با توجه به مقدماتی که در رابطه با فهم ذات تمدن غربی گذشت، شاید وقت آن شده است که بتوان بیپرده و با صراحت بیان کرد، بین روحیهی مذهبی و روحیهی مدرنیته، جز تضاد، هیچ گونه ارتباط دیگری نمیتواند وجود داشته باشد و هركس كه میخواهد با حفظ روحیهی دینداری با فرهنگ مدرنیته آشتی كند، خیال خامی در سر میپروراند.
مسلمانانی كه تعلق به غرب دارند بیش از ارتباط با پوستهی دین نمیتوانند با حقیقت دین مرتبط باشند، اینها هویت خود را در غرب میجویند و میخواهند با عصریکردن دین، دین را قربانی علوم غربی و نگاه غربی کنند. اینها بخواهند یا نخواهند در حقیقت از نگاه دین به عالم و آدم بیگانهاند و بیخبری ایشان از حقایق آسمانی موجب میشود كه خود را از نظر فكری و روحی به مقام دستیاران «غرب پرستی» تنزل دهند و با هرگونه معنویتِ راستین به نبرد برخاسته و از جهت نظری هرگونه معنویتی را منكر میشوند. اینان حتی اگر بخواهند بر ضد استیلای اجانب پیكار كنند، شیوه و روششان همان روش غربیهاست؛ همانطور كه غربیها با روشهای گسسته از معنویت و دوری از سُنَنِ آسمانی با یکدیگر مقابله میکنند، همان روش را پیشه میکنند، و نتیجهی آن پیكار، چیزی جز فرهنگ غرب نیست.
آری اگر روش مبارزه با غرب، غیر دینی باشد، همان مبارزهی غرب با غرب است. روش مقابلهی انبیاء با دنیای جاهلیت برای آن بود که افق جان انسانها از زمین به سوی آسمانِ معنویت کشیده شود و با عالم بیکرانهی قدس آشنا شوند. ولی رقابتهایی که با فرهنگ غربی بین کشورها و اندیشهها پیش میآید، طوری است که باز راه آسمان به سوی بشر بسته است، مثل رقابتی که بین جهان کمونیسم و جهان سرمایهداری پیش آمد. این رقابتها رقابت سگان است بر سر جیفهی گندیدهی دنیا. رقابتهای روشنفکرانه چیزی غیر از رقابتِ تمدن دینی با فرهنگ غربی است. روشنفکر غربزده ابتدا پذیرفته است تکنولوژی غربی و لیبرال دموکراسی غربی کمال است و می خواهد بقیه را نیز در چنین فضایی وارد کند و دعوا بر سر آن است که چه کسی زودتر وارد شود. اینها با سیاست امپریالیستی و اخلاق مبتذلِ غرب مخالفاند و نه با فرهنگ و نگاه غربی به عالم و آدم.
سخن ما این است كه اساساً آن تمدن با آن گرایش و آن نوع زندگی که مدّ نظر خود دارد، یک تمدن ضد دینی است و ثابت و متغیر خود را دارد و كسانی كه تلاش میكنند تا با نزدیکی اسلام به غرب به زعم خود به اسلام آبرو دهند باید بدانند با این کار اسلام را از کارآیی لازم خارج کردهاند و دیگر آن اسلام، اسلامی نیست که بتوان با آن جهان را از ظلمات مدرنیته رها نمود. این ها بهجای اینکه خدمتگذار اسلام باشند، كارگزاران غرباند.
مسلمانانی که شیفتهی غرباند سعی شان آن است که در تأیید فرهنگ غربی روایتی پیدا كنند تا بگویند ای غربیها! یك نمره بیست هم به ما بدهید! ما هم كارهای شما را در اسلام قبول داریم! اینها دانسته یا ندانسته فرهنگ غرب را به جای فرهنگ اسلام نشاندهاند.
ای بسا ابلیس آدم روی هست
پس به هر دستی نباید داد دست
كسانی مثل تقی زادهها و تدینها با آن که ابتدا عمامه سرشان بوده است ولی در مقابل مرحوم مدرس ایستادند و رضاخان را تثبیت کردند. پس میشود با ظاهر اسلامی و با تمسک به چند روایت به جای تبلیغ اسلام، غرب را تبلیغ و تثبیت کرد. عمده توجه اساسی به تفاوت رویکرد غرب در نگاه به عالم و آدم است، در سیرهی انبیاء غلبه با معنویت و پاكی و صفاست، نه با مادی گرایی و عیاشی و شهوترانی.
باید توجه داشت سیرهی کلی دین در نظر به عالم و آدم كدام است، نه اینكه به عنوان نمونه یك نكته را از دین درآوریم و از رویکرد اصلی آن غافل باشیم. پیامبر خدا(ص) بنا به دستور خداوند در قرآن، نسبت به اهل بیت خود سفارش فرمودند تا مردم با رجوع به امامان معصوم(ع) در دینداری خود بیراهنما نمانند و پایدارتر باشند و لذا بعد از آن که گفت: نسبت به ذیالقربای پیامبر(ص) مودّت و محبت بورزید(76) فرمود: آنچه نسبت به محبت و مودّت ذیالقربی گفتم برای خودِ شما مفید است.(77) حال عثمان وقتی خلیفه شد بدون توجه به موضوع عصمت اهل بیت پیامبر(ص)، اموال بیت المال مسلمین را به جیب اقوام خود سرازیر کرد و گفت پیامبر(ص) هم همین کار را کرد، به طوری که کُلّ خراج یک سال آفریقا را یکجا به داماد خود مروان حکم بخشید.(78) در حالی که این رویکرد با آن رویکرد از زمین تا آسمان متفاوت است. آری اسلام می گوید شراب حرام است تا در عین آسیبندیدن بدن، روح عبودیت در انسانها تقویت شود و خوف از جلال پروردگار در قلبها زبانه بکشد، و این غیر از آن است که روشنفکر مسلمان میگوید غربیها هم ثابت کردهاند نوشیدن شراب موجب خرابی کبد میشود، پس اسلام و غرب هر دو یک حرف دارند و یک منظر را دنبال میکنند!