تربیت
Tarbiat.Org

علل تزلزل تمدن غرب
اصغر طاهرزاده

غرب و واژگونی ارزش‌ها

تمدن غربی با چشم‌بستن بر روی معنویات، طوری فرهنگ خود را تئوریزه و سازماندهی کرده است که گویا افراد معتقد به حقایق غیبی در جای متهم هستند! شاید بتوان گفت اساسی‌ترین دلیلِ ظلمانی‌بودن این تمدن در همین نکته نهفته است. وگرنه همیشه در تاریخ افراد لاابالی و کسانی که به حقایق معنوی وقعی نمی‌‌نهاده‌اند، بوده‌اند، ولی نه به عنوان فرهنگی که مدّعی باشد، بلکه به عنوان گناهکارانی که نتوانسته‌اند بر امیال خود غلبه کنند. انبیای الهی و متدینینِ به عالم غیب و قیامت دارای شعور لطیفی بوده و هستند كه در عین توجه به حقایق معنوی، از وجود و نور آن‌ها در جان خود بهره‌مند می‌شدند، تا آن‌جایی که مظاهر عالم غیب را در عالم ماده می‌شناختند. مثلاً در روایت داریم رسول خدا(ص) می‌فرمایند: «مَا بَینَ قَبْرِی وَ مِنْبَرِی رَوْضَةٌ مِنْ رِیاضِ الْجَنَّة»؛(121) بین قبر و منبر من باغی است از باغ‌های بهشت. یا محل وادی السلام در پشت نجف را مظهری از بهشت می‌دیدند.(122) بعضی از روح‌ها آنقدر لطیف‌اند كه می‏توانند حقایق معنوی جاری در عالم ماده را حس كنند، به طوری که عالم ماده حجاب بین آن‌ها و آن حقایق نمی‌شود. آری دیدن حقایق و اسرار غیبی، نیاز به روحِ تربیت شده و رشد یافته دارد که باید زمینه‌ی آن فراهم شود، حال عنایت کنید کار به کجا کشیده است که نه‌تنها تمدن غربی متوجه چنین نقصی در خود نیست، بلکه معتقدین به این حقایق را مسخره می‏كند.
کسانی که تحت تأثیر تمدن غربی هستند و نگاه آن‌ها در آن محدوده شکل گرفته می‏گویند: چه فرقی می‏كند در مسجد نماز بخوانی یا در خانه؟! یا چرا برای حَرم ائمه‏(ع) ارزش خاص قائلید؟ این‌ها نه‌تنها از آن روح لطیفی که متوجه باشد مكان‌های مقدس مظاهر حقایق غیبی هستند، محرومند، حتی منکر وجود چنین حقایقی نیز شده‌اند. ممکن است بعضی مؤمنین نتوانند آن حقایق را در آن محل‌ها درک کنند ولی همین که ایمان به سخن امامان معصوم(ع) دارند و از آن‌ها تبعیت می‌کنند ناخودآگاه تحت تأثیر برکات معنوی آن حقایق قرار می‌گیرند.
وقتی تربیت‌یافته‌گان تمدن غربی و برنامه‌ریزان آن تمدن از ظرایف معنوی عالم هستی غافل باشند هرگز نمی‌‌توانند زندگی خود و مردم خود را به جاودانگی‌های عالم هستی پیوند بزنند تا حاصل کار و مأنوسات روحشان جاودانه بماند.
وقتی به کمک رعایتِ دستورات الهی که به‌وسیله‌ی انبیاء به بشر رسیده، بالی به سوی آسمان معنویت نمی‌گشایند چگونه می‌توانند زندگی را ادامه دهند؟ فرهنگی که پنجره‌ای به سوی عالم بیکرانه‌ی هستی باز نکرده تا با پروردگار عالم به نیایش بنشیند، تا کی می‌تواند با زندگی مرده‌ی خویش به‌سر برد؟ تصور این‌چنین زندگی چگونه می‌تواند حرارت امیدِ ادامه‌دادن آن را در انسان شعله‌ور نگه دارد؟ چون هنوز نور ایمان در مردم ما زنده است تا مغز استخوان خود پوچی زندگی غربی را احساس نکرده‌اند و نمی‌فهمند بر روان انسان غرب‌زده چه می‌گذرد. ولی اگر همچنان غافلانه به‌سوی غربی‌شدن پیش رویم گرفتار راه بی‌برگشتی خواهیم شد که همه‌ی پنجره‌های امید را به روی ما می‌بندد. آرزو می‌کنیم جدولی بود حل می‌کردیم تا از بودن خود کمی غافل شویم.
وقتی پنجره‌های ارتباط با غیب در مقابل دل‌‌ها مسدود گردد، مرگِ یک ملت‌ شروع می‌شود، دل‌های خفته دیگر نگران سرنوشت هلاکت‌بار خود نیست، هرچند روز به روز آثار آن در زندگی آن‌ها نفوذ کند، پس به آیه قرآن بیندیشید که می‌فرماید: «فَإنَّها لاتَعْمَی الاَبْصارُ وَلكِنْ تَعْمَی القُلُوبُ الَّتی فِی الصُّدُور»؛ آن تمدن‌هایی که هلاک شدند چشم سرشان کور نبود، چشم دلشان کور بود که در سینه داشتند.
