سؤال: با توجه به این كه شاخصه اسلامیبودن نظام اسلامی، به اسلامی عملكردن اركان نظام است، حال حدّ نصابی كه مشخص میكند از كدام مرحله به بعد دیگر عملِ این نهاد یا آن مسئول، اسلامی نیست. مثلاً میفرمایند: اگر رهبریِ نظام تعمداً از كوچكترین مسئلهی اسلامی چشم پوشید، خود به خود عزل است، آیا برای درصد تعداد مردمِ طرفدار نظام هم حدّی هست كه بگوییم اگر از این حدّ پایینتر آمد، دیگر نظام اسلامی نیست؟
جواب: بله، همانطور كه فرمودید نهتنها برای مشروعیت ادامهی كار رهبری حدّ نصاب هست و خبرگان كه خبرهی این كار هستند و بر كار رهبری نظارت دارند، قدرت تشخیص و قدرت عزل رهبری را دارند، برای سایر اركان نظام هم حدّ نصاب هست. بر فرض اگر مردم، نظام اسلامی را نخواهند، آن نظام نه مشروعیت سیاسی دارد و نه مشروعیت فقهی. یعنی اگر اكثر مردم نظام اسلامی را نخواهند، در عین اینكه مرتكب معصیت خواهند شد - اگر به صِرف اینكه نظام اسلامی است، آن را نخواهند- نظام هم حق ندارد خود را بر مردم تحمیل كند و ادامهی آن مشروع نیست.
ابناثیر نقل میکند که بعد از قتل عثمان، در روز بیعت با علی(ع) كه روز جمعه بود، مردم در مسجد حاضر شدند و علی(ع) بالای منبر رفت و فرمود:«اَیُّهَا النّاس! اِنَّ هَذَا اَمْرُكُمْ لَیْسَ لِاَحَدٍ فِیهِ حَقٌّ اِلّا مَنْ اَمَرْتُمْ وَ قَدِ افْتَرَقْنَا بِالْأَمْسِ عَلَی اَمْرٍ وَ كُنْتُ كَارِهاً لِأَمْرِكُمْ فَأَبِیتُمْ اِلّا اَنْ اَكُونَ عَلَیْكُمْ، اِلّا وَ اِنَّهُ لَیْسَ لِی دُونَكُمْ اِلّا مَفَاتِیحُ مَا لَكُمْ وَ لَیْسَ لِی اَنْ آخِذٌ دِرْهَماً دُونَكُمْ»؛(95) ای مردم، حكومت از آن شماست، هیچ كس را در آن حقّی نیست مگر كسی كه شما او را به حكومت تعیین كنید، ما هم دیروز در حالی از یكدیگر جدا شدیم كه من از قبول حكومت شما كراهت داشتم، مگر آن كه بر شما مسئول باشم، بدانید كه هیچ چیز به من اختصاص پیدا نمیكند، مگر همین كه كلیدهای اموال شما را در دست دارم و یك درهم بیشتر از شما نمیتوانم بردارم. مقام معظم رهبری«حفظهالله» در سخنانشان بابی را باز كردند مبنی بر اینكه؛ مشروعیت حاكمیت ما به خواست مردم است و اگر مردم ما را نخواهند، ادامهی كار ما از نظر شرعی مشروع نیست، چون حق انتخاب مردم همواره جای خودش محفوظ است، حال مردم وظیفهی الهیشان را انجام دادند یا ندادند، موضوع دیگری است.(96) مثل نمازخواندن است؛ باید مردم نماز بخوانند، اگر نخوانند، معصیت کردهاند، امّا حق انتخاب برایشان محفوظ است و میتوانند نماز نخوانند. بنابراین مردم در حفظ نظام اسلامی، رکن اصلیاند، نقش آنها پنجاهدرصد نیست بلکه در جای خودش صددرصد است، همانطور كه نقش رهبریِ نظام هم در جای خودش، صددرصد است، به این معنی كه بدون حضور ولیفقیه در رأس نظام، نظام مشروعیت و اسلامیتش را از دست میدهد و نظام طاغوت میشود.(97)
