آنچه باید مورد تأکید قرار گیرد توجه به سنتی است که حتماً در هلاکت تمدن غربی به جریان میافتد و لذا نباید تمام زندگی خود را بر بنیاد تمدنی قرار داد که سخت بیآینده است. و وقتی فرصت آن تمدن تمام شد یقیناً هلاک میشود، حتی یك ساعت هم عقب و جلو نمیافتد، میفرماید: «وَلِكُلِّ اُمَّةٍ اَجَلٌ فَاِذا جاءَ اَجَلُهُمْ لایسْتَأخِروُنَ ساعَةً وَلایسْتَقْدِمُون»؛(88) برای هر امتی اجل و سرآمدی هست که چون آن اجل سر برسد، نه یک ساعت عقب میافتد و نه یک ساعت جلو. لازم است روی این نکته كه ما در اجرای سنت خدا نقشی داشته باشیم و ارادهی خدا به دست ما اجراء شود فكر كنیم.
بزرگان دین میفرمایند: بهترین تجلیل از پیامبر(ص) در قرآن، آیهای است كه میفرماید: «وَ مَارَمَیتَ اِذْ رَمَیتَ وَلكِنَّ اللَّهَ رَمی»؛(89) ای پیامبر! آن وقتی که تیرها را به سوی دشمن رها میکردی، تو نبودی که آنها را رها میکردی، خدا بود که آنها را رها میکرد. یعنی ما تیرمان را به دست تو بر سر كفار زدیم. قبول داریم كه تو تیر زدی، اما آنقدر حركتِ تو مطابق سنت الهی و ناب بود كه تو فانی در ارادهی ما شدی و همان را كه ما میخواستیم به دست تو انجام شد، آنچنان صعود كردی که سنت خدا به دست تو جاری گشت وگرنه سنت خدا که جاری شدنی بود، اگر تو شایستگی از خود نشان نمیدادی، کس دیگری را انتخاب میکردیم.
راند حق این آبرا در جوی تو
آفرین بر دست و بر بازوی تو
بازگو تا قصه درمانها شود
بازگو تا مرهم جانها شود
نكتهای كه لازم است روی آن تأكید شود اینكه؛ وقتی سنت خدا جاری شدنی است، اولاً: ما طوری با تمدن غربی یکی نشویم که سنت نابودی تمدنِ کور دلِ غربی، به ما هم اصابت کند، ثانیاً: تلاش كنیم به درجهای از خلوص برسیم كه سنت خدا به دست ما جاری شود. خداوند در قرآن میفرماید: سنت من، سنت برخورد با یهود و نصاری است. حال اگر شما آنقدر ارزشتان پایین آمد كه هماهنگ با اجرای سنت الهی نشدید، شما را میبرم و كسانی را میآورم كه شایستگی و لیاقت اجرای سنت مرا داشته باشند؛ «یا اَیهَّاالَّذینَ امَنُوا مَنْ یرْتَدَّمِنْكُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوْفَ یاتِی اللَّهُ بِقَوْمٍ یحِبُّهُمْ وَیحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ أَعِزَّةٍ عَلَی الْكَافِرِینَ یجَاهِدُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَلاَ یخَافُونَ لَوْمَةَ لآئِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللّهِ یؤْتِیهِ مَن یشَاء وَاللّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»؛(90) ای كسانی كه ایمان آوردهاید هر كس از شما از دین خود برگردد - و دوستی و سرپرستی یهود و نصاری را بپذیرد - به زودی خدا گروهی دیگر را میآورد كه آنان را دوست میدارد و آنان نیز او را دوست دارند، اینان نسبت به مؤمنان فروتن و نسبت به كافران سرفرازند، در راه خدا جهاد میكنند و از سرزنش هیچ ملامتگری نمیهراسند، این فضل خداست، آن را به هركه بخواهد میدهد و خدا واسعی علیم است.
عرفا نیز در رابطه با موضوع هماهنگی با سنن الهی میفرمایند: عارف كسی است كه نظام «اِنَّالِلَّهِ وَ اِنَّا اِلَیهِ راجِعُون» را با وجود خود درك میكند و خود را در مسیر «اِنَّا اِلَیهِ راجِعُون» قرار میدهد تا طبق این قاعده به سوی خدا سیر کند. و در این حال ارادهی او مطابق ارادهی نظام تكوینی الهی شود، به عبارت دیگر تشریعِ خود را با تكوین هستی منطبق نماید. چنین انسانی بدون هیچ فشار و سختی بلكه با شوق و محبت راه سیر به سوی خدا یا سنت «اِلَیهِ راجِعُون» را طی میكند.
خلاصهی حرف بنده در جلسات گذشته این بود كه مؤمنین در فعالیتهای فرهنگی باید تلاش كنند كه اولاً: سنت نابودی كفر را به كمك تدبر و تعمق در آیات قرآن بشناسند و درك كنند. ثانیاً: خود را به مقام و درجهای برسانند كه این سنت به دست آنها انجام گیرد. ثالثاً: در مورد ریشهها و عوامل نابودی این تمدن فكر نمایند. لازمهی چنین مباحثی شناخت دقیق و صحیح وخامت آن نوع از زندگی است كه جهان غرب معرفی كرده است، و تا وخامت این نوع زندگی روشن نشود عمق فاجعه آشكار نمیگردد. باید بدانیم این تمدن، زندگی خاصی را به ما معرفی كرده كه در آن نبوت از ما گرفته شده و راه هماهنگی با نظام عالم مسدود گشته، با شناخت این نکته است که میفهمیم در زندگی مدرن به کلی از زندگی صحیح واماندهایم و آن چنان نگاه غربی با زندگی ما گره خورده و چشم ما را نسبت به کمالات روحانی كور كرده است كه حتی برایمان مشکل شده وخامت وضع خود را بپذیریم، تا آنجا که در برابر هرکس که ما را متذکر آن وخامت میکند مقاومت میكنیم. به همین دلیل جداشدن از تمدن غربی را در حدّ جداشدن جان خود احساس میکنیم. ولی همین که عمق فاجعه روشن شود، با همهی مشکلاتی که جدا شدن از زندگی غربی در پیش دارد، هیچ راهی را جز تغییر جهت زندگی از آرمانهای غربی به آرمانهای قدسی نمییابیم و در نتیجه تبعات این تغییرِ رویکرد را میپذیریم و آمادهی پایهگذاری تمدن اسلامی میشویم.