خداوند ما را دعوت می‏فرماید تا در زمین سیر كنیم، سؤال می‌کند: چرا آن‌هایی که بر حسّ‌گرایی و کمّیت‌بینی اصرار دارند، نمی‌روند زمین را سیر کنند. «اَفَلَمْ یسیرُوا فِی‏اْلارَضِ»؛ سیری که قرآن توصیه می‌فرماید، یک سیر تفریحی و لغو و بیهوده‏ نیست، زیرا حق تعالی انسان را به كار لغو دعوت نمی‏كند، بلكه می‏خواهد آثار باقیمانده از تمدنِ كسانی را ببینیم كه تحرك و تلاش و علم داشتند ولی چون جهت‌گیری معنوی نداشتند به نتیجه نرسیدند.
تحقیقات انجام‌شده و آثار باقی‌مانده از تمدن فراعنه نشان می‌دهد با دقیق‌ترین قوانین علمی آشنا بوده‌اند. اهرام مصر را به‌گونه‏ای طراحی کرده و ساخته‌اند كه حتی بعضی از نكات آن هنوز برای بشر روشن نشده، از دقت‌هایی که در سنگ‌شناسی داشته‌اند بگیرید تا قدرت حمل و نقل سنگ‌های فوق العاده بزرگ، تا بقیه‌ی دقت‌ها که جای بحث آن این‌جا نیست. به عنوان نمونه، در سنگ شناسی، علمی به نام كانی‌شناسی وجود دارد كه کم‌تر از صد سال از عمر آن نمی‏گذرد. در این علم بررسی می‏كنند كه سنگ را از چه جهتی بُرِش دهند تا مقاومت آن بیشتر شود، این علم در برش سنگ‌های اهرام مصر رعایت شده است. از طرف دیگر حركت‌دادن این سنگ‌ها، به‌خصوص سنگی که سقف هر هرمی را تشکیل می‌داده، از فاصله 400 كیلومتری، آن هم از روی آب، کار بسیار عجیبی است. در زمان كنونی و با كمك تمام تكنیك‏های موجود این کار ممكن نیست. امروزه طبق محاسباتی كه انجام شده حتی نمی‏توانند این سنگ‌ها را جابجا كنند. حال با این وجود و با تمام قدرت تكنیكی و علمی كه آن تمدن داشت، به نتیجه نرسید و نابود شد.
نمونه‏ای دیگر از توانایی تمدن فراعنه، تقسیم آب رود نیل است كه با وجود جزر و مدّ شدیدی که دارد كانال‌های آب به طوری تنظیم شده كه نهایت استفاده را با كمك همین جزر و مدّ، می‏كرده‏اند، و امروزه هم همان روش و همان كانال‌ها مورد استفاده است. در سال‌های اخیر که مهندسین خواسته بودند آن را تغییر دهند، سبب خشكسالی در اطراف رود نیل شدند. حتی خداوند می‏فرماید: آنچه جادوگرانِ دربار فرعون ارائه دادند «سحر عظیم» بود.(123) معلوم است کار پیچیده‌ای بوده كه خداوند می‏فرماید سحر آن‌ها عظیم بود. ولی با این‌همه؛ ناکام ماندند و قرآن در باره‌ی آن‌ها می‌فرماید: «وَنُمَكِّنَ لَهُمْ فِی الْأَرْضِ وَنُرِی فِرْعَوْنَ وَهَامَانَ وَجُنُودَهُمَا مِنْهُم مَّا كَانُوا یحْذَرُونَ»؛(124) به فرعون و هامان و لشکریانشان آن‌چیزی را نشان دادیم و با چیزی روبه‌رویشان کردیم که همه‌ی تلاششان آن بود که با آن روبه‌رو نشوند و از آن فرار کنند.
همان قاعده‌ای که تمدن فراعنه را ناکام گذاشت در تمدن غربی به چشم می‏خورد و همچنان که عرض شد این تمدن نه تنها نسبت به آنچه چشم دین می‏بیند، كور است بلكه آنچنان به دست‌آوردهای خود مغرور است كه حقایق دینی را انكار می‏كند و كورچشمی خود را عین بصیرت می‏داند و گرفتار واژگونی ارزش‌ شده است. این است که تأکید می‌شود هراندازه مبانی معرفتی این تمدن و كورچشمی آن بیشتر شناخته شود، بیشتر ارزش دینداری معلوم می‌گردد و هرقدر دینْ خالص‌تر و از تحریفات پاک‌تر باشد، قدرتِ گذار از تمدن غربی در آن بیشتر است.
خطر از آن‌جا ما را تهدید می‌کند که تمدن غرب را بریده از گذشته و آینده‌اش بنگریم و حیاتِ در حال اضمحلال و بی‌آیندگی آن را نبینیم.
در تحلیل وضع امروزی غرب گفته‌اند: «تمدن غربی مانند خروسی می‏ماند كه سرش را بریده‏اند، برای مدتی كوتاه این طرف و آن طرف می‏دود، با حركتی سریع و بدون هدف، تا جان آن بدر رود و بمیرد.» تمدن فعلی تمدنی است كه تحولات آن بسیار زیاد است اما تحولاتی سرگردان که روند فروپاشی آن را سریع‌تر می‌کند. بدون آن که تذکرات حکیمان را در امر فروپاشی جدّی بگیرد.