تربیت
Tarbiat.Org

علل تزلزل تمدن غرب
اصغر طاهرزاده

گمان علمی یا یقین علمی؟

«رنه‌گنون» یكی از مسائل قابل توجه در علم جدید را چنین بیان می‌کند؛ «علم، وقتی به شكل جدید به‌وجود آمد، نه تنها فقط عمق خود را از دست داد بلكه می‏توان گفت فاقد استحكام لازم گشت، زیرا پیوستگی علم به اصول معنوی است كه آن ‌را از تغییر و تزلزل مصون می‏دارد. در صورتی كه وقتی علم منحصراً در جهانِ تغییر و تحول محصور گردید و از اصول معنوی منقطع شد، دیگر هیچ جنبه‌ی با ثباتی كه بتواند برآن تكیه كند در بر ندارد و چون متكی بر هیچ پایه‌ی محکمی نیست به احتمالات و نظریه‏های فرضی محدود می‏شود كه این نظریه‏ها نیز صرفاً ساخته‌ی خیال پروری فرد است.»(42)
علم جدید، علم به نمود‌ها است بدون توجه به این‌که نمودها ریشه در بودها دارند، و به همین جهت آن علمی نیست که متوجه حقایق باشد، علمی فاقد استحكام است، زیرا صرفاً تجربی است و در میان جزئیاتِ پراکنده در حال جستجو است، به تعبیر ابن سینا «ظُنُون پراکنده است» گمان‌هایی که ریشه در هیچ حقیقت یقینی ندارد. یك وقت علم تجربی در عین نظر به جزئیات یک نظر هم به جنبه‌ی غیبی آن‌ها دارد و متوجه سنن پایدار عالم است، در این صورت چون عالم غیب ثابت و پایدار است چنین علمی ضایع نمی‏شود و به اندازه‏ای كه وصل به غیب است استحكام دارد، و برعکس، به اندازه‏ای كه از اتصال غیبی خود جدا شود ضایع و متزلزل می‏شود. از آنجایی كه علم جدید به بهانه‌ی استقلال از معنویت، كاملاً رابطه‏اش را با غیب قطع كرده است و در محدوده‌ی تجربه‌ی صرف سیر می‌کند و درنتیجه استحکام لازم را ندارد، ملاحظه می‌فرمایید امروز نظریه‏ای مطرح می‏شود، و فردا خلاف آن بیان می‏گردد. مثلاً امروز می‏گویند فلان غذا برای فلان بیماری ضرر دارد فردا می‏گویند ضرر ندارد، شما در تاریخ معاصر از این نظریه‏های متفاوت و گاهی متناقض بسیار می‏یابید.(43)
وقتی متوجه باشیم علم تجربی در فرهنگ غربی، مثل علم تجربی در نزد حکیمان گذشته نیست و امروزه این علوم از اصول معنوی منقطع شده‌اند و در جهانِ تحول و تغییر محصور گردیده‌اند، می‌فهمیم چرا در نگاه علم تجربی امروزی دیگر هیچ جنبه‌ی با ثباتی كه بتوان بر آن متكی بود، وجود ندارد، و به هیچ نظریه‌ی علمی نمی‌توان اعتماد نمود، بر همین مبنا است که یقینِ علمی تبدیل به پندار و خیال می‏شود و امروزه ظهور و نمود آن را در انبوه اظهار نظرهای متفاوت و متناقض می‏بینید.
شعار عدم جزمیت كه نباید هیچ سختی را به صورت یقینی اظهار کرد، یك بیماری است، نه یك هنر و امتیاز، علت آن هم آن نوع از علوم تجربی است که از اصلِ غیبی خود رها شده‌اند. امور مورد بحث در علوم امروزی بر فرضیات ذهن عالمان علوم تجربی تکیه دارند، در صورتی که علوم حکیمان گذشته بر سنت‌های معنوی عالم تکیه داشت، ذهن عالمان علوم تجربی امروزی، همواره در تغییر است ولی اگر بر سنت‌های معنوی تکیه داشت چنین نبود.