سؤال: آیا به طور خلاصه نمیتوان روحیهای كه ابعاد روحانی طبیعت را رعایت میكند و برخوردی روحانی با طبیعت دارد را در زمرهی همان برخورد دینی آورد و نتیجه بگیریم هركس یا با طبیعت برخورد دینی و الهی دارد و یا برخوردی شیطانی و مطابق اساس نفس امّاره؟
جواب: اشكال ندارد این طور بفرمایید ولی عنایت داشته باشید كه انسانها دو دسته نیاز دارند؛ یكی نیازهای طبیعی مثل نیاز به كفش و لباس و خانه، و یكی هم نیازهای روحی. انسانها نیازهای طبیعی خود را برطرف میكنند تا متوجه رفع نیازهای روحی بشوند، در راستای ارضای نیازهای روحی، یا به ارضای جنبههای الهی روح خود میپردازد و یا به ارضای جنبههای شیطانی آن. انسان در راستای رعایت جنبههای شیطانیِ روح، اجازهی هرگونه تصرف در عالم و آدم را به خود میدهد و به تعبیر قرآن؛ «سَعَى فِی الأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیِهَا وَیُهْلِكَ الْحَرْثَ وَالنَّسْلَ وَاللّهُ لاَ یُحِبُّ الفَسَادَ»(211) در زمین تلاش میكند تا در آن فساد كند و طبیعت و انسان را نابود مینماید و خدا فساد را دوست ندارد. ولی آنکس كه تلاش میکند جنبههای الهی روح خود را ارضاء نماید، سخت نسبت به طبیعت با احتیاط عمل میكند و چنین انسانهایی كم و زیاد در اقوام و ملل مختلف وجود دارند، منتها با وجود تذکرات شریعت الهی، فطرت انسانها بیدار میشود و نسبت به ارضای جنبههای الهیِ روح خود حساستر میگردند و در نتیجه در مقابل انسانهایی كه عامل هلاكت انسان و طبیعت هستند، جمعیت بیشتری پیدا خواهد شد و فرهنگ تشیع با ساختار معنوی خاص خود در این راستا نقش عمدهای را میتواند بازی كند، وگرنه كار در همان حدِّ محدود باقی میماند كه صدای طرفداران حفظ محیط زیست در انبوه صداهای بلند طرفداران ارضای نفس امّاره در فرهنگ مدرنیته، گم میشود. شیعه علاوه بر اینكه خودش پایهگذار جنبههای معنوی روح انسان است و دین را در حدّ عبادات قالبی متوقف نمیكند، میتواند جنبههای معنوی سایر ملل را نیز بیدار نماید و گفتمان غالب جهان را به سوی معنویت سوق دهد پس اگر هم بپذیریم فطرت الهی ملتها متوجه است که باید با روح طبیعت تعامل داشت، آنچیزی که آن فطرت را زنده و با نشاط نگه میدارد دین الهی است وگرنه در روزمرّگیها گرفتار غفلت میشود.