خیلی فرق است بین اینكه عدهای از اشراف و ویژهخواران، مخالف نظام اسلامی باشند با اینکه تودهی مردم مخالف باشند. مثلاً در زمان حضرت علی(ع) عدهای از امویان با حكومت آن حضرت مخالفت كردند، حضرت هم با آنها جنگید، چون آنها گروههای ویژهخوار بودند، برای خود حقّی اضافهتر از بقیه میخواستند و چون نظام علوی ویژهخواری آنها را به رسمیت نمیشناخت، با آن نظام مخالفت کردند، ولی در زمان شاه كه امام خمینی«رحمةاللهعلیه» مردم را دعوت به مخالفت كردند، واقعاً تودهی مردم نظام شاهنشاهی را نمیخواستند و درست همان ویژهخواران از نظام شاهنشاهی دفاع میكردند، و در این دوران، حضور مردم در انتخابات نشان میدهد مردم اصل نظام را پذیرفتهاند و رویهم رفته این ملاك خوبی است، به همین جهت مكرراً ملاحظه فرمودهاید در آن مواقعی كه اصل نظام توسط دشمنان تهدید میشود، مردم با همهی گلههایی كه از وضع اجرایی امور دارند، جهت دفاع از كلّیت نظام به صحنه میآیند. البته نمیشود درصد تعیین كرد كه اگر چند درصد مردم نظام اسلامی را نخواستند، دیگر حاكمیت مسئولان مشروع نیست، ولی روح كلّی را میتوان تشخیص داد، كه آیا تودهی مردم كلّیت نظام را پذیرفتهاند یا نه، و آیا ارادهی عمومی آن است كه میخواهد نظام سیاسی دیگری را جایگزین این نظام بكند یا نه؟
توجه داشته باشیدآن وقتی كه كسی عصبانی است و خرج زندگی به او فشار آورده و حرفی خلاف نظام میزند، آن حرف را حرف اصلی او به حساب نیاوریم همین فرد در موقع انتخابات، عمل دیگری انجام میدهد. نمونهاش عصر روزهای انتخابات است، ضد انقلابها گفته بودند: همهی مشكلات را عصرِ روزهای انتخابات بهوجود میآورد، یك مرتبه عدهای كه تصور نمیشد در انتخابات شركت كنند، به محل رأیگیری هجوم میآورند. علت این پدیده روشن است، طرف از صبح تا عصر با خود كلنجار میرود كه چون فلانجا كار من را حل نكردند، و چون فلان برخوردِ بد را با من داشتند، پس به عنوان اعتراض، رأی نمیدهم، در همان حال هوشیاری تاریخی به او متذكر میشود كه بین كلّیت نظام و برخورد بعضی ادارات باید فرق بگذاری، و این جدال درونی در نهایت او را به این نتیجه میرساند كه بین كلّیت نظام و حواشی آن فرق بگذارد، و لذا حركت میكند به طرف محل رأیدادن و به همین جهت تحلیلگرانِ رادیوهای بیگانه میگویند:«مردم ایران قابل پیشبینی نیستند!»
سومین ركن نظام، به غیر از مردم و رهبری، اسلام است و لذا اگر قوانین جاری سمت و سوی اسلامی نداشته باشند، دیگر نظام، اسلامی نیست و جایگاه شورای نگهبان به همین معنی است تا قوانین كشور از جهت اسلامیت كنترل شود و عدالت مورد نظر اسلام هم مدّنظر باید باشد. به هر حال جهت كلّی قوانین و كارها مدّنظر است، این كه در ادارهای یك بخشنامه یا برنامهای جهت اسلامی ندارد، اصل نظام را از اسلامیت خارج نمیكند، وقتی نظام از اسلامیت خارج میشود كه ارادهی رهبری یا مسئولان اصلی نظام نسبت به اسلامیبودن قوانین و روابط، بیتفاوت شود. شما وقتی میخواهید به خانهی ما بیایید، اگر در مسیر خود یک کوچه را اشتباه کردید، نمیشود به این نتیجه رسید که نمیخواهید به خانهی ما بیایید، امّا اگر جهتتان این باشد که اصلاً به خانهی ما نیایید، میگوییم ارادهی اصلی شما تغییر كرده است.