«رنه گنون» میگوید: «در باب اختراعات جدید این كافی نیست كه به آثار امروزی آنها توجه كنیم، بلكه باید به نتایج دورتر آنها نیز توجه كرد، تا بفهمیم بیشتر خدمات ادعایی كه بهتر است ترقی مادیش بنامیم، موهوم و خیالی است تا واقعی. و نیز بفهمیم آیا بهدستآوردن این تمدنِ خیالی ارزش بذل اینهمه عمر را داشته و دارد؟»(69) خطر اینجاست كه به اسم رونق صنعتی، حضور در عالم قدس و معنویت از فرهنگ بشر فرو افتد و نیز تحت عنوان رقابت اقتصادی با غرب، معارف الهی و نگاه معنوی به عالم و آدم مورد غفلت قرار گیرد. ممکن است گفته شود كه ملت ایران، ملتی مذهبی هستند و از این جهت با نزدیکی به تکنولوژی مدرن به مشكلی که غرب در آن افتاد، نمیافتد. اما باید خود را فریب نداد و متوجه شد با تجددزدگی سالها است که روح دینی فرو کاسته شده و عادت دینی بر معرفت دینی غلبه یافته است، آنچه پایدار میماند و جامعه را پایدار نگه میدارد، معرفت دینی است و آن هم معرفت قلبی و حضوری و نه معرفت حصولی و عادت دینی.(70) عادت دینی با روبهرویی با شرایط جدید رنگ خود را میبازد، دختری كه در روستای خود دور از غوغای شهر با عادت دینی زندگی میكند طبیعی است که حجاب خود را رعایت میکند. ولی وقتی به شهر آمد اگر آن حجاب را با معارف قلبی و معنوی نپذیرفته باشد، در شرایط جدید حجاب خود را از دست میدهد. در مواجهه با غرب، باید معرفت حضوری خود را نسبت به دین شکوفا کرد تا بتوان ظلمات فرهنگ غربی را دید و از آن فاصله گرفت، در آن صورت جوانِ ما مقهور فرهنگ غربی نخواهد شد، وگرنه آنکس که در حدّ عادت دینی مانده است به راحتی وقتی با مظاهر تمدن غربی روبهرو شود مقهور آن میگردد و تلأ لؤ اختراعات چشم او را آنچنان پر میکند که به هیچ چیزِ دیگری ارزش نمیدهد. اگر با چشم دقیق و آیندهنگر خطرات این اختراعات را برای بشر روشن نكنیم، یكپارچه خود و فرهنگ خود را در برابر آنها میبازیم.
در جهانِ عمل زده و حسّی شده، نه برای فهم و عقلِ قدسی مقام و جایگاهی وجود دارد و نه برای هر آنچه خصلت باطنی و غیبی و روحی محض دارد. این امور در چنین فرهنگی دیده نمیشود و لمس نمیگردد. استیلای غرب، استیلای ماده پرستان با انواع گوناگون ماده پرستی، بر روح و روان انسانها است و لذا در چنین تمدنی «قناعت» و «عبادت» كه اوج عروج و تعالی روح انسان است و کمال و آزادگی هر انسانی در بستر آن دو محقق میشود، زیر سؤال میرود.