تمدن جدید انسانها را با آرزوهای مبهم سرگرم میكند كه آن آرزوها ریشه در واقعیت عالم ندارند، انسان غربزده خانه و ماشینی میخواهد که نظام الهی برای ارائهی آن ماشین و خانه ساخته نشده ولی انسان غربزده با هزار زحمت سعی میکند صورتهای خیالی خود را بر طبیعت تحمیل کند تا در نهایت خانه و ماشینی مطابق آرزوهای وَهمی خود بسازد، خانه و ماشینی که پس از مدتی دیگر خیالات او را ارضاء نمیکند و لذا آنها را عوض مینماید. چون انسان غربزده گرفتار تمدنی شده است که به دنبال چیزهایی است که جهان برای بهوجودآمدن آنها خلق نشده است، این است که در كاخهای خیالی وارد میشود. چیزی که در فرهنگ انبیاء به شدّت از آن نهی میشد و به ما توصیه میشود آنچه خداوند در اختیارتان گذاشته برای بندگی شما کافی است. با رضایت به آنچه خدا در اختیارتان گذارده خود را در مسیر بندگی قرار دهید.(52) پیامبر(ص) به مردان آموختهاند كه آنچه در بقیه زنها میطلبی در همسر خودت هست، در این صورت مرد مسلمان با همسر خود درست زندگی میكند. ولی جوانی که تحت تأثیر تمدن وَهمی است وقتی هم ازدواج کرد، طوری گرفتار وَهمیات است که احساس میکند آن همسری كه میخواست به دست نیاورده است. در آن فضا عملاً طوری تربیت شده که همسری را میخواهد که در دنیا وجود ندارد، لذا از زندگی ناراضی است و در سایر امور هم میل و آرزوهایی دارد كه خداوند خلق نکرده است، به جای آن که به نظام الهی راضی شود و در چنین بستری به امور مهمتر از زندگی مادی توجه کند همه همّت او صرف پدید آوردن چیزهایی میشود که خدا برای او خلق نکرده، میسازد و باز خراب میکند و دوباره به فکر ساختن چیز دیگری است که ساخته وَهمیات اوست.
وقتی روشن شود اندیشه در تمدن جدید، ابهامی و پنداری است و نه واقعی، و چون واقعی نیست انسان را به دنبال آرزوهای مبهمی میبرد که هیچ ربطی با معرفت واقعی ندارد، از اینجا معلوم میشود چرا در تمدن غربی اینهمه انرژی به سوی ناکجاآباد مصرف میشود بدون آنکه به سر منزلی مشخص رهنمون شود. آیا وظیفهی حکیمان آن است که در مقابل این تمدن ساكت باشند تا بشریت را به هر جا میخواهد ببرد؟ و از ترس آن که متهم به ضد پیشرفت میشویم اجازه دهیم جوامع بشری هر روز با بحرانی جدید روبهرو شوند؟ غافل از اینکه آنچه در این بحرانها فراموش میشود مذهب است.
ابتدا باید به خوبی تبیین شود این تمدن با رویکردِ دنیاییاش هیچ جایی برای دین باقی نمیگذارد. راه بازگشت به دین، پشت سرگذاشتنِ تمدن غربی است. امام خمینی«رضواناللهعلیه» در پیام استقامت، جملهی عجیبی دارند. میفرمایند: «راستی اگر مسلمانان مسائل خود را به صورت جدی با جهانخواران حل نكنند و لااقل خود را به مرز قدرت بزرگ جهان نرسانند آسوده خواهند بود؟»
یعنی؛ تا جهان اسلام یك ابرقدرت جهانی نشود هیچگاه از دست تمدن غربی راحت نمیشود. معنی ندارد كه هر روز بخواهیم به تمدنی نزدیک شویم که با موجودیت دینی ما درگیر است، هرگز نباید با حركات انفعالی در مقابل اتهامات واهی که ریشه در ذات ضد دینی این تمدن دارد، به دفاع از مذهب بپردازیم. بلكه باید ثابت كنیم تمدن غربی در آنچنان حجاب سیاهی فرو افتاده كه شعور درك مذهب و نبوت را ندارد، تا گرایش به غرب از چشم و دل جوانان ما بیرون آید. اگر میخواهیم مشكل تهاجم فرهنگی را حل كنیم، باید کورچشمی و بحرانی بودن تمدن غربی را به درستی تبیین نماییم.