وقتی متوجه شدیم بحرانهای موجود جهان امروز، لازمهی خاصیت زندگی در زمین نیست، بلکه حاصل افكار و اعمال تمدنی است که خدا و نبوت را به حاشیه رانده، پس خداوند میخواهد مقداری از آثار آن انحراف را به غرب بچشاند، «لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ»؛ شاید به سوی توحید برگردند.
ابتدا باید متوجه بود بارزترین خصلت دوران جدید همین عملزدگی است که عین تغییر و اضطراب و حرکتهای افراطی است و برای بقاءِ خود نیاز به تغییر مدام و سرعت بیشتر دارد. به گفتهی رنهگنون؛
«آدمی هرچه بیشتر در ماده مستغرق گردد، عوامل تفرقه و تضاد در شخصیت او بیشتر شدت و وسعت مییابند وبرعكس، هرچه بیشتر به جانب معنویتِ محض صعود كند، به وحدت نزدیكتر میگردد و وحدت واقعی وقتی حاصل میشود كه فكر و عمل خود را با اصول هستی و شریعت واقعی تطبیق دهد».(29)
شریعت الهی از عالم غیب و از طرف پروردگار انسانها، و از عالم وحدت نازل شده است، هرچه جامعه به شریعت الهی نزدیك شود به وحدت نزدیك شده، و هرچه به وحدت نزدیك شود از تضاد و تفرقه جدا خواهد شد و از آن طریق موانع ادامهی حیات زمینی برطرف میشود. و بالعکس؛ هرچه جامعه به ماده نزدیك شود به بیحاصلی عمر و پشیمانی و پوچی میرسد، حتی وقتی متوسط عمر آن جامعه طولانی شود، پوچی آن جامعه گستردهتر شده است. مهم این است كه بدانیم خداوند قوانین و سننی دارد كه هراندازه به آنها نزدیك شویم میلها و گرایشها طوری مدیریت میشوند كه گرفتار بحران و تضاد نخواهند شد. و برعکس؛ هراندازه از خدا دور شویم طبق سنن الهی با دست خودمان زمینهی هلاکت خود را فراهم میکنیم. در مورد یهودیانی که در مدینه برای خود قلعههای محکمی بنا کرده بودند با این پندار که هیچکس را یارای پیروزی بر آنها نیست. میفرماید: «هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن دِیارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنتُمْ أَن یخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِّنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَیثُ لَمْ یحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یخْرِبُونَ بُیوتَهُم بِأَیدِیهِمْ وَأَیدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الْأَبْصَارِ»(30) خداوند همانی است كه از میان اهل كتاب، كسانی را كه كفر ورزیدند، در نخستین اخراج از مدینه بیرون كرد، گمان نمیكردید كه بیرون روند و خودشان گمان داشتند كه دژهایشان در برابر خدا مانع آنها خواهد بود ولی خدا از آنجایی كه تصور نمیكردند بر آنان درآمد و در دلهایشان بیم افكند، به طوری كه به دست خود و به دست مؤمنان خانههای خود را خراب میكردند. پس ای صاحبان دیده! عبرت گیرید. اینکه میفرماید: خداوند به دست خودشان و به دست مؤمنان خانههای آنها را خراب کرد به این علت است که در جای دیگر میفرماید: «...وَلِلَّهِ جُنُودُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَكَانَ اللَّهُ عَلِیمًا حَكِیمًا»(31) همهی لشکریان آسمان و زمین از خدا است، و خدا علیم و حکیم است. پس دست و پای کفار میشود لشکر خدا و آنها را به وسیلهی خودشان و با میل و هوس خودشان میگیرد و به هلاکت میرساند.
جنس ماده محدودیت است و لذا آن قسمتی از آنکه در نزد من است، در دست شما نیست. به همین جهت در زندگی مادی تزاحم و تضاد ظاهر میشود و در تضاد و تزاحم، مقابله هست و مقابله هم اضطراب را به دنبال دارد، در نتیجه اگر انسان مطلوب خود را در عالم ماده قرار داد، همواره با اضطراب و تضاد با بقیه بهسر میبرد و در چنین شرایطی بهکلی از روحانیتِ فطری خود باز میماند. قرآن این نوع رویکرد به دنیا را تحت عنوان «حیات دنیا» معرفی میکند و میفرماید: «اعْلَمُوا أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَزِینَةٌ وَتَفَاخُرٌ بَینَكُمْ وَتَكَاثُرٌ فِی الْأَمْوَالِ وَالْأَوْلَادِ كَمَثَلِ غَیثٍ أَعْجَبَ الْكُفَّارَ نَبَاتُهُ ثُمَّ یهِیجُ فَتَرَاهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یكُونُ حُطَامًا وَفِی الْآخِرَةِ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَمَغْفِرَةٌ مِّنَ اللَّهِ وَرِضْوَانٌ وَمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا مَتَاعُ الْغُرُورِ»؛(32) بدانید كه زندگی دنیا در حقیقت بازی و سرگرمی و آرایش و فخرفروشی شما به یكدیگر و فزونیجویی در اموال و فرزندان است، مَثَل آن مَثَل بارانی است كه با رشد گیاهان، كشاورزان را به شگفتی میاندازد، سپس آن گیاه خشك شود و آن را زرد و پژمرده بینی، آنگاه خاشاك شود. و در آخرت دنیاپرستان را عذابی سخت است و مؤمنان را از جانب خدا آمرزش و خشنودی است، و زندگانی دنیا جز كالای فریبنده نیست.
چنانچه ملاحظه میفرمایید قرآن خصوصیات «حیات دنیا» را سرگرمی و فخر و کثرتطلبی در مال و قدرت برمیشمارد، که شروع و ظاهری جذّاب و انتهایی پوچ و بیثمر دارد، مِثْل بوتههای سبز که در ابتدا جذّاب و با طراوتاند ولی پس از مدتی به زردی و پژمردگی میگرایند و به کاه تبدیل میشوند. حال برعكس؛ اگر از افق معنویت به دنیا نگاه شود و در فضای توجه به وحدت، به كثرتها بنگریم، كثرتها در تدبیر وحدت قرار میگیرند و دیگر جنبهی تضاد آنها ما را از روح معنوی به اضطرابها نمیکشاند. به گفته مولوی:
دیگران را تلخ میآید شراب عشق و ما
آن زدست دوستمیگیریموشِکّر میشود
با توجه به نکتهی فوق است که بزرگان میفرمایند اگر منظر و مطلوب تمدنی، عالم ماده شد، سراسر آن جامعه و تمدن گرفتار تضاد و تقابل و اضطراب میشود و هرچه ارتباط چنین جامعهای با عالم غیب ضعیفتر گردد، مقام معنوی و غیبی اولیهی خود را بیشتر از دست میدهد و از فطرت الهی خود دور میشود.