است که علم جدید جنبههای معنوی جاری در هستی را نمیبیند، چون علم اندازهگیری است و چیزی که در اندازه نگنجد متعلق آن علم قرار نمیگیرد. درست است که میگویند علم کاری به دین و بی دینی ندارد، ولی عنایت داشته باشید، وقتی نسبت به دین بیگانه است عملاً نفی دین کرده، و نسبت به دین جنبهی انکار به خود گرفته است. در این نگاه نتیجهی کار با نگاهی که جنبهی قدسی برای انسان و طبیعت قائل است، یکی نیست.
مقصد علم در نگاه غربی- اعم از شیمى یا فیزیك و غیره- سلطه بر طبیعت و تصرف در آن است، برعكس فرهنگ دینى كه علم در آن براى ادراك و کشف حقیقت و ارتباط با آن است. وقتى هدف، تسلط بر عالم و تصرف در آن شد، هرگونه رابطهاى میان شناسایى جهان و اخلاق انكار مىشود، در حالیکه اگر بینش توحیدى مبنا قرار مىگرفت دیگر این نوع علوم با این هویت نمیتوانستند ادامه یابند، زیرا شرایط ظهور این علوم، شرایطی بوده که تعادل لازم در حیات بشرى از بین رفته است.
رشد سریع علم جدید در تمدن غرب با رویکرد به عالم محسوس، از آن زمان امكان یافت كه علم الهى مورد حمله قرار گرفت، به طوری که آنچه فعلاً در علوم جدید مىبینید بر پایه یك ماتریالیسم یا لااقل نفى حكمت دینى بنا شده و به همین جهت میتوان گفت ظهور اینچنین علوم در عالم اسلام به هیچ وجه امكان پیدا نمىكرد. و با این تحلیل باید گفت: عجز در ساختن تکنولوژی جدید، عین كمال است.
وقتى معناى انسان گم شد، انسان به جاى زندگى درآغوش طبیعت براى تقرب به خدا، كارش تغییر طبیعت براى اثبات هویت خود مىشود. در چنین بینشى جهت علم، اعم از شیمى و فیزیك و غیره، رفتن به جنگ طبیعت است و اینکه انسان تمام عمر مشغول چنین جنگى باشد و نام آن را زندگى بنهد و از حیات خود كه قرب الىالله است باز ماند. به هر صورت با این مختصر توضیح میتوان گفت با بینش توحیدى علم شیمى، مسلم این علمى نیست كه فعلاً هست(154).