فرهنگ غربی با بستن راه عالم قدس بر روی قلب انسانها و با ایجاد انواع سرگرمیها نعمتی همچون اوقات فراغت را ضایع نموده است. خداوند نعمتی به نام اوقات فراغت در این جهان برای ما گذاشته است تا انسانها از یک طرف فرصت عبادت و از طرف دیگر ملکهی زهد نسبت به دنیا را در خود رشد دهند، و در فرصتهایی که پیدا میکنند هر چه بیشتر از دنیا فاصله بگیرند و به خدا نزدیك شوند. حضرت امام سجاد(ع) در دعای مكارم الاخلاق میفرمایند: «وَارْزُقْنی صِحَّةً فِی عِبادَةٍ، وَ فَراغاً فی زَهادَةٍ»؛ خدایا! از تو سلامتی میخواهم برای بندگی، و فراغت میخواهم برای زهد پیشگی. از خدا میخواهند اوقات فراغتشان وسیلهی زهد در دنیا شود و فرصت اُنس با خدا باشد.
تمدن غربی با ایجاد روحیهی عیاشی، اوقات فراغت انسانها را بستر نزدیكشدن هرچه بیشتر به دنیا و لذات آن کرده، به طوری که اوقات فراغت، عامل اضمحلال تفكر وعبادت شده است. در تمدن غربی بشر به کلی فراموش میکند كه حیات دنیایی را فرصتی بگیرد برای تغییر خود و شایستهی شدن برای قرب الهی. این تمدن حیات دنیایی را فقط به عنوان شرایطی برای تغییر دنیا میشناسد. بنا بود خود را آنچنان تغییر دهد كه شایستهی قرب الهی شود ولی تغییر خود را رها كرده و سراسرِ زندگی را به تغییر بیرون خلاصه كرده است.
آیا جای شگفتی نیست كه در بازیهای ورزشی هر روز زمینهای جدید به صحنه میآید تا هر چه بیشتر انسانها در بازی و سرگرمی باقی بمانند؟ و از این طریق اوقات فراغت را با انواع بازیها و سرگرمیها تمام كنند؟ طوری شده که اوقات فراغتِ بهجز سرگرمی معنی دیگری نمیدهد. در حالی که در فرهنگ دینی هر کس به جایی رسید با استفادهی صحیح از اوقات فراغت بود. دین بستری فراهم میکند تا انسانها در اوقات فراغت خود راه اُنس بیشتر با خدا را در جانشان فراهم کنند. در اوقات فراغت و با زهد و دوری از دنیا انسان متوجه مقامات عالی درون خود میشود. ولی در سرگرمیهای موجود به شدت از مقامات عالیهی انسانی غفلت میشود و عملاً اوقات فراغت از بین میرود. از آن طرف برای اینکه انسانها از اینهمه عیاشی و سرگرمی خسته نشوند هر روز بازی جدید و متنوعی درست میکنند. این جنس سرگرمیهای دنیایی است که پس از مدتی دیگر نمیتوانند روح انسان را ارضاء کنند ولی اگر همان سرگرمی به عنوان کار، جزء زندگی باشد این مشکل را ندارند، مثل تفاوت پیادهروی به عنوان قسمتی از زندگی که باید راه خانه تا مزرعه را طی کنید، با پیادهروی به عنوان ورزش.
ورزش در تمدنهای گذشته به عنوان قسمتی از زندگی و فعالیتی برای دفاع بهتر و ایجاد توانائی بود ولی در حال حاضر با این که در تبلیغ از ورزش موضوع سلامتی و توانائی بدنی مطرح است، در عمل به یك بازی و سرگرمی تبدیل شده است. شکل ورزشهای باستانی نشان میدهد که آن حرکات صورت فعالیتی برای آمادگی جنگی در مقابل دشمن بوده است. وسایل ورزشی زورخانه همان گرز، سپر، تیر وكمان است كه چون امروزه ابزارهای جنگ تغییر کرده، به یك نوع بازی تبدیل شده است، وقتی سرگرمی مقصد و مقصود شد، قهرمانان جامعه پهلوانان خواهند بود، هرچند آن پهلوانان درندهخوترین انسانها باشند. جوانمردی تبدیل به پهلوانی شده است و این وارونهكردن نظام انسانی است. پهلوان كسی است كه به عنوان مثال یك سنگ بزرگ را بلند كند، ولی جوانمرد كسی كه بر خود حكومت نماید و در مقابلِ سخت ترین هوسها و فسادها بایستد.
پیامبراكرم (ص) به آن اشخاصی كه برای زورآزمایی سنگی را بلند میكردند، فرمودند: «أَشْجَعُ النَّاسِ مَنْ غَلَبَ هَوَاه»؛(71) قدرتمندترین شما كسی است كه بر نفس خود غلبه كند. در حقیقت پیامبراكرم(ص) پهلوانی را به جوانمردی تبدیل كردند.
بر هر کدام از مظاهر تمدن غربی بنگرید بر خلاف ظاهر آن، جهت ضد انسانی دارد و چیزی تحت عنوان حق و باطل در آن فرهنگ معنا ندارد. در بینش غربی با فاصلهگرفتن از سخن انبیاء، حرفی بر اساس این كه چه چیزی حق است و چه چیزی باطل معنی ندارد، خوب آن است که انسانهای هوسزده آن را خوب بدانند و حق نیز با همین ملاک ارزیابی میشود. در اومانیسم، منفعت و ضرر بر مبنای هوس انسان تعریف میشود، حتی اگر این منفعت به قیمت ضایع كردن حقوق ملتها باشد، برای آنها مهم نیست. با توجه به این مطلب است که نباید در ارزیابی چنین تمدنی بگوییم کدام قسمتِ آن خوب است و کدام قسمت آن بد است بلكه باید آن را بر اساس جهت کلی که دارد ارزیابی کرد و بدان جهت که در کلیتِ خود حق و باطلی نمیشناسد آن را نفی نمود. البته ممکن است همان امكانات و تجهیزات را در فرهنگ و تمدنی الهی آورده و در آن هضم نمود و بوی متعفن مادهپرستی آن را از بین برد، همچون سگی كه در نمكزار بیفتد و استحاله شود. و همچنان که عرض شد این باید با خودآگاهی و دلآگاهی مردم همراه باشد که به راحتی ممکن نیست.