تربیت
Tarbiat.Org

علل تزلزل تمدن غرب
اصغر طاهرزاده

پرسش و پاسخ، جلسه اول،( انسان معنوی، انسان بی‏ابزار)

بسم الله الرّحمن الرّحیم
سؤال: از آن‌جایی که هنوز آن طور که باید و شاید مجامع علمی و آموزشی ما به نقد غرب و مدرنیته نپرداخته‌اند، هر وقت بحث نقد مدرنیته به میان می‌آید سؤالات زیادی در ذهن مخاطبان ایجاد می‌شود و لذا اجازه دهید که آن سؤالات با زاویه‌های مختلف طرح شود تا إن‌شاءالله نکات مبهم بحث مرتفع گردد، هرچند ممكن است بعضی از آن‌ها تكراری باشد ولی طرح مجدد آن‌ها به جهت روشن‌‌ترشدن بحث است. حال اولین سؤال این است که حد استفاده از ابزارها به عنوان یك فرد و به عنوان یك جامعه یا یك تمدن چقدر باید باشد؟
جواب: قبل از آن که به سؤال جنابعالی بپردازم در تأیید فرمایش شما عرض می‌کنم که آری، برای عبور از یک تمدن و ورود به تمدنی دیگر، انبوه سؤالات به میان می‌آید و سؤالاتی که نشان می‌دهد، به جهت غلبه‌ی تمدن غربی، موضوع مورد بحث در هاله‌ای از ابهام است، ظاهر می‌شود و بنده نیز معتقدم تا این سؤالات به خوبی تبیین نشود عزم گذار از فرهنگ مدرنیته پدید نمی‌آید. اما در رابطه با سؤال جنابعالی لازم است به این دو مقدمه دقت كنید. اولاً: انسان باید متخلق به اخلاق الهی شود. ثانیاً: خداوند بدون ابزار، ایجاد و خلق می‌كند. با توجه به این امر می‌دانیم که در نهایت انسان به جایی می‌رسد که در قیامت به هر چیزی فکر کند، آن چیز واقع می‌شود. از آن طرف انسان باید در دنیا مقدمات زندگی قیامتی خود را فراهم کند و آرام‌آرام نیاز خود به ابزارها را به حدّاقل برساند. از طرفی انسان تا به مقام عقل نرسیده و در مقام نفس است، جهت رفع حوائجش نیاز به آلت و ابزار دارد، در تعریف نفس می‌فرمایند: «النَّفْس کمال الاول لِجِسْمٍ آلِی ذِی حَیات»(142) نفس کمال اول برای جسمی است که در عین داشتن حیات، نیاز به ابزار دارد. پس مقام نفس مقام نیازمندی به ابزارها است، برعکسِ مقام عقل، که انسان در آن مقام، بدون ابزار حوائج خود را ایجاد می‌کند. به عبارت دیگر انسان در موطن نقص، نیاز به ابزار دارد. ولی چون این نقص، ذاتی انسان نیست پس نیاز به ابزار، ذاتی انسان نیست و در موطن بی‌ابزاری به اصل خود رسیده است. حال با توجه به این‌كه قیامت مقام ابدیت ما است و در آن‌جا جهت رفع حوائجِ خود بدون نیاز به ابزار، با اراده اموراتمان می‌گذرد، باید جای ابزارها را در زندگی دنیایی مشخص کنیم و به همان اندازه برای آن‌ها ارزش قائل شویم. قرآن خصوصیت قیامت را این‌طور ترسیم می‌کند که: «تَقَطَّعَتْ بِهِمُ اْلاَسباب»؛(143) برای آن‌ها همه‌ی سبب‌ها‌ منقطع می‌شود. چون جنس قیامت آنچنان است که هر چه را طلب کنید بی‌ابزار برایتان خلق می‌شود.
