تربیت
Tarbiat.Org

علل تزلزل تمدن غرب
اصغر طاهرزاده

تنبلی روحی و غفلت از ابعاد عمیق دین

روح‌ ضعیف و كودكانه است كه تمایل دارد، برای هرچیز صورت سازی كند، حتی خدایی برای خود می‌سازد که بتواند تصور كند و با صورتِ تصوری که برای او ساخته با او انس بگیرد. ذهن تنبل سعی می‏كند معنویت را ساده كند در حالی که معنویت در مرتبه‌ای بالاتر از وجود مادی است و ما را دعوت می‌کند که به آن بپیوندیم، نه این‌که آن در عین باقی‌ماندن ما در ساحت مادی، به ما بپیوندد.
ساده‌کردن امور معنوی در فرهنگ غربی موجب شده که معنویت آنچنان سیر نزولی پیدا کند که تا حدّ ماده پائین بیاید و لذا سعی می‌کنند برای روح نیز تعریفی مادی داشته باشند و در حدّ یک پدیده‌ی مادی با آن برخورد کنند.
عرض شد نیاز به ساده سازی، علاوه بر این‌كه ناشی از تنبلی روحی است، بسیاری از حقایق معنوی را نادیده می‌گیرد و این در حالی است که گمان می‌کنند با این کار علم را در دسترس همگان قرار داده‌اند، غافل از این که همگان را از معارف عالیه محروم نموده‌اند چون در آن فضا هرکس تصور می‌کند می‌تواند همه چیز بداند و نیازمند به عالمان عمیق و حکیمان بزرگ نیست. این‌جاست كه می‏بینیم امر ساده كردن علم با سیر قهقرایی آن همراه شده و یك نوع متدین مآبی كه همراه است با یك نوع احساسات مبهم دینی به صحنه می‌آید و جای دین‌داری واقعی می‌نشیند. امام صادق(ع) فرمودند: «قَطَعَ ظَهْرِی اثْنَانِ عَالِمٌ مُتَهَتِّكٌ وَ جَاهِلٌ مُتَنَسِّكٌ»(110) دوکس پشت مرا شکستند؛ عالمِ بی‌پروا و جاهل متوقف در ظاهر عبادات. این دو گروه هیچ کدام راه ارتباط با عالم غیب و معنویت را نیافته‌اند؛ یا خود را در حدّ مفاهیم علمی متوقف کرده‌اند، یا قالب عبادات را گرفته‌اند و از قلب آن‌ها غافل‌اند.
اسلام همیشه از كسانی ضربه خورده كه دین را آنقدر ساده می‏كنند و پائین می‏آورند كه دیگر دین نیست، و از نتیجه‌ی‌‌ عالی که باید به افراد بدهد خالی می‌شود. وقتی دین فقط در حد الفاظ و حركات پائین آمد آیا می‌تواند روح انسان را به سوی معانی قدسی سیر دهد تا انسان در مقایسه‌ با زندگی غیر دینی، دین را انتخاب کنند؟
آری: باید به ظاهر دین توجه کامل داشت، زیرا در صورتی نتیجه حاصل می‌شود که قالب و قلبِ دستورات هر دو رعایت ‌شود ولی نباید با روحیه‌ی ساده‌کردنِ همه‌چیز، دین را در حد حروف و حرکات محدود کرد و در آن متوقف شد. به همین جهت در دین تأکید می‌شود حضور قلب، شرط قبولی عبادات است،(111) چون از این طریق دین از حقیقت خود جدا نمی‌شود. بعضی طوری بر روی سادگی دین تأکید می‌کنند که گویا دین برای افراد احمق به وجود آمده! حقیقت این است که این نوع طرز فکرها جلوه‌ی دیگری از غرب‌زدگی است که با هرگونه تفکر عمیق‌تر از آنچه غرب می‌شناسد، مخالف‌اند.
باز تأکید می‌کنم که دین طوری است که هرکس به اندازه‌ی قابلیت خود می‌تواند از آن چیزی بفهمد اما این به آن معنی نیست که دین باید آنچنان پائین بیاید که نادان‌ترین افراد گمان کنند کاملاً می‌توانند از همه‌ی آن سر در بیاورند.
تفکری که شعار ساده‌کردن دین را می‌دهد و مدعی است ظاهر قرآن و روایات برای ما کافی است، از این موضوع غافل است که قرآن و روایات ما را دعوت به تدبّر در خود کرده‌اند، و بدیهی است حاصل تدبّر در قرآن و روایات می‌تواند اندیشه‌هایی راه‌گشا باشد، که این به مذاق آن‌هایی که شعار ساده‌کردن دین را می‌دهند خوش نمی‌آید.(112)
حضور قلب ادب خاصی را می‌طلبد و توجه به معنی الفاظ به آن امر كمك می‏كند، حال با توقف روی سطح و ظاهر دین به بهانه‌ی ساده‌كردن آن، چگونه می‌توان قلب را از همه‌ی ظواهر دنیایی منصرف کرد و به انوار الهی متوجه نمود. کسی که با انوار الهی آشنا نیست چگونه به آن‌ها روی کند؟ متوقف شدن بر روی ظاهر دین خطر مقدس مآبی را پدید می‌آورد که حضرت امام خمینی«رضوان‌الله‌تعالی‌علیه» در مورد آن‌ها می‌فرماید: «ما از شرّ این مقدس‌مآبان به خدا پناه می‏بریم»؛(113)چون شخصیت افرادِ سطحی و مقدس‌مآب طوری است که نه می‌توان با آن‌ها جنگید و نه می‏توان از آن‌ها در امان بود و به مسیر زندگی دینی خود ادامه داد، به راحتی بازیچه‌ی دشمن می‌شوند و لذا دشمنان سخنان خود را با لعاب مقدس‌مآبی، از زبان آن‌ها اظهار می‌کنند.(114)