از بدترین خصوصیات تمدن غربی این است كه «مردن» را نمیشناسد تا خطر هلاکت خود را بفهمد و تفاوتِ عاقبت بهخیرشدن را از ویرانشدن و بیثمرگشتن باز شناسد. نگاه به مرگ روشنگرترین وسیله برای درست تحلیلکردن زندگی است. مرگ؛ در نگاه دینی یک رفیق آشناست، جزئی از زندگی و بُعدی از حیات است. در نگاه دینی با مرگ، بسیار خوب برخورد شده است، به طوریكه شما پایینترین درجهی حیات را، حیات زمینی میدانید. لازمهی خوب زندگی کردن آن است که انسانها نسبت به مردن اضطرابی نداشته باشند وگرنه آن را كابوسی روبهروی حیات خود میپندارند و لذا تمام زندگی آنها می شود تلاش برای نمردن، و این به هلاکت کشاندن زندگی است. وقتی در بینش یک جامعه روشن شد مردن سیرِ حیات زمینی به سوی حیات غیبی و قیامتی است، زندگی خود را با توجه به گسترهی عالم بعد از مرگ شکل میدهد و روابط خود را با دیگران و طبیعت در افقی گستردهتر از منافع زودگذر مادی تعریف میکند، چیزی که در تمدن غربی هرگز مورد توجه نیست.
قرآن در آیات متعددی بنی اسرائیل و قوم یهود را مورد عتاب و ایراد قرار می دهد، چون فرهنگ بنیاسرائیل یك فرهنگ منحط مادی است که ما امروز نمونهی بارز آن را در فرهنگ غرب میبینیم. غربِ امروز از نظر مبنای فكری و فرهنگی یهودی است، هر چند از نظر اعتقاد فردی به حضرت مسیح(ع) گرایش دارد و به همین جهت در موضعگیریهای سیاسی همواره به نفع اسرائیل موضعگیری میکند. خداوند در قرآن وقتی خصوصیات یهود و نصاری را ذكر میكند، تاكید میفرماید مواظب باشید به آنها نزدیک نشوید زیرا نزدیکشدن به فرهنگی که سراسرِ نگاهش به زندگی، نگاه مادی است برای ما ضربهپذیری فراوانی پیش میآورد.(81)