وقتی ابزارمند بودن، ذاتی انسان نیست و اگر انسان اسیر ابزارها شود و با همان روحیه به قیامت برود سال ها در سختی قرار می‌گیرد تا از این حالت آزاد شود، باید با نظر به قیامت ببینیم چقدر باید در زندگی دنیایی مشغول ابزار و وسایل باشیم. اهل بهشت به جهت اعتمادشان به خدا، آنچه را می‏خواهند خلق می‏كنند، چون با ملکاتی که در راستای توکل به خدا با خود به بهشت برده‌اند، اسیر ابزارها نیستید. ولی اهل جهنم به جهت عدم توکل به خدا، و اعتماد بیش از حدّ به ابزار و وسایل دنیایی، در عالمی که همه‌ی اسباب‌ منقطع شده هیچ کاری نمی‌توانند برای خود بکنند، چون همه‌ی امیدشان به ابزارهای دنیایی بوده و نه به خدا، در حالی که در آن عالم از ابزارهای دنیایی خبری نیست. در حقیقت اعتماد به خدا ندارند تا به صِرف طلب از خداوند، حوائج‌شان برآورده شود، زیرا چنین روحیه و ملکاتی را در دنیا برای خود به‌دست نیاوردند.
یكی از مراحل سیر و سلوك این است كه انسان در دنیا، قیامتی شود، و در این راستا در مرحله‌ی اول به ابزار دل نمی‏بندد، و در مرحله‌ی دوم بدون آن‌ها خلق می‏كند. گفته‏اند: «العارِفُ یخْلُقُ بِهِمَّتِهِ»؛(144) عارف كسی است كه همتش كافی است برای خلق كردن هر چیز كه می‏خواهد، چون جنبه‌ی تجردِ خود را تقویت كرده است. عرض كردم كه هر چه جنبه مادی ما غلبه كند ابزار گرایی ما شدیدتر می‏شود، و هرچه جنبه‌ی معنوی ما تقویت شود، آزادی از ابزارها تقویت می‏شود.
در قیامت خودمان با خود واقعی‏مان روبه‌رو هستیم، قیامت مقام ابدیت ماست، پس باید خودمان را در این دنیا براساس قواعد قیامت ارزیابی كنیم تا خود را درست بشناسیم. حضرت علی(ع) در رابطه با قیامت می‏فرمایند: «قَدْ ضَلَّتِ الْحِیلُ وَ انْقَطَعَ اْلاَمَلُ»(145) در آن‌جا نقشه‏ها و برنامه‏ها گم می‏شود و آرزوها قطع می‌گردد.
این ابزارها سرمایه‌ی ابدی ما نیست، سرمایه‌ی ابدی ما در آزادی از این ابزارهاست، باید خود را به بصیرتی برسانیم كه بتوانیم خود را فوق ابزار و آرزوها ارزیابی كنیم. عرفا می‏گویند: اول پَر و بالتان می‏دهند تا پرواز را یاد بگیرید بعداً پر و بالتان را می‏گیرند، تا بی‌پر و بال پرواز کنید. اول دندان و نیرو به شما می‏دهند تا متوجه چنین استعدادی در خود بشوید، بعداً آن‌ها را می‌گیرند تا بدون این وسایل، توان خوردنِ رزق معنوی و قدرت روحانی پیدا کنید. درحقیقت با گرفتن این‌‌ها نمی‏خواهند چیزی از ما بگیرند بلكه می‌خواهند چیزی بالاتر و لطیف‌تر به ما بدهند. به ما غنای از دندان می‏دهند، نه غنای با دندان. تا بنا به فرمایش حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) به جایی برسیم كه: «اِسْتِغْنائُكَ عَنِ الشَّی‏ء خَیرٌ مِنْ اِسْتِغْنائِكَ بِهِ»؛ استغناء و بی‌نیازی تو از یك چیز، بهتر از استغناء تو با آن چیز است، زیرا نخواستن بالاتر از داشتن است.
سیر حیات از نیاز به ابزار شروع می‏شود و باید به بی‏نیازی از ابزار ختم شود. حال اگر شدت نیاز به ابزار در طول زندگی بر روح و روان كسی غالب شد، او در ابدیت نمی‏تواند زندگی بی‏عذابی داشته باشد. انسان‌هائی كه به پیری رسیدند ولی در سیر خودشان نتوانستند از ابزارها آزاد شوند، هنوز كودك‏اند. پیرانِ مكتب توحید، جهانی هستند بنشسته در گوشه‏ای، از دنیا برترند، نه این‌كه گرفتار دنیا باشند.