در جلسات قبل اشارهای به تفاوت كار و پیشه در زندگی گذشتگان با کار و پیشه در تمدن جدید شد. اشاره شد كه پیشه و كار در تمدن جدید انسان را بَردهی خود كرده است، در حالی كه پیشه در زندگی گذشتگان عین زندگی بوده است. برای روشن شدن هرچه بیشترِ موضوع نیاز به مقدمهای داریم که إنشاءالله عنایت میفرمایید:
نطفهی انسان در دورهی جنینی؛ در شرایط اولیهی خود آمادگی خاصی دارد جهت قبول نََْفْس، وقتی نفس به آن تعلق گرفت، آن نفس به كمك موادی كه از طریق بدنِ مادر در اختیار دارد شروع به ساختن بدن برای خودش میكند، قلب و سر و دست و پا میسازد. در حالی که یك موجود ذره بینی مثل آمیب، چون نفس آمیبی دارد، هیچ وقت قلب یا سر و دست انسانی نمیسازد. ولی جنینِ انسان از موادی که در درون رحم در اختیار او قرار میگیرد شروع میکند به ساختن سر و استخوان و چشم و غیره، نفس انسانی با استفاده از همین مواد برای چشم قرنیه میسازد که از پارچه حریر ظریفتر است. پس معلوم است که نفس انسان در ذات خود دارای استعدادی است که میتواند ابزار مورد نیاز خود را بسازد و اگر شرایط مناسبی در اختیار او باشد، به زیباترین شکل آن ابزارها را شکل میدهد. در همین رابطه و با توجه به این استعداد است که در بیرون از رحمِ مادر به وسیله الیاف نازك، پارچهی حریر میسازد. اگر نفس انسان در درون خود قدرت حریربافی نداشت و قرنیه نمیساخت در بیرون هم نمیتوانست حریر بسازد. نفس انسان در یک مرحله در دورهی جنینی قرنیه میسازد و در مرحلهی دیگر در بیرونِ رحم حریر میسازد. همین نََفْسی كه در درون برای استحكام بدن استخوان میسازد، در بیرون برای حفظ بدن، بنای مستحكم میسازد، چون استعداد ابزار سازی در ذات نفسِ مجرد انسان هست و لذا میتوان گفت همهی حركات بیرونی به طور طبیعی به استعداد نفس ناطقهی انسانی متصل است. حال اگر نفس انسانی در همان بستری قرار گیرد که اعضای بدن و استخوان و قرنیهی چشم را ساخت، که در اوج ظرافت و دقت ساخته شده، ابزارها و وسایل بیرونی مورد نیاز خود را نیز به زیبایی میسازد.
در دورهی جنینی، نفس انسان به راحتی به پروردگار خود متصل بود و از نور الهی جهت ساختن اعضاء مورد نیازش الهام میگرفت. حال اگر انسانها در زندگی زمینی چنین ارتباطی را حفظ کنند استعداد ابزارسازی آنها به سوی ساختن بهترین ابزار هدایت میشود و شرایط ظهور تمدنی پدید میآید که انسانها در بستر آن امکان سیر به سوی معنویت را دارا خواهند بود. ولی اگر انسانها خود را از ارتباط با عالم غیب محروم کنند، اولاً: ابزارهای آنها مطابق وَهمیات و امیالشان ساخته میشود و نه مطابق نیازهای حقیقی و تعالی بخش. ثانیاً: چون در آن شرایطی که تلاش میکنند ابزاری بسازند، نفسِ آنها رابطهای با عالم غیب و معنا ندارد و از آن عالم بریدهاند، شغل و کار و فعالیتشان برایشان خسته کننده است.