تربیت
Tarbiat.Org

علل تزلزل تمدن غرب
اصغر طاهرزاده

روشنفکران دینی و غفلت از ابعاد قدسی دین

امید غرب آن است که با روشنفکران دینی که غرب را پذیرفته‌اند، افق جهان اسلام را به سوی غرب برگرداند. روشنفکر دینی با نوع برداشتی که از مفاهیم دینی القاء می‌کند راه خروج از دین قدسی و نزدیکی به دین غرب‌زده را فراهم می‌نماید. وقتی نگاه علمی غرب به عالم و آدم اصل شد، پس باید مجتهدان ما هم با چنین نگاهی به همه چیز بنگرند تا معرفت دینی آن‌ها بسط یابد وگرنه کهنه و عقب افتاده‌اند و معرفت دینی آن‌ها در قبض است و نه در بسط. آیا با توجه به نکاتی که تا حال گفته شد این نوع پیشنهادها مساوی با غرب‌زدگی کامل و فرو بسته شدن راه قدس از منظر دین و دینداری نیست؟ اینجاست که عرض می‌کنم اگر فرهنگ غرب و ذات آن درست شناخته نشود ناخودآگاه در دام آن می‌افتیم و کارگزار آن خواهیم شد و تسلیم هوس شیطانی آن شده و حکومت غرائز را به جای تفکر دینی و پارسایی می نشانیم.
تا ذات تمدن غربی را نشناسیم نسبت به آن بلاتکلیف هستیم و به راحتی از آن منفعل می‌شویم و اگر هم با غرب مخالف باشیم در عرصه‌ی اوهام به جنگ غرب می‌رویم و موجب قوام بخشیدن به سیطره‌ی فرهنگی غرب می‌شویم و با اصالت‌دادن به نگاه غربی، زمینه‌ی سکولارشدن جوانان را فراهم می‌کنیم. آنچه مرز اسلام و غرب را جدا می‌کند روحیه‌ی معنوی اسلام و روحیه‌ی مادی غرب است و این دو نه‌تنها قابل جمع نیست، بلکه حتماً کارشان به مقابله می‌کشد. زیرا این‌طور نیست که تمدن مادی در حدّ مادی بودن خود بماند، آن تمدن برای ادامه حیات خود باید هر جریانی را که نگاهش به معنویت و شریعت الهی است، نفی کند. قرآن شاخصه‌ی تمدن‌ها و فرهنگ‌های دنیایی را دو چیز می‌داند، یکی تکذیب آیات الهی و انکار نقش فعّال سنت‌های معنوی، و دیگر استهزاء کردن آیات الهی، می‌فرماید: «...كَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَكَانُوا بِهَا یسْتَهْزِؤُون»؛(79) آیات الهی را تکذیب می‌کردند و همواره آن‌ها را مورد تمسخر قرار می‌دادند. اشکال روشنفکر دینی در غفلت از قسمت دوم آیه است که متوجه نیست فرهنگ کفر زشت‌نشان‌دادنِ ایمان را در برنامه‌ی خود قرار می‌دهد و لذا اجازه‌ی حیات آبرومندانه به تفکر دینی نمی‌دهد.
آنچه در همه‌ی صحنه‌ها باید مورد توجه باشد حفظ جهت الهی کارها و فعالیت‌ها است. روح اعتقاد به سنن آسمانی ممكن نیست نابود شود، زیرا آن سنن ذاتاً برتر از مرگ و تحول است، هر چند ممكن است سنن معنوی از نظام و یا تمدنی روی برتابند كه درآن صورت پایان آن تمدن فرا خواهد رسید، زیرا نظام الهی اجازه نمی‌دهد فرهنگی که متصل به حقایق عالم قدس و معنویت نیست، به عمر خود ادامه دهد. به همین جهت در رابطه با تمدن‌های نابود شده می‌فرماید: « أَوَلَمْ یسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَینظُرُوا كَیفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ كَانُوا أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَأَثَارُوا الْأَرْضَ وَعَمَرُوهَا أَكْثَرَ مِمَّا عَمَرُوهَا وَجَاءتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَینَاتِ فَمَا كَانَ اللَّهُ لِیظْلِمَهُمْ وَلَكِن كَانُوا أَنفُسَهُمْ یظْلِمُونَ»؛(80) آیا در زمین سیر نکرده‌اند تا ببینند فرجام كسانی كه پیش از آنان بودند چگونه شده؟ آن‌ها بس نیرومندتر از ایشان بودند و زمین را زیر و رو كردند و بیش از آنچه آن‌ها آبادش كردند آن را آباد ساختند، و پیامبرانشان دلایل آشكار برایشان آوردند - و آن‌ها نپذیرفتند، پس نابود شدند- بنابراین خدا بر آن نبود كه به آن‌ها ستم كند لیكن خودشان بر خود ستم كردند.
آیه‌ی فوق به ما تذکر می‌دهد که چون پیامبرانشان را تکذیب کردند، خودشان به خودشان ظلم کردند و زمینه‌ی نابودی خود را فراهم نمودند.
توضیح این‌كه: عالم مجردات از عالم ماده جدا است، مجرد نابود نمی‏شود، بنابراین اگر جامعه‌ای خود را به ماده نزدیك كند، مانند ماده که همواره در حرکت و بی‌ثباتی و فنا است، نابود می‏شود. چون جنس عالم ماده گذر و تغییر است، طبق برهان حرکت جوهری، ذات عالم ماده عینُ الْحَرِكه است، پس اگر روح جامعه‌ای به ماده نزدیك شود با آن یكی می‏گردد و در نتیجه جنبه‌ی پایداری در آن نخواهد ماند تا آن را حفظ کند. ولی اگر روح جامعه به غیب متصل بود، چون جنس عالم غیب مجرد است و در ثبات است، حیات آن جامعه برایش پایدار می‌ماند و حاصل تلاش‌های آن جامعه با آن همراه خواهد ماند، آری در جامعه‌ی الهی هم افراد می‌میرند ولی هلاک نمی‌شوند تا با پوچی و بی‌ثمری زندگی را به انتها برسانند و فرصت‌های کمال‌یابی از دست آن‌ها برود.
اتصال به عالم غیب به کمک «نبی» و «شریعت الهی» محقق می‌شود و حیات انسان و جامعه در ازاء پیروی از انبیای الهی جاودان خواهد شد. آری؛ مردن جزء حیات زمینی است، باید طوری زندگی را شکل دهیم که زندگی ما با خوب مردن معنی‌دار شود، باید كاری كرد كه با رفتن از این دنیا تمام سرمایه‌ی زندگی از دست نرود بلکه با مردن به حیاتی برتر و به سرمایه‏های جاویدان دست بیابیم. در مورد تمدن‌ها نیز همین قاعده جاری است که اگر بستر ارتباط انسان‌ها با عالم قدس و معنویت همراه نشود به جای آن‌که به انتهای مبارکی برسند به هلاکت می‌رسند و حاصل سال‌ها تلاش آن‌ها یک‌مرتبه فرو می‌ریزد.