انبیاء الهی؛ ایمان و شهود را بر عمل مقدم داشتهاند، در حالیكه تمدن جدید، عمل را بر شهود و ایمان برتری داده و حتی این تمدن كار را به جایی كشانده كه حاكمیت عمل را تنها مشغلهی خود ساخته و منكر هر نوع معنویت راستین شده است. برعكسِ انبیاء كه بر تقدم احوال آسمانی نسبت به عمل تاكید میكنند و در عین حال مقام مشروع عمل را در زندگی انسان منكر نیستند و خودشان در زندگی خود این مطلب را نشان دادند.
در فضای فرهنگ مدرنیته؛ کارِ بشر به جایی رسیده است كه اگر سجده طولانی داشته باشد و از این طریق جان خود را با عالم معنویت مرتبط کند، گویا هیچ كاری انجام نداده است، ولی اگر یك جاده بسازد، تا زودتر به سر کار خود برود، کاری انجام داده، چون عمل را بر ایمان و شهود ترجیح میدهد ولی یك ساعت تمرکز قلبی بر روی حقایق متعالی کاری حساب نمیشود. در حالی که باید پرسید بشرِ عملزده به سوی کجا اینچنین شتابان در حرکت است؟ انبیاء در عینی که عمل را حذف نكردند تقدم را به ایمان میدهند، زیرا حقیقتِ انسان بدن او نیست، حقیقت او جنبهی مجرد اوست که از طریق حقایق معنوی تغذیه میشود و به نشاط و امید میرسد. دین به انسان توصیه میکند باید آنقدر روی نیت خود كار كرده باشی و آن را با حقایق معنوی آشنا کنی که در كارهای عملی هم نیت الهی تو زنده و فعال باشد. بنا به فرمایش امام صادق(ع) ؛ «وَ لِکُلِّ امْریءٍ ما نَوی ...»(18) هرکس با نیت خود محشور میشود، و میفرمایند؛ كلِّ عمل، نیت است. لذا هرکس باید نیت خود را زنده و الهی نگهدارد تا تلاشهایش به ثمر برسد. اگر نیت انسان فاسد بود و جهت جان به سوی عالم قدس سیر نداشت، به اندازهی همهی كوهها هم خدمت کند هیچ نفعی برای او ندارد.
خداوند خود میتواند به بندگانش كمك كند، خداوند زمینهی امتحان ما را فراهم میکند تا از طریق نیات الهی رشد و تعالی بیابیم. همانطور که رزق هركس را تعیین كرده و به او میرساند. حال اگر ما خوب امتحان بدهیم ما را مظهر ارادهی خود جهت رساندن رزق به بندگانش میگرداند. و از طریق ما رزق بندهاش را میرساند. ملتها آنچه باید بشوند میشوند و آن مسیری را كه باید طی كنند طی میکنند. هركس باید در این مسیر خود را آنچنان اصلاح كند كه مسیرش مسیر اراده خداوند باشد نه مسیر هوس خود.
تمدنی که عمل را بر ایمان و شهود برتری داد، بشریت را به سوی پوچی و بحران سوق میدهد چون عمل یک نوع تغییر صورت موقت است و نمیتواند به خودی خود اصیل باشد و اگر به اصل و مبدأیی برتر از عالم ماده وابسته نگردد، توهّمی محض خواهد بود، زیراآنچه پایدار است معنویت و نیت است و نه خودِ عمل.
اینکه در فرهنگی معنویت و بندگی خدا کار به حساب نمیآید ضربهای است بر پیکر جامعهی انسانی و سبب میشود که عمده تلاش مردم در مسیری قرار گیرد که در نهایت با بهرهای روبهرو نشوند. روحیهی فاصلهگرفتن از معنویت و هجدهساعت در روز کارکردن حاصل چنین فکر و فرهنگی است که شتابها و حرصها در آن زیاد است ولی به سوی هدفی وَهمی. مردمی که باید قسمت عمدهی عمر خود را در جهت سیر به سوی معنویت مصرف کنند و راهی به سوی عالم غیب و ابدیت در جلوی جان خود بگشایند، باور کردهاند اگر هجدهساعت در روز کار نکنند زندگی و عمر خود را باختهاند. چنین مردمی هرگز نمیتوانند زندگی خود را به ثمر برسانند، اینها فراموش کردهاند این فکر و فرهنگ از روزی كه مردم از فرهنگ دینی فاصله گرفتند و به فرهنگ غربی نزدیک شدند وارد زندگی آنها شد. در اسلام هرگز چنین روحیهای تأیید نمیشود، برعکس؛ ما را بیشتر به تفکر دعوت فرمودهاند.
در خبر داریم؛ عَنِ الْحَسَنِ الصَّیقَلِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ(ع) عَمَّا یرْوِی النَّاسُ إِنَّ تَفَكُّرَ سَاعَةٍ خَیرٌ مِنْ قِیامِ لَیلَةٍ قُلْتُ كَیفَ یتَفَكَّرُ؟ قَالَ:« یمُرُّ بِالْخَرِبَةِ أَوْ بِالدَّارِ فَیقُولُ أَینَ سَاكِنُوكِ وَ أَینَ بَانُوكِ مَا لَكِ لَا تَتَكَلَّمِینَ»(19) حسن صیقل گوید: از امام صادق(ع) سؤال كردم مردم روایت میكنند كه تفكر یك ساعت بهتر است از قیام در یك شب. این تفكر چیست؟ امام(ع) فرموند: اینکه انسان در خرابهها و خانهها حركت كند و بگوید: ساكنان تو كجا رفتند و بانیان شما چه شدند، شما را چه شده است كه سخن نمیگویید. و نیز امام صادق(ع) میفرمایند: «كَانَ أَكْثَرُ عِبَادَةِ أَبِی ذَرٍّ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیهِ التَّفَكُّرَ وَ الِاعْتِبَار»(20) اكثر عبادت ابوذر«رحمةاللهعلیه» تفكر و عبرت بود. و همچنین از رسول خدا(ص) داریم که؛ «الْعَاقِلِ أَنْ یكُونَ لَهُ ثَلَاثُ سَاعَاتٍ، سَاعَةٌ ینَاجِی فِیهَا رَبَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ سَاعَةٌ یحَاسِبُ فِیهَا نَفْسَهُ وَ سَاعَةٌ یتَفَكَّرُ فِیمَا صُنْعَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَیهِ وَ سَاعَةٌ یخْلُو فِیهَا بِحَظِّ نَفْسِهِ مِنَ الْحَلَال فَإِنَّ هَذِهِ السَّاعَةَ عَوْنٌ لِتِلْكَ السَّاعَاتِ- وَ اسْتِجْمَامٌ لِلْقُلُوبِ وَ تَوْزِیعٌ لَهَا ..»؛(21) عاقل باید سه ساعت برای خود معین كند؛ ساعتی كه در آن با خداوند مناجات كند و ساعتی كه در آن به حساب خود برسد و ساعتی كه در آن در باره مصنوعات خداوند فكر نماید و ساعتی كه در آن از زندگی بهرهمند گردد و از حلال دنیا استفاده كند، زیرا كه این ساعت كمك ساعتهای دیگر و تفریح الهام دلهاست.
امیرالمؤمنین(ع) در وصیت خود به امام حسن(ع) فرمودند: «لَا عِبَادَةَ كَالتَّفَكُّرِ فِی صَنْعَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَل»(22) عبادتی مانند تفكر در مخلوقات خداوند نیست.
امام صادق(ع) روایت میكند كه رسول خدا(ص) فرمودند: «أَغْفَلُ النَّاسِ مَنْ لَمْ یتَّعِظْ بِتَغَیرِ الدُّنْیا مِنْ حَالٍ إِلَی حَال»؛(23) غافلترین مردم كسی است كه از تغییرات دنیا پند نگیرد و از نقل و انتقالات جهان غفلت كند. امام باقر(ع) میفرمایند: «إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ الْمُدَاعِبَ فِی الْجَمَاعَةِ بِلَا رَفَثٍ الْمُتَوَحِّدَ بِالْفِكْرَةِ الْمُتَخَلِّی بِالصَّبْرِ الْمُسَاهِرَ بِالصَّلَاةِ»؛(24) خداوند دوست دارد كسی را كه بدون جدال با جامعه معاشرت كند، و در خلوت خود اهل تفکر باشد و آراسته به صبر و شكیبائی باشد و شبها بیداری بكشد و نماز بگذارد. امام رضا(ع) میفرمایند: «طُوبَی لِمَنْ كَانَ صَمْتُهُ فِكْراً وَ نَظَرُهُ عَبَراً وَ كَلَامُهُ ذِكْراً وَ وَسِعَهُ بَیتُهُ وَ بَكَی عَلَی خَطِیئَتِهِ وَ سَلِمَ النَّاسُ مِنْ لِسَانِهِ وَ یدِه»؛(25)خوشا بهحال آن كس كه سكوتش از روی فكر، و نظرش عبرت، و كلامش ذكر خدا باشد، در خانهاش جای گیرد و بر گناهانش گریه كند و مردم از زبان و دست او در آسایش باشند.
تاریخ از سجدههای طولانی حضرت امیرالمومنین(ع) و پیامبر اكرم(ص) خبر میدهد. امام صادق(ع) ساعتها به دور كعبه طواف میکردند و یك ذكر را تكرار میكردند، و از این طریق حضور قلب مبارکشان را در محضر حق حفظ میکردند. زیرا اصلاح قلب كُلِّ عمل است و عملِ منهای اصلاح قلب، سرگردانی است. در حالی که تمدن غربی سراسر عملِ منهای اصلاحِ قلب است. و ملاحظه میفرمایید كه چه بسیار جوانان ما با پذیرفتن این فرهنگ ایمان خود را از دست میدهند و دنیاگرا و دنیاپرست میشوند. اینها به خاطر این است که فراموش كردهایم ما آمدهایم در این جهان تا خود را تغییر دهیم و شایستهی قرب الهی گردانیم، نه اینكه جهان را تغییر و هوسمان را جواب دهیم.